ارسالها: 104
#131
Posted: 20 Aug 2014 09:39
کاغذ و قلم
چیزی به ذهنم نمیاد که بنویسم
نمی تونن حرف بزن دستای خیسم
انگار که چند وقته که چیزی ننوشتم
نمیدونم چی شده حال و سرنوشتم
دستام دیگه مثل قدیما جون ندارن
درد و نمیتونن که به زبون بیارن
دستام دیگه با کاغذ و قلم غریبن
نمیدونم چرا دیگه شعری نمیگن
بغضم تــو سینه مونده دیگه در نمیاد
شکستن بغضم که از من بر نمیاد
چیزی نمی تونم بگم کاغذ سیاه شه
دلم میخواد دنیای من اینجوری باشه
شعرای من درد دلای عاشقونست
برای گریه کردنام شعرام بهونست
باید بگم شعر تا دلم خالی شه از غم
دلم نمیخواد همیشه اینجوری باشم
باید بگم تــو این کتاب ناگفته هامو
خنده و گریه، یا تحمل کردنامو
از روزای خوبم بگم، روزهای رفته
یا از شروع بی کسیم، از همون هفته
باید بگم دوباره تا آروم بگیرم
کاش شعرا موندگار بشن وقتی میمیرم
رو کاغذ سفید میریزه بغض چشمام
میخوان که شعر بنویسن دوباره دستام
من سیمیام مخالفم با همه دنیا
شبیه مریم می نویسم واسه زیبــا
[font#DF0101][/font]
بخاطر بارش باران مـادر دربهای خانه را بســت ،
امشب دلم عجیـــــب هوای تورا کرده است . . .
ویرایش شده توسط: simiya_ht
ارسالها: 24568
#132
Posted: 20 Aug 2014 18:31
من هنوز هم شاعرم !
پرسیدند چرا دیگر نمی نویسی ؟ انگار قلب قلمت از تپش افتاده ، انگار جسم احساست در بستر احتضار افتاده .
انگار تمام عاشقانه هایت نفس آخر را می کشد، انگار تو هم داری سنگ می شوی، مثل خیلی ها ،
اما ... اما باید اعتراف کنم که من هنوز هم شاعر می شوم ،
هنوز هم بهار که می رسد به شکوفه می نشیند درخت احساسم ،
هنوز هم وقتی سر انگشتان لطیف نسیم گیسوان درختان را نوازش می کنند ،
وقتی عطر اقاقیا مشامم را می نوازد ، وقتی تمام هستی گلی سرخ می شود و چشمانم محسور اینهمه زیبایی
وقتی پیکر زلال رود در آغوش یک دشت رویایی جاری می شود
من هنوز هم شاعر می شوم ...
بی تو
اینجا همه در حبس ابد تبعیدند
سالها، هجری و شمسی، همه بی خورشیدند
ارسالها: 104
#133
Posted: 20 Aug 2014 19:15
شعر مریم رو بازگو کردم...
تنهای معمولی
یه آدم معمولیم با یک چشای معمولی
پیش شمام که اومدم میگم حرفای معمولی
چیزی نمیدونم از این عاشقیای سرسری
نیستم ولی شبیه این آدمکای معمولی
تــو عاشقی دلم میخواد دروغ نباشه در میون
گدای با وفاییم، یه جور گدای معمولی
وقتی که دل باز میگیره یه چیزایی می نویسم
مثل تموم آدما، میگم شعرای معمولی
یه حرفایی می نویسم میشه یه داستان بلند
با خنده ها و گریه ها، بازیگرای معمولی
دنیای من مثل شما یه دنیای معمولیه
دنیایی کوچیک و قشنگ با عاشقای معمولی
چشام همیشه منتظر دلم همیشه بیقرار
خدای قلب من خداست نه یک خدای معمولی
با دنیا سازگاره دل، هرچند که خیلی بی وفاست
بعضی شبا غم می خوردم تــو لحظه های معمولی
بعضی شبا می شینمو ستاره هارو میشمارم
حرف میزنم من با خدا یه جور دعای معمولی
اونی رو که دوسش دارم فقط شبا دیده میشه
ستاره ای روشن توی همین شبای معمولی
عشق میون منو اون یه عشق پاک و بی ریاست
نه مثل این عشقای کور، دوست داشتنای معمولی!
مثل دیوونه ها شدم، تــو کوچه ها می گردمو
واسه خودم شعر میخونم با این صدای معمولی
از چی بگم نمیدونم، با کی بگم نمیدونم
درد دل دیوونمو با آه و وای معمولی
یکی رو دوست که تا آخر عمرم بستمه
میگذرم از غصه و غم از مشکلای معمولی
دلم میخواد که دنیارو به پای عشقم بریزم
فدابشم از ته دل با چشمکای معمولی
آهای شما که می بینین چهره ی خندون منو
منم مث همه شما... دارم غمای معمولی
منم مث همه شمام، با شما فرقی ندارم
یه آدمم روی زمین با دست و پای معمولی
منم وقتی بارون میاد دلم می گیره می شینم
خودم رو آروم می کنم، با گریه های معمولی
اما یه چیزی من دارم هیشکی تــو دنیا نداره
یه دل دارم یه آسمون رو دریاهای معمولی
یه دل دارم که عاشقیش تــو قصه ها پیدا میشه
مثل قصه ی لیلیا با مجنونای معمولی
توی دلم تــو رویاهام دنیای کوچیک می سازم
که توش پر از عاشقیه با رویاهای معمولی
خلاصه که یه آدمم پر از غرور عاشقی
پر از خلوت و بی کسی با نفسای معمولی
تنهاییامو دوس دارم، قدمهای شبونه رو
دلم میخواد اینجور باشم، یه جور تنهای معمولی
[font#DF0101][/font]
بخاطر بارش باران مـادر دربهای خانه را بســت ،
امشب دلم عجیـــــب هوای تورا کرده است . . .
ویرایش شده توسط: simiya_ht
ارسالها: 104
#134
Posted: 20 Aug 2014 19:16
یادته (نامه اول)
یادته دلم می خواست خوابت کنم ببوسمت
یا اگه نشد تورو قابت کنم ببوسمت
یادته با تو بودم هر کجایی که تو بودی
دنیامو دادم پای بی وفایی که تو بودی
یادته چشمای من خیس شدن و باریدن
اشکای نم نم من گونه هاتو بوسیدن
یادته به عشق تو هر کاری گفتی کرد دلم
رفت به سوی بی کسی با کوله بار درد دلم
یادته اسیر شدم تــو قفس غم یادته
بی تو طاقتم تموم شسد، کم آوردم یاته
عشق من تو بودی و دلم خطا کرد یادته
توی رسم عاشقی اون اشتباه کرد یادته
واسه ی یه اشتباه از من بریدی یادته
با مدادِ غم رو اسمم خط کشیدی یادته
تو نِشِستی پیش من چی شد که من ندیدمت
یادته به قیمت دنیا تورو خریدمت
دیوونه ... چشمای من عاشقترین بود یادته
اما پیش چشم تو نقش زمین بود یادته
با یه دنیا بی کسی تنهام گذاشتی یادته
من دوسِت داشتمو تو دوسم نداشتی یادته
یادته گریه می کردم پُرِ اشک بود تــو چشام
اینقَدَر صدات زدم که دیگه جون نداشت صدام
یادته من واسه تو... تو ولی واسه اون بودی
یادته نفس بودی واسم یه آسمون بودی
یادته گفتم بهت دنیای قلب من تویی
دلیل دلم برای عاشقتر شدن تویی
گفتم این دل مال تو گفتی نمی خوام یادته
گفتم اینجا می میرم گفتی نمی یام یادته
گفتم اینجا آدما دلم رو آتیش می زنن
همه کارشون اینه فقط به دل نیش می زنن
گفتم اینجا بی کسم این نفسا نمی زنن
گفتی من باید برم این حرفارو نزن به من
یادته با بغض و دیوونگی با تو حرف زدم
خواستم اینو بدونی عاشقی رو خوب بلدم
یادته یه روز توی جاده ی عشق دیدم تورو
تو منو ندیدی و بی اعتنا گفتی برو
من تورو صدات زدم نشنیدی اما یادته
عشق تو شد عشقی کــور مثل معما یادته
واسه داشتن نگات هرکاری کردم یادته
تو می گفتی من دیگه بر نمی گردم یادته
خیلی ساده بود دلم که باز می گفت دوسِت داره
باز می گفت اگه نباشی میمیره کم میاره
یادته اون قدیما هیشکی مث من نمی شد
مثل من دیوونه و صبور و نشکن نمی شد
یادته وقتی بودی واسه دلم نفس بودی
قُوَتِ جونم بودی، واسه زندگی بس بودی
حالو روزمو ببین چی شده اون مَرد تو بگو
چرا رنگ و روی من اینقدر شده زرد تو بگو
چرا اینجوری شدم؟ خسته و پیر و ناخوشم
چرا تنها می شینم آرزوهامو می کشم
مگه تو چه کردی با من که دیگه نمی تونی
منو به روزای خوب عاشقی برگردونی
یادته گفتم بهت بدجوری عاشقت شدم
ولی تو باور نکردی منو کشتی تـــو خودم
یادته زندگیمو به پات گذاشتم یادته
جز تو من هیچکسو تـــو دنیا نداشتم یادته
خونه ی عشقو واسم خواستی بسازی یادته
یادته باهم دیگه داشتیم یه رازی یادته
خواستی با من بمونی با من بخندی یادته
درهارو جز من روی دنیا ببندی یادته
عزیزم اون روزارو چرا تو یادت نمیاد؟
بعد اون روزا چرا نگات دلم رو نمیخواد
گریه کردم یه روزی گفتم نمیشه یادته
بی تو من تنها میشم واسه همیشه یادته
یادته قاصدکی یه روز رو شونه هام نشست
خبر تلخ کلاغه زد و قلبم رو شکست
یادته همه می گفتن که میخوای بری سفر
هرکی واسم یه جوری رفتنتو می داد خبر
یادته گریه کنون دنبال تو می دوایدم
اما حیف نرسیدم دل از زندگی بریدم
یادته اون قدیما واست می خوندم یادته
دلو دنبال چشات هرجا کشوندم یادته
خیلی بی وفا شدی رسم ما این بود عزیزم؟
اون همه عهد و قسم، عشق و به پاهات می ریزم...
اون همه نظر و دخیل اون همه خواهش و دعا
اون همه گفتیم به هم عاشق می مونیم به خدا
باشه حرفی نیست برو هرچی تو خواستی عزیزم
یه چیز و بهت بگم آخرش راستی عزیزم!
من می رم اما بدون وفا نکردی به دلم
همیشه می خواستمت اما ندیدی عاشقم
به تو گفتم می میرم بی تو یه روزی یادته
نمی خواستم توی آتیشم بسوزی یادته
دل من غصه نخور این عشق خیلی زیادته
اون روزا گفتم دل من نشو عاشق... یادته!!؟؟؟
بخاطر بارش باران مـادر دربهای خانه را بســت ،
امشب دلم عجیـــــب هوای تورا کرده است . . .
ویرایش شده توسط: simiya_ht
ارسالها: 104
#135
Posted: 30 Aug 2014 16:30
برگردید
برگردید هنـوز در انـتـظـارتــوم برگردید من دل تنگ بهارتونم
برگردید من بی شما راهی ندارم برگردید من بی شما یه بیقرارم
برگردید چشمای من بی شما کورن برگردید هنوزم این چشما صبورن
برگردید هنوز از شما جون می گیرم برگردید هنوز واسه شما می میرم
برگردید تورو خدا منو ببخشید برگردید بیاید دوباره مال من شید
برگردید دیگه با شما بد نمیشم برگردید دیگه عشقو بلد نمیشم
برگردید فقط کنار من بمونید برگردید حتی اگه دوسم ندارید
برگردید من راضیم که دل نبازید برگردید فقط می خوام با من بسازید
برگردید یه جا واسه دلم بزارید برگردید باز رو سرم غصه ببارید
برگردید خیانت و می برم از یاد برگردید قفس بشید نمیشم آزاد
برگردید تــو اشک و غصه ها می مونم برگردید دلو دوباره می سوزونم
برگردید که بی شما مرگ پیش رومه برگردید با شما بودن آرزومه
برگردید بی شما از زندگی سیرم برگردید دیگه تنها جایی نمیرم
برگردید هرچی شما بگید میگم چشم برگردید داد بزنید روم شما با خشم
برگردید محل نزارید دور بمونید برگردید منو نبینید کور بمونید
برگردید زیر پاتون لهم کنید باز برگردید حرفای بد بهم بگید باز
برگردید عاشقی بی شما نمیشه برگردید آتیش و بزنید به ریشه
برگردید هرچی شما بگید همونه برگردید هنوز چشاتون مهربونه
برگردید هنوز دلم خوشه که گاهی با احساس، میکنه چشماتون نگاهی
برگردید بشم غلام حلقه بر گوش برگردید دیروزو میکنم فراموش
برگردید هنوز به عشقتون اسیرم برگردید بی شما از عاشقی سیرم
برگردید هنوز نگاهتون یه چارست برگردید دست شما عمر دوبارست
برگردید عشقم به شما کم نمیشه برگردید دیگه دلم آدم نمیشه
برگردید فقط نگاهتونو میخوام برگردید بگید نیا دیگه نمیام
برگردید یه سیلی بزنید تــو گوشم برگردید نزارید رخت غم بپوشم
برگردید فقط بگید دوسم ندارید برگردید توروخدا تنهام نزارید
برگردید از وقتی رفتید پُره دردم برگردید گفته بودید که بر میگردم
برگردید دنیا رو بی شما نمی خوام برگردید نگفته بودید که نمی یام
برگردید به خدا تــو دلم یه غوغاست برگردید دلم طفلکی خیلی تنهاست
برگردید شما که اینجوری نبودید برگردید شما اهل دوری نبودید
برگردید می میره دل دیوونه میشه برگردید زندگی بی شما . . . نمیشه
برگردید آخه من که چیزی نگفتم برگردید بخواید به پاتونم می یفتم
برگردید دنیامو به پاتون می ریزم برگردید بی شما انگاری مریضم
برگردید پریشونم از این جدایی برگردید اشکال نداره بی وفایی
برگردید به خدا دوری خیلی سخته برگردید نگید که این تنهایی بخته
برگردید سخته طاقتشو ندارم برگردید خزون شدم بشید بهارم
برگردید زندگیمو از نو بسازید برگردید یه بارِ دیگه دل ببازید
برگردید بی شما تــو جهنمم من برگردید با اینکه واستون کمم من
برگردید آره پشیمونم پشیمون برگردید بشید دوباره اینجا مهمون
برگردید این آخرین خواهشه زیبا برگردید دلم فداتون بشه زیبا
برگردید حرف دلم فقط شمایید برگردید عمر دوباره ی دلم شید
برگردید شما رو رو سرم می زارم برگردید آخه فقط شما رو دارم
با اینکه با قلب خستم بد کردید اما باز قسمتون میدم برگردید
بخاطر بارش باران مـادر دربهای خانه را بســت ،
امشب دلم عجیـــــب هوای تورا کرده است . . .
ارسالها: 24568
#136
Posted: 10 Dec 2014 15:43
من شبیه ابرم تو شبیه باران
من شبیه کوچه های به بن بست رسیده ام
تو مانند خیابان های باز
من از غروبم تو از طلوع
من برای رسیدن به دست های تو نیازمندم
به چشم های آفتابی تو
تا مرا برانگیزد
سبزم کند و راهم بیندازد
اینکه هر روز خودم را دوره کنم و باز برسم به آغاز راه
خستـــه ام
دلم می خواهد بشکفم
مثل گلی که اولین بار دهانش را به بخشش بهار باز می کند
یا رودخانه ای که می خواهد خودش را رها کند
در دامن قدسی دریا
می خواهم مثل پنجره ای که از شب می ترسد از طلوع تو سرشار شوم
مرا از من بگیر تا برای یک بار هم که شده شبیه تو باشم
بی تو
اینجا همه در حبس ابد تبعیدند
سالها، هجری و شمسی، همه بی خورشیدند
ویرایش شده توسط: andishmand
ارسالها: 6368
#137
Posted: 12 Jan 2015 10:40
دست خودم نیست ...
زمستان که می شود،
یک دسته اسب ِ وحشی
به ییلاقات ِ حوصله ام کوچ میکنند ...!
میدانم که تو رام کردن ِ اسب ها را نمی دانی ...!
و چه مصیبتی است که
من هم
لهجۀ زمستان را نمی دانم ...
فقط
پایِ شعر و شطح هایش ...
حیات هم
می شود باباطاهر عریان ...
چه رسد به
چند رگ ِ کلروفیلی لطیف ِ درون من !
بیا با هم تفاهم داشته باشیم ...
تو ؛
خودت را با مخمرهایت مخمور کن و
بگذار من هم
خودم را
با خش خش ِ خزانی ِ خاطرات خراب کنم !
.
.
.
شاید بهتر باشد من بروم ....
بدمستی کردن بیاموزم و تو
رام کردن ِ هجوم وحشیِ اسب هایِ افسار گسیختۀ درون من ....!
.
.
.
شایـــــد ..!
هر شب دلم بهانه ی تـــو را ، هیچ ... بگذریم ...
امشب دلم دوباره تـــو را ... ، هیــچ ... بگذریم ...
ویرایش شده توسط: anything
ارسالها: 1131
#138
Posted: 20 Jan 2015 14:41
درختی کهنه را از دور می دید
تمامی شاخه و برگ و ثمر بود
دلش را شاخسار از ره درآورد
سراپا میل و آهنگ سفر بود
به دریا زد دلش را و نفهمید
که تصویر از حقیقت دور دور است
قدم در راه بنهاد او ندانست
درین ره مانعش صدها خطر بود
سراب آن درخت پیر و بی برگ
فریبش داد، او را مرد ره کرد
دلش امیدوار وصل جنگل
درخت اما خریدار تبر بود
ندانست آن درخت خشک و بی بر
چه موهومی نهان در شاخه اش بود
ز دور آباد و از نزدیک ویران
پر از میوه ولی آیا مگر بود؟
اگر هشیار باشی باید از وهم
گریز آری به دنیای حقیقت
نباید تیشه بر اندیشه کوبی
که دنیا سهم دانای نظر بود
حتی اگر نباشی، می آفرینمت!
چونان که التهاب بیابان،
سراب را...
ارسالها: 1131
#139
Posted: 22 Jan 2015 04:46
"تو حتی با خودت درگیر بودی
همان بهتر که رفتی و نماندی"
اگر این را نگوید مرد عاشق
شود کمتر که رفتی و نماندی
حتی اگر نباشی، می آفرینمت!
چونان که التهاب بیابان،
سراب را...
ارسالها: 1131
#140
Posted: 22 Jan 2015 05:00
نشست روی تختم و با من ز ما و دریا گفت
کنار گوش من از هر چه رفت بر ما گفت
دو دست عاشق خود را دراز کرد و بعد
میان دو دست عمیقش ز عمق دریا گفت
تمام آن دو سه ساعت نگاه من بر او
تمام آن دو سه ساعت ز حال دنیا گفت
مرا نه حوصله ی گفتن حکایت بود
که هر چه گفت بود آن غزال رعنا گفت
از آن زمان دلم اینگونه مست مانده و من
ندانم این چه شرابیست او که گیرا گفت
لبم به هر لب سرخی رسید با او گفت
نگویمت این راز را که تنها گفت
حتی اگر نباشی، می آفرینمت!
چونان که التهاب بیابان،
سراب را...
ویرایش شده توسط: ellipseses