انجمن لوتی: عکس سکسی جدید، فیلم سکسی جدید، داستان سکسی
شعر و ادبیات
  
صفحه  صفحه 7 از 29:  « پیشین  1  ...  6  7  8  ...  28  29  پسین »

siavash kasrai | سیاوش کسرایی


مرد

 
« بهانه »

دانه های باران به شیشه ها
ترانه دارد
در اجاق من آتشی
به چشمان من
زبانه دارد
بسته هر دری
خفته هر که خانه دارد
مرغ هوا هم آشیانه دارد
شب سمج ممی نماید و دل
بهانه دارد
دل هوای او
دل هوای می
دل هوای بانگ عاشقانه دارد
آن پرستو از دیار ما
بار غم بهد ل
رفت و کس ندانم کزو
نشانه دارد
غم نشسته باغ جان من
جنگلی است بی شکوفه لیک
بنگر ای بهار دیر رس
شاخه ها جوانه دارد
آتش بس است و شعله ها و دود
طرح او فکنده در نظر
با خیال او نگاه من
خلوتی شبانه دارد
پشت شیشه ها
باد رهگذر
ترانه دارد
     
  
مرد

 
« بوی بهار »

مادرم گندم درون آن می ریزد
پنجره بر آفتاب گرمی آور می گشاید
خانه می روبد غبار چهره ایینه ها را می زداید
تا شب نوروز
خرمی در خانه ما پا گذارد
زندگی برکت پذیرد با شگون خویش
بشکفد در ما و سر سبزی برآرد
ای بهار ای میهمان دیر اینده
کم کمک این خانه آماده است
تک درخت خانه همسایه ما هم
برگ های تازه ای داده است
گاه گاهی هم
همره پرواز ابری در گذار باد
بوی عطر نارس گلهای کوهی را
در نفس پیچیده ام آزاد
این همه می گویدم هر شب
این همه می گویدم هر روز
باز می اید بهار رفته از خانه
باز می اید بهار زندگی افروز
     
  
مرد

 
« گلهای سپید »

شب ها که ستاره هم فرو خفته است
گلهای سپید باغ بیدارند
شب ها که تو بی بهانه می گریی
شبها که تو عطر شعرهایت را
از پنجره ها نمی دهی پرواز
گلهای سپید باغ بیدارند
شب ها که دل تو با غمی مانوس
پیوندی تازه می زند پنهان
شبها که نسیم هم نمی آرد
از دره مه گرفته هیچ آواز
در زیر دریچه تو بیدارند
گلهای سپید باغ خواب آلود
شب ها که تو عاشقانه می خوانی
شبها که چو اشک تو نمی تابد
یک شعله درین گشاده چشم انداز
این باغ و بهار خفته را هر شب
گلهای سپید باغ بیدارند
شبهای دراز بی سحر مانده
شبهای بلند آرزومندی
شبهای سیاه مانده در آغاز
شبها که تو عاشقانه می خوانی
شبها که تو بی بهانه می گریی
شبها که ستاره هم فرو خفته است
گلهای سپید باغ بیدارند
جان تشنه صبح روشنی پرداز
     
  
مرد

 
« کابوس »

گوش خوابانده به خاموشی من
کیستید ای همه سر تا پا ننگ
پشت آن در که مرا می پاید
پس درگاه که آورده درنگ
آنکه می جنبد در اینه کیست
سایه کیست که بر بام من است
کیست ان کس که چو بردارم پا
پای او در پس هر گام من است
در گل قالی و در چتر حباب
کیست پنهان که به من می خندد
یا چو خیزم که دری بگشایم
کیست آن کس که درم می بندد
کیست آن کس که بر این غمزده شهر
خیمه افکنده و خرگاه زده
پرده بر چهره روز آورده
سایه بر روشنی ماه زده
شهر از دیدگه پنجره ها
اسکلت را ماند پوک و سیاه
آتشی گویی بی شعله و دود
سوخته یک سره هر برگ وگیاه
هر طرف می نگری از چپ و راست
همه جا چشم خبرچینی هست
سینه ها پر گله و لب خاموش
وه چه خاموشی سنگینی هست
در چنین تیرگی و تاریکی
روی باریکه این راهگذر
همه را هست سوالی در چشم
همه را هست تکانی در سر
داد فریاد ازین ترس و هراس
به که گویم این درد
حرف ها هست که می باید گفت
کارها هست که می باید کرد
پچ پچی هست مگر در دالان
یا که دستی به در دیگر خورد
پرده می لرزد ایوای ایوای
آمدند آخر و خواهندم برد
     
  
مرد

 
« آرزو »

همچون زمین به فصل بهاران شکافتن
چون ذره از تشعشع خورشید تافتن
موجی شدن به پهنه دریای بیکران
گشت بزرگ و جنبش جاوید یافتن
ای چشم آفتاب
قلبم از آن توست که پوییدنی تو راست
در صبح این بهار
خوش باش ای گیاه که روییدنی تو راست
افسوس ای زمانه که کندی گرفته پا
سستی گرفته دست
و آن بلبل زبان بهارآفرین من
گنگی گرفته است
سرد است روزگار
وین سرد روزگار به چنگال آهنین
در گرمخانه های دل و جان نشسته است
پژمرده آن چراغ
افسرده این زمین
من سرد می شوم
من سنگ می شوم
یخ می زند به سینه دل گرمسوز و من
دل تنگ می شوم
دل تنگ می شوم من و باز این شکسته دل
زهدان خواهشی است
چون سنگ می شوم من و باز این صبور سنگ
زندان آتشی است
یاران دریغ ز آن همه فرصت که یاوه ماند
یاران خروش ز آن همه آتش که دود شد
بی ما گذشت هر چه گذشت از کلاف عمر
زربفت آرزو است که بی تار وپود شد
فریادهای من
خاموش می شوند
اندوه شادمانی و عشق و امید من
از یاد روزگار فراموش می شوند
در من بهار بود وگل رنگ رنگ بود
در من پرنده بود
در من سکوت دره و غوغای رود بود
در من نشان ابری باران دهنده بود
در من شکوفه بود
در من جوانه بود
در من نیاز خواستن جاودانه بود
در من هزار گوهر اشک شبانه بود
اینک به باغ سینه کم گونه گونه گل
می پژمرد یکایک و بی رنگ می شود
خاموش می شود همه غوغای خاطرم
در من هر آنچه بود همه سنگ می شود
در من تو سنگ می شوی و یاد روی تو
در من نو خاک می شوی و خواب موی تو
ای کاش اگر به جای بماند به جان سنگ
دیرینه دلنشین من آن رنگ و بوی تو
آری دریغ و درد که در انتهای شب
من سنگ می شوم
با ‌آتشی به دل
با نغمه ای به لب
چون ذره چون زمین
چون موج چون گیاه
     
  
مرد

 
« سنگ »

به یادت هست آن شب را که تنها
به بزمی ساده مهمان تو بودم ؟
تو می خواندی که : دل دریا کن ای دوست
من اما غرق چشمان تو بودم ؟
تو می گفتی که : پروا کن صد افسوس
مرا پروای نام و ننگ رفته است
من آن ساحل نشین سنگم چه دانی
چه ها بر سینه این سنگ رفته است
مکش دریا به خون خواندی و خاموش
تمناگر کنار من نشستی
چو ساحل ها گشودم بازوان را
تو چون امواج در ساحل شکستی
     
  
مرد

 
« جفت »

خفته روی بستر مهتاب
گربه را در تمناها است
می زند بر سینه گرم هوس ها چنگ
سایه اش را همچو جفتی می کشد بر خویش تنگاتنگ
دم به روی ناف می لغزاند و سر می کند در دستها پنهان
می گشاید ران
می سراند گرده را در چین امواج پرندی پوش
می رود از هوش
گربه تنها روی بستر
ماه را در برکه چشمان چو قویی می دهد بازی
     
  
مرد

 
« ماهی اینه »

اینه با خود می اندیشد
وه چه ناپاکی است
پاکدل بودن
بی تکاپویی نشستن
لغزش پای کسان را پیش چشم خلق بنمودن
بی گره گرفتن اندر روی و پیشانی
صد گره از گیسوان یار بگشودن
اینه با گرد غم بر روی پیشانی می اندیشد
من می گویم صدای ناله های جنگلی در خواب
نمی گویم صدای بال موج در توفان
من نمی گویم صدای گردباد مست
اما در دل تنگم نیازی هست
یک صدا حتی صدای پاره سنگی که روزی
شیشه همسایه را
بشکست
اینه در عمق تاریکی خیال روشنی دارد می اندیشد
صبحگاهان سینه پر خورشید
شامگاهان چشم پر اختر
جویباری بودن و هرگز ناستادن
با بلندی ها و پستی ها درافتادن
ریختن با خنده ها در شط
پیش رفتن تا دل دریا
نه چنین یخ بسته در کنج اتاقی تیره و تنها
اینه افسرده در کنج اتاق تیره و تنها می اندیشد
ای دریغا پای
ای دریغا دست
ای دریغا در رگ شفاف من روزی
جنبش گلگون ماهی های نا پیدا
نه همه تصویر
نه همه رویا
اینه با خود می اندیشد
اینه پاک است
اینه زیبا است
اینه غمگین
اینه تنها است
     
  
مرد

 
« هیچ کس در خانه خود نیست »

در کاسه ام توفان
در نی نی چشمم هیاهوها است
شب از سیاهی مست و شهر از شور و شر خالی است
در خانه ام غوغا است
شاید ز سنگستان روحم چشمه ساری می کشد آوا
شاید که قلبم می کند واریز
شاید به خاکم می نشیند پودهای برف
شاید به شاخ و برگ من گل می کند پاییز
باران به صد انگشت
مرداب خواب آوده ای را می کند بیدار
می روید از کامم زبانی سبز
چون دانه ای در قلب شالیزار
گویا صدایم می کنند از دور
گوی جوابی می دهم از دل
دستان من پر می شود در ابر
پاهای من یخ می زند در گل
با هستی ام پیوند
سر می کشم چون موج عاصی از دل دریا
قد می کشم چون کوهساری در بر خورشید
گر می کشم چون شعله در صحرا
گه آبشار آفتابم در یکی دره
گه جویبار کهکشانم درشبی تاریک
گاهی صدای تیرم اندر تنگ کوهستان
گاهی طنین زنگم اندر جاده باریک
چشمان من آبی است
رنگ تن من تیره تر از شب
و کنون که شعرم را برای خویش می خوانم
دارم زبان دیگری بر لب
من با زبان دیگری بر لب
آواز می خوانم
.ز دور دست دشت خواب آلود
مردان دیگر را زکنج کلبه هاشان باز می خوانم
من مریمم با خصلت عیسی
با من نیاز زادن است و زندگی دادن
در طالع من طفل بی پیوند آوردن
در سرنوشتم بر صلیب خویش افتادن
پستان من پر شیر
گهواره ات بر چفت این درگاه آویزان
ای کودک خندان اینده
بر سفره آماده ات کی می شوی مهمان ؟
بادبان زورقم در باد
بر رودهای ناشناسی پیش می رانم
در پیش چشمم روشنایی ها ز ساحل ها است
آواز می خوانم
در نی نی شب ابر اخم آگین
در کاسه دریا خروش موج توفان زاست
دیگر کسی در خانه خودنیست
در کوچه ها غوغا است
     
  
مرد

 
« طنین »

او ساکت است و کوه همه آوا است
اندیشه می کند
گر گنگ گر رسا
با من غریب نیست
آواز کوه ها
هر سنگ پاره ای یک پارچه نو است
گویا که کوه را
امشب شب دعا است
دور است از من این همه آوا و در من است
اندیشه می کند
این نغمه کشیده پر از تخته سنگ ها
این بانگ پر غرور کنام پلنگ ها
وین تلخبوته ها
کارام در زمین دلم ریشه می کند
اندیشه می کند ز کدامین لب
این را شنوده است ؟ کدامین شب ؟
او ساکت است و کوه همه فریاد
اندیشه می کند
گر از لب من است سرود و پیام کوه
کو آن سرود خوان ؟
کو آن پیام بر ؟
می گرید او به تلخی و از دور کوه ها
آواز می کنند
     
  
صفحه  صفحه 7 از 29:  « پیشین  1  ...  6  7  8  ...  28  29  پسین » 
شعر و ادبیات

siavash kasrai | سیاوش کسرایی

رنگ ها List Insert YouTube video   

 ?

برای دسترسی به این قسمت میبایست عضو انجمن شوید. درصورتیکه هم اکنون عضو انجمن هستید با استفاده از نام کاربری و کلمه عبور وارد انجمن شوید. در صورتیکه عضو نیستید با استفاده از این قسمت عضو شوید.

 

 
DMCA/Report Abuse (گزارش)  |  News  |  Rules  |  How To  |  FAQ  |  Moderator List  |  Sexy Pictures Archive  |  Adult Forums  |  Advertise on Looti
↑ بالا
Copyright © 2009-2024 Looti.net. Looti Forums is not responsible for the content of external sites

RTA