انجمن لوتی: عکس سکسی جدید، فیلم سکسی جدید، داستان سکسی
شعر و ادبیات
  
صفحه  صفحه 12 از 23:  « پیشین  1  ...  11  12  13  ...  22  23  پسین »

نوشته ها و اشعار اعضای انجمن


زن

andishmand
 
برای تو می نویسم...دلتنگی ای که دست از سر ِ دلم بر نمی دارد.دلتنگی ای که فاصله را نمی فهمد!نزدیکی اما دورِ ِ دور ِ دور...! تنها که باشی تمام دنیا دیوار و جاده است.تمام دنیا پر از دیوارهایی ست که پنجره ندارند...پر از کوچه هایی که همه ی آنها برای رهگذران عاشقی چون من به بن بست می رسند...
فکر کن پای این دیوارهای سرد و سنگین چه لیلی ها و چه مجنون ها که می میرند!خون بهای این دل های شکسته را چه کسی می دهد؟!

حال نشسته ام و برایت می نویسم...می دانی،نامه ها می مانند حتی وقتی برای همیشه پنهان باشند و کسی که باید،آن ها را نخواند!
قرار نیست این را هم بخوانی...قرار نیست بیقراری ام را بفهمی...قرار نیست بدانی که چند جای این نامه با اشک خیس شد و چند واژه را پنهان کرد...قرار نیست بفهمی که دوست داشتن چقدر سخت و عشق چه درد بزرگی ست...قرار نیست بدانی چقدر دوستت دارم!و چه اندازه این دوست داشتن پیرم کرد...!
اما برایت این را می نویسم،برای روزی که تو هم دلتنگ باشی!دلتنگ کسی که عاشقانه دوستش داری...برای روزی که هزار بار پشت پنجره رفته باشی و هزار قاصدک را بوسیده باشی!برای روزی که به هوای هر صدای پایی تا دم در دویده باشی و با بغضی سنگین دوباره در انتظارش نشسته باشی!برای شب هایی که در تمام فال های حافظ هم خبری از آمدنش نباشد و هزار بار پیراهنش را بوییده باشی...!
تو فکر می کنی آن روز چند سال خورشیدی دیگر است؟!

هنوز زود است...برای تو که از حال دلم غافلی زود است...نباید بفهمی که این روزها چقدر دلتنگم..نباید بفهمی که قدم هایم هر روز پیر و پیرتر می شوند...!و هر روز سایه ام ،کمرش خم و خم تر!این روزها برای گریستن دیگر باران را بهانه نمی کنم...برای بیقراری ام سراغ پنجره ها نمی روم...وقتی قاصدکی روی شانه ام می نشیند دیگر از تو خبری نمی گیرم،شابد نشانی ام را گم کرده ای...گیسوانم یک در میان سپید و سیاهند مثل روزهایی که یک در میان شاد و ناشاد میگذرند...!خیابان ها را که نگو!بی خبر از آنها می گذرم...نه تکان دستی...نه سلامی...مثل غریبه ای که او را هیچ کس نمی شناسد...!
هنوز هم ایستگاه ها را دوست دارم،نیمکت هایی که بوی تنهایی می دهند!هنوز هم انتظار را دوست دارم،هنوز هم زل می زنم به هر قطاری که می گذرد،به دست هایی که در هوا تکان می خورند و بوسه هایی که میان دود گم می شوند!خوش به حال قطارها،همیشه می رسند.اما من...هنوز نرسیده ام...!تمام زندگی ام فاصله بود...!
بی تو
اینجا همه در حبس ابد تبعیدند
سالها، هجری و شمسی، همه بی خورشیدند
     
  
زن

andishmand
 
ای مسافر !! ای جدا شدنی ! گامت را آرامتر بردار! از برم آرامتر بگذر ! تا به کام دل ببینمت....
بگذار از اشک سرخ گذرگاهت را چراغان کنم....
آه نمی دانی سفرت روح مرا به دو نیم می کند ...... و شگفتا که زیستن با با نیمی از روح تن را می فرساید....
بگذار بدرقه کنم واپسین لبخندت را و آخرین نگاه فریبنده ات را
مسافر من ! آنگاه که می روی کمی هم واپس نگر باش . با من سخن بگو
مگذار یکباره از پا درافتم .... فراق صاعقه وار را بر نمی تابم...
جدائی را لحظه به لحظه به من بیاموز.... آرام تر بگــذر....

وداع طوفان می آفریند .... اگر فریاد رعد را در طوفان وداع نمی شنوی ؟
باران هنگام طوفان را که می بینی؟
آری ، باران اشک بی طاقتم را که می نگری

مـــن چـــه کنــــم ؟
تو پرواز می کنی و من پایم به زمین بسته است
ای پرنده ؟ فقط می توانم بگویم دست خدا بهمراهت
بی تو
اینجا همه در حبس ابد تبعیدند
سالها، هجری و شمسی، همه بی خورشیدند
     
  ویرایش شده توسط: andishmand   
زن

 
فرودایید ای خدایان شعر من

فرودایید واژه های شعر من

در گوشه گوشه ی دل من شعر شوید

با شقایق و میخک های وحشی همسفر شوید
آشفته سریم !
شانه‌ی دوست کجاست ؟
     
  
زن

 
پازل عشقت را نگاه میکنم ...
هنوز هم جای قطعه ی دلت خالیست !!!
من با چه حرارتی هر روز
قطعات این پازل را کنار هم گذاشتم
خواستم روزی که اولین بار
پا در خیال شبانه ام گذاشتی
و هم آغوش نجواهای شبانه ام شدی ،
به رسم یادآوری لمس آرامشت
تقدیمت کنم !
اما ...
سالها میگذرد ...
با خیالت هم آغوشم
با نگرانیت همزاد شده ام
و با تصور بودنت هم خواب !
اما هنوز هم به دنبال تکه ی قلبت میگردم
برای جای خالی پازل عشقت !!!
بگو ، خودت بگو کجا پنهانش کرده ای ؟
نترس !
حتی اگر بیابمش هم هیچ اتفاقی نخواهد افتاد...
همچنان محصور بازوان خیالت خواهم بود
همچنان مبهوت حرارته نگاهت خواهم بود
و همچنان ...
نترس ، به من بسپارش ...
قول میدهم حتی زیر چشمی هم
به معاشقه هایش با اوهایت نگاه نکنم !
به من بسپارش ...
هر شب دلم بهانه ی تـــو را ، هیچ ... بگذریم ...
امشب دلم دوباره تـــو را ... ، هیــچ ... بگذریم ...
     
  ویرایش شده توسط: anything   
زن

andishmand
 
یک ترانه معمولی هم میتواند مرا از بیابان بلاتکلیفی بیرون آورد!
نمی دانم خوابهایم را کجا و پیش چه کسی جا گذاشته ام؟
نمی دانم کی طعم چای را فراموش کرده و ساعت رفتن را کی کوک کرده ام؟
نمی دانم کی همراه کلمات از کنار سایه ها گذشتم و به حیاط آفتابی یاد تو رسیدم ؟
یک نگاه معصوم هم می تواند مرا از زیر آوار زندگی بیرون آورد !
یک اتفاق ساده میتواند ، مرا زیر و رو کند . نمیدانم کی می توانم روبروی بوسه بنشینم و از تو حرف بزنم ...
نی دانم د رکدام قطره باران تو را پیدا کنم و چند بار دیگر می توانم برای دیدن تو به دنیا بیایم ؟
یک حرف صمیمانه می تواند چنان مرا به تو نزدیک کند که همه انارهای عشق از خوشحالی دانه دانه سرخ شوند.
و کاش می توانستم نام تو را از شمعها و شبنم ها بپرسم؟
کاش کتاب شعر عشق تو که پیش روی من است و کلماتش رنگ و بوی ترا دارند، هیچوقت تمام نمی شد!
ای سلطان آرزوهای من ، بر قلمرو دل همچنان بتاز و غروب عشق را در آغوش من آرام گیر!
برای حوایت هوا باش ...!
آکنده از گرد و غبار نمناک و بوی باران گرفته عشق.....
و خورشید باش و بر من بتاب تا زمان مرگ ققنوسهای عاشق .
تا من از خاکستر عشق دوباره جان گیرم!!
بی تو
اینجا همه در حبس ابد تبعیدند
سالها، هجری و شمسی، همه بی خورشیدند
     
  ویرایش شده توسط: andishmand   
زن

andishmand
 
همه چیز و همه کس را دوست دارم. در دستهای همه موجودات مشتی نور می بینم
و شیشه کوچکی پر از عطر آن جهان، دلم برا ی همه دنیا تنگ شده است
حتی برای سنگی که در زندگی کوتاهش سر خیلی ها را شکسته است .
هم گل سرخ را می خواهم ، هم خار را ، هم تورا و هم سنگدلیت را
همه روزها خوبند ، همه ساعتها خاطره انگیزند، خنده هایت را آن قدر، قدر می دانم که اشکهایت را ...
دوست دارم برای همه چیز و همه کس شعر بگویم ، برای مداد سیاهی که اولین بار دستم را گرفت و با من نوشت " صبح"
برای لبهائی که نام تو را همیشه دارند ، برای چشمهائی که تو شب و روز در آن نشسته ای و بیاد فروردین و شهریور شعر می گوئی...
دلم می خواهد تا آمدن روز قیامت روی ایوان آفتاب بایستم و ساز بزنم و از تو بخوانم.
شگفتا چقدر این دنیای زشت را دوست دارم و دلم می خواهد تا آخرین روز زنده باشم و از تو بگویم
دلم می خواهد چرخهای فلک آنقدر بگردند و بچرخند که هزاران بار تو را ببینم و مفهوم زندگی را دریابم.
دستم را بگیر!
یک فنجان عشق داغ برایم بریز!
نمی خواهم زیر برفهای قدیمی بمانم، مرا با خود به آن سوی دیوار ببر!
آه که چقدر دلم می خواهد با اولین قطار از دنیا بیرون بروم و در جائی دیگر معنای بهشت را از تو بپرسم.
و معنای عشق را...
که فقط تو میدانی!
بی تو
اینجا همه در حبس ابد تبعیدند
سالها، هجری و شمسی، همه بی خورشیدند
     
  ویرایش شده توسط: andishmand   
زن

andishmand
 
پیامبر حرفهای من کیست ؟چشمهای تو یا این زبان خسته و خاموش ؟ من یک کلمه ام ، تو یک کلمه ای و او یک کلمه
است .
چه کسی ما را خواهد خواند ؟ چه کسی مرا روی سطرهای سپید یک دفترچه صد برگ خواهد نوشت ؟ سلام بر کلماتی که زودتر از من به دنیا آمده اند ، درود بر دهانهائی که زیباترین کلمه ها را می شناسند .
من از کدام آسمان افتادم ؟ با کدام باران به زمین آمدم ؟ با کدام پرنده همسایه بودم ؟ اولین کلمه را کجا دیدم ؟
آغوش خدا را چه کسی نشانم داد ؟ کوچه معشوق در آسمان چندم بود ؟مادرم می گوید من مسافر متولد شدم و دستهایم پر از کلمه بود. من یک روز با آخرین کلمه ها از این دنیا سفر خواهم کرد و خانه ام را پشت دورترین ستاره خواهم ساخت .
میدانی ، من زیر همه ابرهای صورتی جهان نشسته ام و روزهای بی خورشید را دیده ام و طعم هزاران باران را چشیده ام . بی تو بودن را حس کرده ام و با تنهائی عکس گرفته ام . هیچ کلمه ای بدون تو معنا ندارد.
بی تو سکوت بالاترین حرف است . بی تو نفس کشیدن ، یک خاطره تلخ است .
یک روز خواهم رفت ، اما کلمه هایم خواهند ماند ، در رگ هر کلمه نام تو جاری ست . هر کلمه شبیه توست شبیه بهشتی که هیچکس نمی داند چگونه است .شبیه لحظه ها و روزهائی که بعد از من خواهند آمد .
شبیه لحظه های پر شور آفرینش و من همیشه منتظرم که کلمه ای بیاید و از زبان من تو را برای تمام عاشقان دنیا معنی کند.
تو تنها معنی واقعی عشق !!!!
بی تو
اینجا همه در حبس ابد تبعیدند
سالها، هجری و شمسی، همه بی خورشیدند
     
  
زن

andishmand
 
تکرار غریبانه ایست عبور ثانیه های سنگین
بی حضـــــور تـــــــــو ....
و من پشت قاب پنجره که از انتظار صبرش به سر آمده
تنها نشسته ام و چشم دوخته ام به راهی که قرار است تو از آن بیائی
قلبم هر نفس برای دیدنت بی تاب تر می شود
انگار زمان ایستاده است
صدای تیک تاک ساعت دیواری به گوش نمی رسد

شاید گم شده ام میان بغض تر خورده ای به جا مانده از نبودنت!
حتی با وجود غباری که کوچه های سرد را در خود محو کرده است
من همیشه محو تماشای توام
و آنقدر اینجا منتظر می مانم تا بیائی و عطرت را از من دریغ نکنی!
همان عطر تلخی که بوی تمام مردان تاریخ را به سخره می گیرد
و بدان
به همین عطر تلخ قسم

من ایستاده ام تا آخرین نفس ، پای احساسم
بی تو
اینجا همه در حبس ابد تبعیدند
سالها، هجری و شمسی، همه بی خورشیدند
     
  ویرایش شده توسط: andishmand   
زن

andishmand
 
بهار که پرستوها می آیند من کوچ میکنم.
مقصد من شهر آرزوهای آبی ست.
بهار که بیاید شکوفه ها ناخواسته میشکفند
و من با چمدانی پر از برف به سوی خورشید می روم.
لحظه ی ناب دل کندن از نداشته هایم
و خداحافظ ای داشته های من:
شالیزار
جنگل
دریا
و نیلوفر.

تو را هم میبرم نیلوفر
اما آنجا مرداب نیست.
آنجا آسمان هم دریایی ست.
بهار که بیاید من میروم و نارنجها بهاری میشوند.
می روم به جایی که هر قطره ی باران دریچه ای به دریاست.
آنجا هوا آبی ست
خدا آبی ست
و چشمهای من انعکاس دنیایی لبریز از آبی ست.
بی تو
اینجا همه در حبس ابد تبعیدند
سالها، هجری و شمسی، همه بی خورشیدند
     
  ویرایش شده توسط: andishmand   
زن

andishmand
 
تمام احساسم پشت دیوار یاس یخ بسته است .
نگاهم چون پیچکی زرد و شکسته می ماند که دیوارهای یأس و نا امیدی را بالا می رود
و دلم مثل همیشه گرمای وجود تابناکت را می خواهد و صدای آرام ترانه هایت را
که جانی دوباره به کالبد خسته ام بدمد .
اگر خورشید وجودت بر قلب یخ زده ام بتابد زیباترین غزلها را برایت می سرایم
و قشنگ ترین گلهارا به پایت می ریزم .
بیا و برایم قصیده ای ازمهر بخوان
ای همیشه مهربان من ...
بی تو
اینجا همه در حبس ابد تبعیدند
سالها، هجری و شمسی، همه بی خورشیدند
     
  
صفحه  صفحه 12 از 23:  « پیشین  1  ...  11  12  13  ...  22  23  پسین » 
شعر و ادبیات

نوشته ها و اشعار اعضای انجمن

رنگ ها List Insert YouTube video   

 ?

برای دسترسی به این قسمت میبایست عضو انجمن شوید. درصورتیکه هم اکنون عضو انجمن هستید با استفاده از نام کاربری و کلمه عبور وارد انجمن شوید. در صورتیکه عضو نیستید با استفاده از این قسمت عضو شوید.

 

 
DMCA/Report Abuse (گزارش)  |  News  |  Rules  |  How To  |  FAQ  |  Moderator List  |  Sexy Pictures Archive  |  Adult Forums  |  Advertise on Looti
↑ بالا
Copyright © 2009-2024 Looti.net. Looti Forums is not responsible for the content of external sites

RTA