ارسالها: 24568
#71
Posted: 7 May 2013 12:02
قناریانه اگر می رود ترانه من
به شوق توست ، تو ای آخرین بهانه من
حیاط را همه گل کاشتم که بو ببری
بزن به جاده شب بو بیا به خانه من
اگر به خانه من آمدی چرا غ نیار
که ماه قهر کند باز از آشیانه من
درختان سپیدار ، سر به شانه هم
نگاهشان کن بذار سر به شانه من
من و توایم و جهان بینهایت زیبا
جهان اگر افق توست تا کرانه من
من از قبیله صیادهای خوشبختم
کسی بجز تو نزد لب به آب ودانه من
به راه سادگی و جاده خیال بزن
که می رسی به غزلهای عاشقانه من
بی تو
اینجا همه در حبس ابد تبعیدند
سالها، هجری و شمسی، همه بی خورشیدند
ارسالها: 489
#72
Posted: 8 May 2013 02:12
شب های در راه مانده
در اولین ثانیه های رفتن تو
و این افکار پوچ
که عاشقانه هایمان را به تاراج می برد
سردی دستانت
و تو، از همیشه زلالتری
قدمهایت دور می کنند، تو را از من
رد پای مانده ات بر برف
شال گردن نیمه بافته ای در دست
عجیب که مرا ندیدی
میدانم بهار که بیاید
طبیعت این رد پای عاشقانه را پاک خواهد کرد
بهار قلب من تو نیز خواهی آمد؟
تمام مشكل دنیا این است كه :
احمق های متعصب كاملا از حرفشان مطمئن هستند ،
اما آدمهای عاقل همیشه شك دارند...
" برتراند راسل "
ارسالها: 24568
#73
Posted: 13 May 2013 21:37
اینجا زنی نشسته است...
که دستانش را به آب
موهایش را به باد
چشمانش را به خورشید
صدایش را به حرا
و روحش را به خدا داد؛
تا تو،
در مطلع یک شعر عاشقانه
متولد شوی!
بی تو
اینجا همه در حبس ابد تبعیدند
سالها، هجری و شمسی، همه بی خورشیدند
ارسالها: 24568
#74
Posted: 16 May 2013 22:41
تو را در طبیعت بکر چون یاس
و در افکارم از احساس
در انزوای تنهایی بی حد
ترا در شبانه ی لبخند
تا صبح دور
و به اندازه ی یک جرعه خدا دوست می دارم
بی تو
اینجا همه در حبس ابد تبعیدند
سالها، هجری و شمسی، همه بی خورشیدند
ارسالها: 24568
#75
Posted: 22 May 2013 18:11
واژه ها دانه دانه کنار هم می نشینند و قطار می شوند . هر واژه واگنی است که می توانم تو را در آن ببینم . در همه واگنها تو نشسته ای و به زندگی لبخند می زنی و من تو را از زندگی بیشتر دوست دارم .
کاش این سقف و دیوارها نبود ، کاش غم و غصه ای نبود و عشق و مهربانی رو می شد همه جا تماشا کرد .
کاش مرگ شبیه ملافه ای سفید پشت در نمی ایستاد . کاش کسی خداحافظی را به ما یاد نمی داد. اگر روزها پر از سلام بودند چه بادوام بودند .
چه می شد هیچ دری بسته نمی شد و هیچ دهانی از گفتن "دوستت دارم " خسته نمی شد ؟ کاش دل بعضی ها از سنگ نبود ،
چه می شد آدمها آرزوهایشان را لای دود نمی پیچیدند و نسخه دلشان رازود نمی پیچیدند ؟
هیچکس بفکر جنگ نبود . چه می شد اگر کوچه اي به بن بست نمی رسید ، و میوه شاه بلوطها به دره های پست نمی رسید ؟
کاش خورشید در دستهای من و تو جابجا می شد و کاش باران می گرفت و من مانند پیچکی خیس و معطر از عشق بدور تنه تو می پیچیدم و از تو رها نمی شدم ومحشری دیگر بپا میکردم ..
در شعرهای من برای همه جا هست ، فرقی نمی کند پسرکی باشی عاشق ، یا مترسکی که از سایه پرنده ها نیز خاطره ای ندارد.
در شعرهای من هزاران شاعر مرده روز و شب راه می روند تا به حال برسند وغزلی برای تو بسرایند و هزاران پرستو روی بام شعرهایم لانه می سازند .
کاش می توانستم کمی فقط کمی از عطر بهشت را به تو بدهم تا بدنبال رد پای تو گم نشوم .
و کاش میتوانستم اولین غزلی را که مولانا سرود به تو تقدیم کنم . توکه لایق بهترین عشقی!!
بی تو
اینجا همه در حبس ابد تبعیدند
سالها، هجری و شمسی، همه بی خورشیدند
ویرایش شده توسط: andishmand
ارسالها: 24568
#76
Posted: 29 May 2013 09:13
مهربانم، ای خوب
یاد قلبت باشد یک نفر هست که اینجا
بین آدمهایی که همه سرد و غریبند با تو
تک و تنها، به تو می اندیشد
و کمی
دلش از دوری تو دلگیر است
مهربانم ای خوب
یاد قلبت باشد، یک نفر هست که چشمش
به رهت دوخته ، بر درمانده
و شب و روز دعایش این است
زیر این سقف بلند، هر کجا هستی، به سلامت باشی
و دلت همواره، محو شادی و تبسم باشد
مهربانم ای خوب
یاد قلبت باشد، یک نفر هست که دنیایش را
همه هستی و رویایش را
به شکوفایی احساس تو پیوند زده
و دلش می خواهد لحظه ها را با تو به خدا بسپارد
مهربانم ای خوب
یک نفر هست که با تو
تک و تنها با تو
پر اندیشه و شعر است و شعور
پراحساس و خیال است و سرور
مهربانم این بار یاد قلبت باشد
یک نفر هست که با تو به خداوند جهان نزدیک است
و به یادت هر صبح گونه سبز اقاقی ها را
از ته قلب و دلش می بوسد
و دعا می کند این بار که تو
با دلی سبز و پر از آرامش، راهی خانه خورشید شوی
و پر از عاطفه و عشق و امید
به شب معجزه و آبی فردا برسی
بی تو
اینجا همه در حبس ابد تبعیدند
سالها، هجری و شمسی، همه بی خورشیدند
ارسالها: 24568
#77
Posted: 30 May 2013 23:44
سوداگری هستم بی چیز و فقیر
مرا چه به این بازار پرهیاهوی زندگی ؟
مرا به این بازار سوق دادند
چیزی برای فروش ندارم
جز یک دل شکسته !
بهای گرانی برای دلم نمی خواهم
ارزان است
فقط یک نفس بوسه
یک جرعه عشق
و یک تکه دوستت دارم
خریداری ؟
بی تو
اینجا همه در حبس ابد تبعیدند
سالها، هجری و شمسی، همه بی خورشیدند
ویرایش شده توسط: andishmand
ارسالها: 24568
#78
Posted: 15 Jun 2013 16:48
کاش در غربت لحظه هایمان قدم میزدی و بر کویر دلم می باریدی
و آسمان تاریک و تنهای دلم را با خورشید وجودت روشن می کردی .
کاش بر احساس مرده من جان تازه می دمیدی .
و در این شبهای خاکستری برایم تا سپیده دم ترانه عشق می خواندی .
ای معنای فردای روشن عشق .
بی تو
اینجا همه در حبس ابد تبعیدند
سالها، هجری و شمسی، همه بی خورشیدند
ارسالها: 24568
#79
Posted: 17 Jun 2013 21:53
مرا دریاب !
ای آنکه با روح و تن من عجین شده ای
روحم در کالبد تن تو خانه دارد
مرا دریاب
ای ناجی !
ای دور از من
ای نبض سفید ثانیه بر تن کبود و زخمی زمان
من از توست که جان می گیرم .
مرا دریاب !!
بی تو
اینجا همه در حبس ابد تبعیدند
سالها، هجری و شمسی، همه بی خورشیدند
ویرایش شده توسط: andishmand
ارسالها: 24568
#80
Posted: 25 Jun 2013 22:20
با تو آیا ادامه خواهد یافت
فصل غمگین و تلخ تنهایی؟!
آیا هنوز
یک دیدار ساده می تواند
سرآغاز پرسه ای غریب
در کوچه باغ باران باشد؟
به خدا من خسته ام.
خیلی دلم می خواهد از اینجا
به جانب آن رهایی آرام بی دردسر برگردم.
تو آیا قول می دهی
دوباره من از شوق سادگی،
اشتباه نکنم؟
بی تو
اینجا همه در حبس ابد تبعیدند
سالها، هجری و شمسی، همه بی خورشیدند