انجمن لوتی: عکس سکسی جدید، فیلم سکسی جدید، داستان سکسی
شعر و ادبیات
  
صفحه  صفحه 26 از 94:  « پیشین  1  ...  25  26  27  ...  93  94  پسین »

Khwaju Kermani | خواجوی كرمانی


مرد

 
غزل شمارهٔ ۲۴۹

چون مرا دیده بر آن آتش رخسار افتد
آتشم بردل پرخون جگر خوار افتد

مکن انکار من ایخواجه گرم کار افتاد
زانکه معذور بود هر که در این کار افتد

برمن خسته مزن تیر ملامت بسیار
که درین منزل ازین واقعه بسیار افتد

گر چو فرهاد ز مژگان گهرافشان گردم
ای بسا لعل که در دامن کهسار افتد

ور چو منصور ز من بانگ انا الحق خیزد
آتشم از جگر سوخته در دار افتد

چون بیاد خط سبز تو برآرم نفسی
دودم از سینه برین پردهٔ زنگار افتد

هر دم از آرزوی گوشه چشمت سرمست
زاهدی گوشه نشین بر در خمار افتد

گر برد باد صبا نکهت زلف تو بچین
خون دل در جگر نافهٔ تاتار افتد

پیش آن نرگس بیمار بمیرد خواجو
اگرش دیده برآن نرگس بیمار افتد
تنهایی بد است ،
اما بد تر از آن اینست
که بخواهی تنهاییت را با آدم های مجازی پر کنی
آدم هایی که بود و نبودشان
به روشن یا خاموش بودن یک چراغ بستگی دارد
     
  
مرد

 
غزل شمارهٔ ۲۵۰


از باد صبا در سر زلفش چو خم افتد
صد عاشق دلسوخته در بحر غم افتد

مشتاق حرم گر بزند آه جگر سوز
آتش بمغیلان و دخان در حرم افتد

در هر طرفت هست بسی خسته و مجروح
لیکن چو منت عاشق دلخسته کم افتد

چون قصهٔ اندوه فراق تو نویسم
گر دم بزنم آتش دل در قلم افتد

پیش لب ضحاک تو بس فتنه وآشوب
کز مار سر زلف تو در ملک جم افتد

هنگام سحر گر بخرامی سوی بستان
چون زلف کژت سرو سهی در قدم افتد

خم در قد چون چنبر خواجو فتد آن دم
کز باد صبا در سر زلف تو خم افتد
تنهایی بد است ،
اما بد تر از آن اینست
که بخواهی تنهاییت را با آدم های مجازی پر کنی
آدم هایی که بود و نبودشان
به روشن یا خاموش بودن یک چراغ بستگی دارد
     
  
مرد

 
غزل شمارهٔ ۲۵۱

چون طره عنبر شکنش در شکن افتد
از سنبل تر سلسله برنسترن افتد

دانی که عرق بر رخ خوبش بچه ماند
چون ژاله که بر برگ گل یاسمن افتد

کام دل شوریده ز لعل تو برآرم
گر چین سر زلف تو در دست من افتد

چون وقت سحر گل بشکر خنده درآید
از بلبل شوریده فغان در چمن افتد

طوطی که شکر می‌شکند در شکرستان
نادر فتد ار همچو تو شیرین سخن افتد

لعل لب در پوش تو چون در سخن آید
خون در جگر ریش عقیق یمن افتد

هر کو چو من از عشق تو بی خویشتن افتاد
در دام غم از درد دل خویشتن افتد

خواجو چو برد سوز غم هجر تو در خاک
آتش ز دل سوخته‌اش در کفن افتد
تنهایی بد است ،
اما بد تر از آن اینست
که بخواهی تنهاییت را با آدم های مجازی پر کنی
آدم هایی که بود و نبودشان
به روشن یا خاموش بودن یک چراغ بستگی دارد
     
  
مرد

 
غزل شمارهٔ ۲۵۲

هر کرا یار یار می‌افتد
مقبل و بختیار می‌افتد

ای بسا در که از محیط سرشک
هر دمم در کنار می‌افتد

عقرب او چو حلقه می‌گردد
تاب در جان مار می‌افتد

شام زلفش چو می‌رود در چین
شور در زنگبار می‌افتد

گر نه مستست جادوش ز چه روی
بریمین و یسار می‌افتد

گل صد برگ را دگر در دام
همچو بلبل هزار می‌افتد

در چمن ز آب چشمهٔ چشمم
سیل در جویبار می‌افتد

چون خیال تو می‌کنم تحریر
بخیه بر روی کار می‌افتد

دلم از شوق چشم سرمستت
دم بدم در خمار می‌افتد

رحم بر آن پیاده کو هر دم
در کمند سوار می‌افتد

هر که او خوار می‌فتد خواجو
همچو ما باده خوار می‌افتد
تنهایی بد است ،
اما بد تر از آن اینست
که بخواهی تنهاییت را با آدم های مجازی پر کنی
آدم هایی که بود و نبودشان
به روشن یا خاموش بودن یک چراغ بستگی دارد
     
  
مرد

 
غزل شمارهٔ ۲۵۳

مه چنین دلستان نمی‌افتد
سرو از اینسان روان نمی‌افتد

زان دهان نکته‌ئی نمی‌شنوم
که یقین درگمان نمی‌افتد

هیچ از او در میان نمی‌آید
که کمر در میان نمی‌افتد

عجب از پادشه که سایهٔ او
بر سر پاسبان نمی‌افتد

نام دل در نشان نمی‌آید
تیر از او برنشان نمی‌افتد

عشق سریست کافرینش را
چشم فکرت برآن نمی‌افتد

کشتی ما چنان شکست کز او
تخته‌ئی بر کران نمی‌افتد

نرود یک نفس که از دل من
دود در آسمان نمی‌افتد

چشم من تا نمی‌فتد پر اشک
دیده پر ناردان نمی‌افتد

مرغ دل تا هوا گرفت و رمید
باز با آشیان نمی‌افتد

خامه چون شرح می‌دهد غم دل
کاتشش در زبان نمی‌افتد

گشت خواجو مریض و چشم طبیب
هیچ برناتوان نمی‌افتد
تنهایی بد است ،
اما بد تر از آن اینست
که بخواهی تنهاییت را با آدم های مجازی پر کنی
آدم هایی که بود و نبودشان
به روشن یا خاموش بودن یک چراغ بستگی دارد
     
  
مرد

 
غزل شمارهٔ ۲۵۴

لطافت دهنش در بیان نمی‌گنجد
حلاوت سخنش در زبان نمی‌گنجد

معانئی که مصور شود ز صورت دوست
ز من مپرس که آن در بیان نمی‌گنجد

از آن چو کلک ز شستم بجست و گوشه گرفت
که تیرقامت اودر کمان نمی گنجد

جهان پرست ز دردیکشان مجلس او
اگر چه مجلس او در جهان نمی‌گنجد

درین چمن که منم بلبل خوش الحانش
شکوفه‌ئیست که در بوستان نمی‌گنجد

چو در کنار منی گو کمر برو ز میان
که هیج با تو مرا در میان نمی‌گنجد

چگونه نام من خسته بگذرد بزبان
ترا که هیچ سخن در دهان نمی‌گنجد

چو آسمان دل از مهر تست سرگردان
اگر چه مهر تو در آسمان نمی‌گنجد

ندانم آنکه ز چشمت نمی‌رود خواجو
چه گوهریست که در بحر و کان نمی‌گنجد
تنهایی بد است ،
اما بد تر از آن اینست
که بخواهی تنهاییت را با آدم های مجازی پر کنی
آدم هایی که بود و نبودشان
به روشن یا خاموش بودن یک چراغ بستگی دارد
     
  
مرد

 
غزل شمارهٔ ۲۵۵

اگر آن ماه مهربان گردد
غم دل غمگسار جان گردد

آنکه چون نامش آورم بزبان
همه اجزای من زبان گردد

ور کنم یاد ناوک چشمش
مو بر اعضای من سنان گردد

چون کنم نقش ابرویش بردل
قد چون تیر من کمان گردد

مه ز شرم جمال او هرماه
در حجاب عدم نهان گردد

یا رب این آسیاب دولابی
چند برخون عاشقان گردد

چون دلم با غم تو گوید راز
در میان خامه ترجمان گردد

از لبت هر که او نشان پرسد
چون دهان تو بی نشان گردد

چون ز لعلت سخن کند خواجو
شکر از منطقش روان گردد
تنهایی بد است ،
اما بد تر از آن اینست
که بخواهی تنهاییت را با آدم های مجازی پر کنی
آدم هایی که بود و نبودشان
به روشن یا خاموش بودن یک چراغ بستگی دارد
     
  
مرد

 
غزل شمارهٔ ۲۵۶

ز جام عشق تو عقلم خراب می‌گردد
ز تاب مهر تو جانم کباب می‌گردد

مرا دلیست که دائم بیاد لعل لبت
بگرد ساقی و جام شراب می‌گردد

هلاک خود بدعا خواستم ولی چکنم
که دیر دعوت من مستجاب می‌گردد

دلست کاین همه خونم ز دیده می‌بارد
پرست کافت جان عقاب می‌گردد

تو خود چه آب و گلی کاب زندگی هردم
ز شرم چشمهٔ نوش تو آب می‌گردد

چو برتو می‌فکنم دیده اشگ گلگونم
ز عکس گلشن رویت گلاب می‌گردد

بجام باده چه حاجت که پیر گوشه نشین
بیاد چشم تو مست و خراب می‌گردد

عجب نباشد اگر شد سیاه و سودائی
چنین که زلف تو بر آفتاب می‌گردد

چو بر درت گذرم گوئیم که خواجو باز
بگرد خانهٔ ما از چه باب می‌گردد
تنهایی بد است ،
اما بد تر از آن اینست
که بخواهی تنهاییت را با آدم های مجازی پر کنی
آدم هایی که بود و نبودشان
به روشن یا خاموش بودن یک چراغ بستگی دارد
     
  
مرد

 
غزل شمارهٔ ۲۵۷

چه بادست اینکه می‌آید که بوی یار ما دارد
صبا در جیب گوئی نافهٔ مشک ختا دارد

بطرف بوستان هرکس بیاد چشم می‌گونش
مدام ار می نمی‌نوشد قدح بر کف چرا دارد

چو یار آشنا از ما چنان بیگانه می‌گردد
شود جانان خویش آنکس که جانی آشنا دارد

از آن دلبستگی دارد دل ما با سر زلفش
که هرتاری ز گیسویش رگی با جان ما دارد

من از عالم بجز کویش ندارم منزلی دیگر
ولی روشن نمی‌دانم که او منزل کجا دارد

برآنم کابر گرینده از این پس پیش اشک من
حدیث چشم سیل افشان نراند گر حیا دارد

مرا در مجلس خوبان سماع انس کی باشد
که چون سروی برقص آید مرا از رقص وا دارد

اگر برگ گلت باشد نوا از بینوائی زن
که از بلبل عجب دارم اگر برگ و نوا دارد

وگر مرغ سلیمانرا بجای خود نمی‌بینم
بجای خود بود گر باز آهنگ سبا دارد

اگر چون من بسی داری بدلسوزی و غمخواری
بدین بیچاره رحم آور که در عالم ترا دارد

ز خواجو کز جهان جز تو ندارد هیچ مطلوبی
اگر دوری روا داری خدا آخر روا دارد
تنهایی بد است ،
اما بد تر از آن اینست
که بخواهی تنهاییت را با آدم های مجازی پر کنی
آدم هایی که بود و نبودشان
به روشن یا خاموش بودن یک چراغ بستگی دارد
     
  
مرد

 
غزل شمارهٔ ۲۵۸

در راه قربت ما ره‌بان چه کار دارد
در خلوت مسیحا رهبان چه کار دارد

در داستان نیاید اسرار عشقبازان
کانجا که قاف عشقست دستان چه کار دارد

با حکم الهی بگذرد ز حکم یونان
با بحر لامکانی عمان چه کار دارد

در ملک بی‌نیازی کون و مکان چه باشد
با سر لن ترانی هامان چه کار دارد

گر خویشتن پرستی کی ره بری بایمان
در دین خودپرستان ایمان چه کار دارد

حاکم چو عشق باشد فرمان عقل مشنو
کشتی چو نوح سازد کنعان چه کار دارد

عاقل کجا دهد جان در آرزوی جانان
در خانهٔ بخیلان مهمان چه کار دارد

در دیر درد نوشان درس ورع که خواند
در ملت مطیعان عصیان چه کار دارد

جان بیجمال جانان پیوند جان نجوید
چیزی که دل نخواهد با جان چه کار دارد

ما را بباغ رضوان کی التفات باشد
در روضهٔ محبت رضوان چه کار دارد

خواجو سرشک خونین بر چهره چند باری
جائی که مهر باشد باران چه کار دارد
تنهایی بد است ،
اما بد تر از آن اینست
که بخواهی تنهاییت را با آدم های مجازی پر کنی
آدم هایی که بود و نبودشان
به روشن یا خاموش بودن یک چراغ بستگی دارد
     
  
صفحه  صفحه 26 از 94:  « پیشین  1  ...  25  26  27  ...  93  94  پسین » 
شعر و ادبیات

Khwaju Kermani | خواجوی كرمانی


این تاپیک بسته شده. شما نمیتوانید چیزی در اینجا ارسال نمائید.

 

 
DMCA/Report Abuse (گزارش)  |  News  |  Rules  |  How To  |  FAQ  |  Moderator List  |  Sexy Pictures Archive  |  Adult Forums  |  Advertise on Looti
↑ بالا
Copyright © 2009-2025 Looti.net. Looti Forums is not responsible for the content of external sites

RTA