انجمن لوتی: عکس سکسی جدید، فیلم سکسی جدید، داستان سکسی
شعر و ادبیات
  
صفحه  صفحه 37 از 94:  « پیشین  1  ...  36  37  38  ...  93  94  پسین »

Khwaju Kermani | خواجوی كرمانی


مرد

 
غزل شمارهٔ ۳۵۹

خورشید را به سایهٔ شب در نشانده‌اند
شب را بپاسبانی اختر نشانده‌اند

چیپور را ممالک فغفور داده‌اند
مهراج را بمسند خان برنشانده‌اند

تا خود چه دیده‌اند که چیپال هند را
ترکان بپادشاهی خاور نشانده‌اند

همچون مگس بتنگ شکر برنشسته است
خالی که برعقیق چو شکر نشانده‌اند

گوئی که دانه‌ئی بقمر برفشانده‌اند
یا مهره‌ای ز غالیه در خور نشانده‌اند

یا خازنان روضهٔ رضوان بلال را
در باغ خلد برلب کوثر نشانده‌اند

گفتم که خال همچو سیه دانهٔ ترا
برقرص آفتاب چه در خور نشانده‌اند

گفتا بروم خسرو اقلیم زنگ را
گوئی که بر نیابت قیصر نشانده‌اند

برخیز و باده نوش که مستان صبح خیز
آتش به آب دیدهٔ ساغر نشانده‌اند

خون جگر که بر رخ خواجو چکیده است
یاقوت پاره‌ئیست که در زر نشانده‌اند
تنهایی بد است ،
اما بد تر از آن اینست
که بخواهی تنهاییت را با آدم های مجازی پر کنی
آدم هایی که بود و نبودشان
به روشن یا خاموش بودن یک چراغ بستگی دارد
     
  
مرد

 
غزل شمارهٔ ۳۶۰

این دلبران که پرده برخ در کشیده‌اند
هر یک بغمزه پردهٔ خلقی دریده‌اند

از شیر و سلسبیل مگر در جوار قدس
اندر کنار رحمت حق پروریده‌اند

یا طوطیان روضهٔ خلدند گوئیا
کز آشیان عالم علوی پریده‌اند

از کلک نقشبند ازل بر بیاض مهر
آن نقطه‌های خال چه زیبا چکیده‌اند

گوئی مگر بتان تتارند کز ختا
از بهر دل ربودن مردم رسیده‌اند

برطرف صبح سلسله از شام بسته‌اند
برگرد ماه خط معنبر ، کشیده‌اند

کروبیان عالم بالا و ان یکاد
بر استوای قامت ایشان دمیده‌اند

صاحبدلان ز شوق مرقع فکنده‌اند
بر آستان دیر مغان آرمیده‌اند

از بهر نرد درد غم عشق دلبران
برسطح دل بساط الم گستریده‌اند

خواجو برو بچشم تامل نگاه کن
بر اهل دل که گوشهٔ عزلت گزیده‌اند
تنهایی بد است ،
اما بد تر از آن اینست
که بخواهی تنهاییت را با آدم های مجازی پر کنی
آدم هایی که بود و نبودشان
به روشن یا خاموش بودن یک چراغ بستگی دارد
     
  
مرد

 
غزل شمارهٔ ۳۶۱

زهی زلفت گرهگیری پر از بند
لب لعلت نمک دانی پر از قند

نقاب ششتری از ماه بگشای
طناب چنبری بر مشتری بند

سرم بر کف ز دستان تو تا کی
دلم در خون ز هجران تو تا چند

کسی کو خویش را در یار پیوست
کجا یاد آورد از خویش و پیوند

دلا گر عاشقی ترک خرد گیر
که قدر عشق نشناسد خردمند

ببین فرهاد را کز شور شیرین
بیک موی از کمر خود را در افکند

چرا عمر عزیز آمد بپایان
من و یعقوب را در هجر فرزند

تحمل می‌کنم بارگران را
ولی دیوانه سر می‌گردم از بند

چو جز دلبر نمی‌بینم کسی را
کرا با او توانم کرد مانند

بزن مطرب نوائی از سپاهان
که دل بگرفت ما را از نهاوند

کند خواجو هوای خاک کرمان
ولی پایش به سنگ آید ز الوند
تنهایی بد است ،
اما بد تر از آن اینست
که بخواهی تنهاییت را با آدم های مجازی پر کنی
آدم هایی که بود و نبودشان
به روشن یا خاموش بودن یک چراغ بستگی دارد
     
  
مرد

 
غزل شمارهٔ ۳۶۲

ای ساربان به قتل ضعیفان کمر مبند
بر گیر بارم از دل و بار سفر مبند

در اشک ما نگه کن و از سیم در گذر
بر روی ما نظر فکن و نقش زر مبند

ما را چو در سلاسل زلفت مقیدیم
پای دل شکسته بزنجیر درمبند

فرهاد را مکش بجدائی و در غمش
هر دم خروش و غلغله در کوه و در مبند

ای دل مگر بیاد نداری که گفتمت
چندین طمع برآن بت بیدادگر مبند

ور آبروی بایدت ای چشم درفشان
بر یاد لعل او سر درج گهر مبند

ای باغبان گرم ندهی ره بپای گل
گلزار را بروی من خسته در مبند

چون سرو اگر چنانکه سرافرازیت هواست
چون نی بقصد بی سر و پایان کمر مبند

چشمم که در هوای رخت بازگشته است
مرغ دل مرا مشکن بال و پر مبند

بی جرم اگر چه از نظر افکنده‌ئی مرا
بگشای پرده از رخ و راه نظر مبند

خواجو چو نیست در شب هجران امید روز
با تیره شب بسر برو دل در سحر مبند
تنهایی بد است ،
اما بد تر از آن اینست
که بخواهی تنهاییت را با آدم های مجازی پر کنی
آدم هایی که بود و نبودشان
به روشن یا خاموش بودن یک چراغ بستگی دارد
     
  
مرد

 
غزل شمارهٔ ۳۶۳

عاقل ندهد عاشق دلسوخته را پند
سلطان ننهد بنده محنت زده را بند

ای یار عزیز انده دوری تو چه دانی
من دانم و یعقوب فراق رخ فرزند

از دیدهٔ رود آور اگر سیل برانم
چون دجلهٔ بغداد شود دامن الوند

عیبم مکن ای خواجه که در عالم معنی
جهلست خردمندی و دیوانه خردمند

تا جان بود از مهر رخش برنکنم دل
گر میر نهد بندم و گر پیر دهد پند

آن فتنه کدامست که بنیاد جهانی
چون پرده ز رخسار برافکند برافکند

برمن مفشان دست تعنت که بشمشیر
از لعل تو دل برنکنم چون مگس از قند

در دیدهٔ من حسرت رخسار تو تا کی
در سینهٔ من آتش هجران تو تا چند

ناچار چو شد بندهٔ فرمان تو خواجو
چون گردن طاعت ننهد پیش خداوند
تنهایی بد است ،
اما بد تر از آن اینست
که بخواهی تنهاییت را با آدم های مجازی پر کنی
آدم هایی که بود و نبودشان
به روشن یا خاموش بودن یک چراغ بستگی دارد
     
  
مرد

 
ا غزل شمارهٔ ۳۶۴

همرهان رفتند و ما را در سفر بگذاشتند
از خبر رفتیم و ما را بیخبر بگذاشتند

بر میان از مو کمر بستند و این شوریده را
همچو موی آشفته بر کوه و کمر بگذاشتند

بر سر راه اوفتادم تا ز من بر نگذرند
همچو خاک ره مرا بر رهگذر بگذاشتند

شمع را در آتش و سوز جگر بگداختند
طوطی شیرین سخن را بی شکر بگذاشتند

بلبل شوریده دلرا از چمن کردند دور
طوطی شیرین سخن را بی شکر بگذاشتند

پیشتر رفتیم و ما را نیشتر بر جان زدند
وینچنین با ریش و زخم نیشتر بگذاشتند

بی غباری از چه ما را خاک راه انگاشتند
بی خطائی از چه ما را در خطر بگذاشتند

کار خواجو زیر و بالا بود چون دور فلک
کار او را بین که چون زیر و زبر بگذاشتند
تنهایی بد است ،
اما بد تر از آن اینست
که بخواهی تنهاییت را با آدم های مجازی پر کنی
آدم هایی که بود و نبودشان
به روشن یا خاموش بودن یک چراغ بستگی دارد
     
  
مرد

 
غزل شمارهٔ ۳۶۵

دل مجروح مرا آگهی از جان دادند
جان غمگین مرا مژدهٔ جانان دادند

پیش خسرو سخن شکر شیرین گفتند
بزلیخا خبر از یوسف کنعان دادند

آدم غمزده را بوی بهشت آوردند
مرغ را باز بشارت ز گلستان دادند

خبر چشمهٔ حیوان بسکندر بردند
مژدهٔ خاتم دولت بسلیمان دادند

هودج ویس بمنزلگه رامین بردند
پایهٔ سلطنت شاه بدربان دادند

دعد را پرده ز رخسار رباب افکندند
ذره را رفعت خورشید درخشان دادند

عام را خلعت خاص از بر شاه آوردند
خضر را شربتی از چشمهٔ حیوان دادند

تشنهٔ بادیه را باز رساندند بب
کشتهٔ معرکه را بار دگر جان دادند

باغ را رونقی از سرو روان افزودند
کاخ را زینتی از شمع شبستان دادند

مژدهٔ آمدن خواجه به خواجو بردند
بنده را آگهی از حضرت سلطان دادند
تنهایی بد است ،
اما بد تر از آن اینست
که بخواهی تنهاییت را با آدم های مجازی پر کنی
آدم هایی که بود و نبودشان
به روشن یا خاموش بودن یک چراغ بستگی دارد
     
  
مرد

 
غزل شمارهٔ ۳۶۶

دوش چون در شکن طرهٔ شب چین دادند
مژدهٔ آمدن آن صنم چین دادند

بیدلانرا سخنی از رخ دلبر گفتند
بلبلانرا خبری از گل نسرین دادند

باسیران بلا ملک امان فرمودند
بفقیران گدا گنج سلاطین دادند

عطر مجنون همه از سنبل لیلی سودند
کام خسرو همه از شکر شیرین دادند

سوز پروانه دگر در دل شمع افکندند
مهر اورنگ بگلچهر خور آئین دادند

خضر را آگهی از آب حیان آوردند
نامهٔ ویس گلندام برامین دادند

روی اقبال بسوی من مسکین کردند
شادی گمشده را با من غمگین دادند

بسها پرتوی از نور قمر بخشیدند
بگیا نکهت انفاس ریاحین دادند

جان بشکرانه ده ایدل که کنون خواجو را
کام دل زان لب جان‌پرور شیرین دادند
تنهایی بد است ،
اما بد تر از آن اینست
که بخواهی تنهاییت را با آدم های مجازی پر کنی
آدم هایی که بود و نبودشان
به روشن یا خاموش بودن یک چراغ بستگی دارد
     
  
مرد

 
غزل شمارهٔ ۳۶۷

این چه نامه‌ست که از کشور یار آوردند
وین چه نافه‌ست که از سوی تتار آوردند

مژدهٔ یوسف گمگشته بکنعان بردند
خبر یار سفر کرده به یار آوردند

دوستانرا ز غم دوست امان بخشیدند
بوستانرا گل صد برگ ببار آوردند

بیدل غمزده را مژدهٔ دلبر دادند
بلبل دلشده را بوی بهار آوردند

نسخه‌ئی از پی تعویذ دل سوختگان
از سواد خط آن لاله عذار آوردند

نوش داروئی از آن لب که روان زنده ازوست
بمن خسته مجروح نزار آوردند

از خم سلسلهٔ طره لیلی تابی
از برای دل مجنون فگار آوردند

بزم شوریده دلان را ز پی نقل صبوح
شکری از لب شیرین نگار آوردند

می فروشان عقیق لب او خواجو را
قدحی می ز پی دفع خمار آوردند
تنهایی بد است ،
اما بد تر از آن اینست
که بخواهی تنهاییت را با آدم های مجازی پر کنی
آدم هایی که بود و نبودشان
به روشن یا خاموش بودن یک چراغ بستگی دارد
     
  
مرد

 
غزل شمارهٔ ۳۶۸

خیمهٔ نوروز بر صحرا زدند
چارطاق لعل بر خضرا زدند

لاله را بنگر که گوئی عرشیان
کرسی از یاقوت برمینا زدند

کارداران بهار از زرد گل
آل زر بر رقعهٔ خارا زدند

از حرم طارم نشینان چمن
خرگه گلریز بر صحرا زدند

گوشه‌های باغ از آب چشم ابر
خنده‌ها بر چشمهای ما زدند

مطربان با مرغ همدستان شدند
عندلیبان پردهٔ عنقا زدند

در هوای مجلس جمشید عهد
غلغل اندر طارم اعلی زدند

باد نوروزش همایون کاین ندا
قدسیان در عالم بالا زدند

طوطیان با طبع خواجو گاه نطق
طعنه‌ها بر بلبل گویا زدند
تنهایی بد است ،
اما بد تر از آن اینست
که بخواهی تنهاییت را با آدم های مجازی پر کنی
آدم هایی که بود و نبودشان
به روشن یا خاموش بودن یک چراغ بستگی دارد
     
  
صفحه  صفحه 37 از 94:  « پیشین  1  ...  36  37  38  ...  93  94  پسین » 
شعر و ادبیات

Khwaju Kermani | خواجوی كرمانی


این تاپیک بسته شده. شما نمیتوانید چیزی در اینجا ارسال نمائید.

 

 
DMCA/Report Abuse (گزارش)  |  News  |  Rules  |  How To  |  FAQ  |  Moderator List  |  Sexy Pictures Archive  |  Adult Forums  |  Advertise on Looti
↑ بالا
Copyright © 2009-2025 Looti.net. Looti Forums is not responsible for the content of external sites

RTA