انجمن لوتی: عکس سکسی جدید، فیلم سکسی جدید، داستان سکسی
شعر و ادبیات
  
صفحه  صفحه 7 از 23:  « پیشین  1  ...  6  7  8  ...  22  23  پسین »

نوشته ها و اشعار اعضای انجمن


مرد

 

‎عاشق شده ایم‎

*****-----*****-----*****

عاشق شده ام این بار،این بار به از دیروز ‎‏ پیروز شدم در عشق،در عشق شدم پیروز
این بار که عشق آمد،جانی دگر دادم ‎‏ دست مرا بگرفت،انگار ز نو زادم
انگار که نوزادی،کوچک و بسی خردم ‎‏ کز عشق توان دارم،کز عشق سخن کردم
از عشق سخن کردن کار کس و ناکس نیست ‎‏ کار کس و ناکس نیست،در عشق سخن بس نیست
کرکس صفتان مارا،در عشق نشان کردند ‎‏ با نشان خود ما را،عشاق زمان کردند
اینک من و تو عاشق،در کمین صد روباه ‎‏ گیســــــــــــــــــــــــــــــــــوی نگاه تو،هم محافظ این راه
اکنون که تویی با من،عاشق ترم از دنیا ‎‏ زانو زده مجنون ها،در کنار عشق ما
دشمن میشود افزون،عشق ما جدا سازد ‎‏ اما ما کنار هم،تا جدا خدا سازد
گیســــــــــــــــــــــــــــــــــو که بود با من،انگار جهان دارم ‎‏ انگار جهان دارم،عشق بی امان دارم

هله
     
  
مرد

 
‎جمعه ی پست‎

باز این جمعه ی پست...
خون از کوچه ی بن بست سرازیر شدست...
دست کودک تن عریان پدر را میشست...
و پدر...چون شقایق میرفت...
پسرک زمزمه میکرد...نرو...
دست شیطان بریده نشدست...
‏.
‏.
تن بی جان پدر غرقه ی خون بود هنوز...
یاد دارم که معلم میگفت:
هرکسی جان بدهد بهر وطن...
از شهیدان گران قدر خداست...
نخورد اون در این بازی شکست...
‏.
‏.
صبح فردا پسر جسم پدر بست به دوش...
تا کند جسم پدر را بر خاک...
و بدنبال پسر بود دو طیف...
عده ای جامه ی مشکی به تن و اشک به چشم...
طیف دیگر قمه بر دست و سلاح بسته به دوش...
عده ای غم زده و ناراحت...عده ای هلهله و دست...و دست...
‏.
‏.
سالها میگذرد... و شنیدست پسر...
آن کسی که پدرش کرد شهید...
خود اسیر طعمه ی شیطان شد...
‏.
‏.
یادش آمد روز تدفین پدر...
بر مزار پدرش بود دو طیف...
اینک اما پشت زندان،فقط یک طیف است...
عده ای هلهله و دست... و دست...
هله
     
  
مرد

 

‎درود.این شعری که میزارم کاملأ اعتراضی_سیاسی هست و به سبک راک باید خوانده بشه.و فقط و فقط و فقط در وصف یک محوطه بنام‎‎دار حکومت‎‎سروده شده‎
*****-----*****-----*****
‎باغ وحـــــــــــــــــش‎
فرهنگ یه مشت گاو ســـــــــــــــــالخورده،گوساله های از نداری مرده
شیر خشکیده ی پستون ماده،لاشه های کثیف توی جاده
کوسه ای که زاده ی رفسنجــــــــــانه،دو تا شیر داره که توی زندااااانه
خودش آلت دست یه پیره خر،می ناله میگه بچه های من خیره سر
اینجا یه باغ وحشه که رئیـــــــــــــسش خره،اطرافیانش همه از خر خرتره
گاوی که هشت ساله حاکم شده،خرا فهمیدن کشتنش لازم شده
اون گاوی که خودشو توی نور میدید،همه ملتو انگار کور میدید
همون گاوی که لولو ممه هاشو خورد،اون گاوی که آبرو خر مجلسو بـــــــــــــــــرد
باغ وحشی که نسلش رو به انقراضه،ولی زبون خراش بازم درازه
و منی که اینجا همیشه بیدارم،که شاید جشن انقراض خرا رو بزارم
هله
     
  
مرد

 

‎اوضاع خراب_اجتماعی سیاسی‎
اشک های ریخته بر گونه های پدر،کودکان کار...دختران در به در...
عاشقانه های دروغین پسرک در تخت،کبریت های فروخته نشده ی دختری بدبخت...
دلبری های دخترانه برای قدری نان،حراج غرور مادری که شد ارزان...
تکه های لباس روسپی داستان ما،افتاده کنار قاب عکس کوروش باستان ما...
ماجرای تجاوز گروهی در کشوری،که برای نام او بود هزار مشتری...
شاهنامه درون پنجره ی اتفاقی بود،که صاحبش بجای پود میگفت فود...
لحظه ای یادم آمد آب و برق مجانی،دروغ های فاش شده ی استاد لاری...جانی...
آسانسور بی زبان و وزیر اسلامی،اغاز بدبختی یک کشور و آغاز ناکامی...
پیشنهاد همخوابگی استاد به دانشجو،صدای شهوت آخوندکی بدبو...
داستان تلخ مرنگ و رویای پوشالی،دست های خسته ی تو و پیاله ی خالی...
هله
     
  
مرد

 
غم مخور
قبل از نوشتن شعر از کاربران انجمن و حضرت حافظ بابت این شعر افتضاح معذرت میخوام...باشد که به بزرگی خودتون ببخشیدم!
"یوسف گمگشته باز آید به کنعان غم مخور"
میرسد یک لقمهء نان غم مخور
گر ندیدی خون مرغی مدتی است
می شوی در صف مرغ، خونین و مالان غم مخور
گر نخوردی پسته در این روز عید
بشکند با پسته دندان، غم مخور
مر در این کشور تو مشکل دیده ای؟
اینچنین غمگین و نالان غم مخور
عیدی و یارانه ها را داده اند
شد دلت شادان و خندان غم مخور
تو نوشتی شعر و منظوری نبود!
راه تو افتاد بر این کنج زندان، غم مخور
روزهای پیش از این هم رفته اند
می رود این روزها هم رو به پایان غم مخور
حتی اگر نباشی، می آفرینمت!
چونان که التهاب بیابان،
سراب را...
     
  
مرد

 
لعنت به من
کج بود گویی بار من، لعنت به من
رنجیدی از این کار من، لعنت به من
یک چوبه دار و کنارش جمعی انبوه
نقش تو در افکار من، لعنت به من
انگار میسوزاندت بدجور و بد شکل
خاکستر سیگار من، لعنت به من
سیلیست جاری از کجا تا ناکجایم
چشمان دل بیمار من، لعنت به من
پشت تو را گویی خدا خود نقش کرده
فیلان بی افسار من، لعنت به من
چون کوه در دوری تو صبرم فزون شد
غم های بی غمخوار من، لعنت به من
من قتل کردم در فراغت ای ستمگر
قتل خدا و آدم افکار من،لعنت به من
بشکسته اکنون در نبودت چشم مردم
سرهای بی دستار من، لعنت به من
حتی اگر نباشی، می آفرینمت!
چونان که التهاب بیابان،
سراب را...
     
  ویرایش شده توسط: ellipseses   
زن

 
♧♧♧♧♧♧♧♧♧♧♧

دری وریای بهناز

دیده از دیدن این بت به فریاد آمد
گل امید شکوفا شده از خاک به بوستان آمد

با صدایت غزلی گو که آشفته شوم
بلبل آشفته بخوان محرم این خان آمد

ساقی بس است مده از خود به ما پیاله را
که مستی بهر عشق جام در خزان /آمد

در خیالم شعر میگویم که تقدیمش کنم
که گر روز دگر دلبر به گلستان خرامان آمد
تمام مشكل دنیا این است كه :

احمق های متعصب كاملا از حرفشان مطمئن هستند ،

اما آدمهای عاقل همیشه شك دارند...

" برتراند راسل "
     
  ویرایش شده توسط: behnaz1989   
زن

andishmand
 
سه حرف قشنگ ، اولین حرفها
که عشق است و زیباترین حرفها

به شوق نگاهت غزل پا گرفت
به ذوق تو شد دستچین حرفها

تو گفتی از این حرفها بگذریم
و خامت شدم با همین حرفها

دوباره جنون بود و آن کارها
که خواندی به گوشم از این حرفها

به پایان رسیدیم و بیچاره من !!
که می ترسم از آخرین حرفها

بی تو
اینجا همه در حبس ابد تبعیدند
سالها، هجری و شمسی، همه بی خورشیدند
     
  
مرد

 
‎رپ

‎پسر عمه ام رَپِر شده است
اهل ژست و ادا و قِر شده است

صورتش را سیاه کرده خفن
خط ریشش رسیده تا گردن

ته صدایش گرفته و خشن است
عشق تیپ و قیافه فَشِن است

نه دلش می کشد به مایه ی شور
نه سه گاه و نه دشتی و ماهور

نه دهل می شناسد و گیتار
نه کمانچه نه دایره نه سه تار

نه تب عشق و جام مِی دارد
نه هوای دِلِی دِلِی دارد

نه که فهمیده معنی رپ چیست
رپ به معنای واقعی این نیست

هیچ چیز از هنر نمی داند
کارهای سخیف می خواند:

«مانتو ی تنگ و دامن کوتاه
تاپ سِک...»لااله الا الله!

وضع و حالش اگرچه ناجور است
شده دلخوش به این که مشهور است

شده معروف بین نسل جوان
صاحب نام و شهرت و عنوان

عشق نسرین و نرگس و رعناست
پس از او انتقاد بی معناست

گرچه از هر لحاظ تعطیل است
مایه افتخار فامیل است!‏‎
هله
     
  
مرد

 
‎وداع‎

میرفت و ردپای او در سینه می ماند
شعر وداع تلخ خود را یار میخواند

میرفت و احساس مرا در گور می کرد
من را به مرگ عاشقی مجبور می کرد

میرفت و لبخندش به من شلاق می زد
قلب مرا با دیگری او طاق می زد

میرفت و آغوش دگر را گرم می کرد
میرفت و فکر تخت خوابی نرم می کرد

میرفت و خنجر را ز پشتم تیز می کرد
قلب مرا بر خنجرش آویز می کرد

میرفت و کامش تا ابد با دیگری بود
آنکس که احساسش به من هم سرسری بود

میرفت و شاید در غیابش عشق می مرد
خاتون غصه های من را شاه می برد

میرفت و میرفت و دگر...‎
هله
     
  
صفحه  صفحه 7 از 23:  « پیشین  1  ...  6  7  8  ...  22  23  پسین » 
شعر و ادبیات

نوشته ها و اشعار اعضای انجمن

رنگ ها List Insert YouTube video   

 ?

برای دسترسی به این قسمت میبایست عضو انجمن شوید. درصورتیکه هم اکنون عضو انجمن هستید با استفاده از نام کاربری و کلمه عبور وارد انجمن شوید. در صورتیکه عضو نیستید با استفاده از این قسمت عضو شوید.

 

 
DMCA/Report Abuse (گزارش)  |  News  |  Rules  |  How To  |  FAQ  |  Moderator List  |  Sexy Pictures Archive  |  Adult Forums  |  Advertise on Looti
↑ بالا
Copyright © 2009-2024 Looti.net. Looti Forums is not responsible for the content of external sites

RTA