انجمن لوتی: عکس سکسی جدید، فیلم سکسی جدید، داستان سکسی
شعر و ادبیات
  
صفحه  صفحه 40 از 94:  « پیشین  1  ...  39  40  41  ...  93  94  پسین »

Khwaju Kermani | خواجوی كرمانی


مرد

 
غزل شمارهٔ ۳۸۹

چون سایبان آفتاب از مشک تاتاری کند
روز من بد روز را همچون شب تاری کند

از خستگان دل می‌برد لیکن نمی‌دارد نگه
سهلست دل بردن ولی باید که دلداری کند

زینسان که من دنیا و دین در کار عشقش کرده‌ام
یاری بود کو هر زمان با دیگری یاری کند

تا کی خورم خون جگر در انتظار وعده‌اش
گر می‌دهد کام دلم چندم جگر خواری کند

گویند اگر زاری کنی دیگر نیازارد ترا
سلطان چه غم دارد اگر بازاریی زاری کند

همچون کمر خود را بزر بر وی توان بستن ولی
چون زر نبیند در میان آهنگ بیزاری کند

بر عاشقان خسته دل هر شب شبیخون آورد
چون زورمندست و جوان خواهد که عیاری کند

گو غمزه را پندی بده تا ترک غمازی کند
یا طره را بندی بنه تا ترک طراری کند

خواجو اگر زلف کژش بینی که برخاک اوفتد
با آن رسن در چه مرو کان از سیه کاری کند
تنهایی بد است ،
اما بد تر از آن اینست
که بخواهی تنهاییت را با آدم های مجازی پر کنی
آدم هایی که بود و نبودشان
به روشن یا خاموش بودن یک چراغ بستگی دارد
     
  
مرد

 
غزل شمارهٔ ۳۹۰

ماه من مشک سیه در دامن گل می‌کند
سایبان آفتاب از شاخ سنبل می‌کند

گر چه از روی خرد دور تسلسل باطلست
خط سبزش حکم بر دور تسلسل می‌کند

هرگز از جام می لعلش نمی‌باشد خمار
می پرستی کو ببادامش تنقل می‌کند

راستی را شاخ عرعر می‌درفشد همچو بید
کان سهی سرو روان میل تمایل می‌کند

جادوی چشمش قلم در سحر بابل می‌کشد
سبزی خطش سزا در دامن گل می‌کند

آنکه ما را می‌تواند سوختن درمان ما
می‌تواند ساختن لیکن تغافل می‌کند

گفت اگر کام دلت باید ز وصلم جان بده
می‌دهم گر لعل جان بخشش تقبل می‌کند

در برم دل همچو مهر از تاب لرزان می‌شود
چون فراق آنمه تابان تحمل می‌کند

نرگسش گوید که فرض عین باشد قتل تو
جان برشوة می‌دهم گر این تفضل می‌کند

ای گل ار برگ نوای بلبل مستت بود
باد پندار ار صبا انکار بلبل می‌کند

گر ندارد با دل سرگشتهٔ خواجو نزاع
هندوی زلفش چرا بر وی تطاول می‌کند
تنهایی بد است ،
اما بد تر از آن اینست
که بخواهی تنهاییت را با آدم های مجازی پر کنی
آدم هایی که بود و نبودشان
به روشن یا خاموش بودن یک چراغ بستگی دارد
     
  
مرد

 
غزل شمارهٔ ۳۹۱

گمان مبر که در آفاق اهل حسن کمند
ولیک پیش وجود تو جمله کالعدمند

صبوحیان سحرخیز کنج خلوت عشق
چه غم خورند چو شادی خوران جام جمند

چو گنج عشق تو دارند در خرابهٔ دل
نه مفلسند ولی منعمان بی درمند

چو قامت تو ببینند کوس عشق زنند
پریرخان که بعالم بدلبری علمند

بقصد مرغ دل خستگان میفکن دام
که طائران هوایت کبوتر حرمند

بتیغ هجر زدن عاشقان مسکین را
روا مدار که مجروح ضربت ستمند

چو آهوان پلنگ افکن ترا بینند
اگر بصید روی از تو وحشیان نرمند

دمی ندیم اسیران قید محنت باش
ببین که سوختگان غم تو در چه دمند

خلاف حکم تو خواجو کجا تواند کرد
که بیدلان همه محکوم و دلبران حکمند
تنهایی بد است ،
اما بد تر از آن اینست
که بخواهی تنهاییت را با آدم های مجازی پر کنی
آدم هایی که بود و نبودشان
به روشن یا خاموش بودن یک چراغ بستگی دارد
     
  
مرد

 
غزل شمارهٔ ۳۹۲

سوی دیرم نگذارند که غیرم دانند
ور سوی کعبه شوم راهب دیرم خوانند

زاهدان کز می و معشوق مرا منع کنند
چون شدم کشته ز تیغم به چه می‌ترسانند

روی بنمای که جمعی که پریشان تواند
چون سر زلف پریشان تو سرگردانند

دل دیوانه‌ام از بند کجا گیرد پند
کان دو زلف سیهش سلسله می‌جنبانند

من مگر دیوم اگر زانکه برنجم ز رقیب
که رقیبان تو دانم که پری دارانند

عاقبت از شکرت شور بر آرم روزی
گر چه از قند تو همچون مگسم می‌رانند

چون تو ای فتنهٔ نوخاسته برخاسته‌ئی
شمع را شاید اگر پیش رخت بنشانند

حال آن نرگس مست از من مخمور بپرس
زانکه در چشم تو سریست که مستان دانند

خاک روبان درت دم بدم از چشمهٔ چشم
آب برخاک سر کوی تو می‌افشانند

جان فروشان ره عشق تو قومی عجبند
که بصورت همه جسمند و بمعنی جانند

عندلیبان گلستان ضمیرت خواجو
گاه شکر شکنی طوطی خوش الحانند
تنهایی بد است ،
اما بد تر از آن اینست
که بخواهی تنهاییت را با آدم های مجازی پر کنی
آدم هایی که بود و نبودشان
به روشن یا خاموش بودن یک چراغ بستگی دارد
     
  
مرد

 
غزل شمارهٔ ۳۹۳

طره‌های تو کمند افکن طرارانند
غمزه‌های تو طبیب دل بیمارانند

از رقیبان تو باید که پریشان نشوند
که یقینست که آن جمع پری دارانند

زان بدورت همه محراب نشینان مستند
که چو ابروی تو پیوستهٔ خمارانند

چشم مست تو چو یک لحظه ز می خالی نیست
زاهدان از چه سبب منکر میخوارانند

چون بمیرم بدر میکده تابوت مرا
مگذرانید بدان کوچه که هشیارانند

آنکه در حلقهٔ زلفش دل ما در بندست
چه خبر دارد از آنها که گرفتارانند

گفتمش گنج لطافت رخ مه پیکر تست
گفت خاموش که برگنج سیه مارانند

مهر ورزان که نباشند زمانی بی اشک
روز و شب بهر چه سوزند که دربارانند

هر که خواهد که برد سر بسلامت خواجو
گو درین کوی منه پای که عیارانند
تنهایی بد است ،
اما بد تر از آن اینست
که بخواهی تنهاییت را با آدم های مجازی پر کنی
آدم هایی که بود و نبودشان
به روشن یا خاموش بودن یک چراغ بستگی دارد
     
  
مرد

 
غزل شمارهٔ ۳۹۴

مستم آنجا مبر ای یار که سرمستانند
دست من گیر که این طایفه پردستانند

آن دو جادوی فریبنده افسون سازش
خفته‌اند این دم از آن روی که سرمستانند

در سراپردهٔ ما پرده‌سرا حاجت نیست
زانکه مستان همه طوطی شکر دستانند

مهر ورزان که وصالت بجهانی ندهند
با جمال تو دو عالم بجوی نستانند

عاشقان با تو اگر زانکه بزندان باشند
با گلستان جمالت همه در بستانند

زلف و خال تو بخط ملک ختا بگرفتند
هندوان بین که دگر خسرو ترکستانند

زیردستان تهیدست بلاکش خواجو
جان ز دستش نبرند ار بمثل دستانند
تنهایی بد است ،
اما بد تر از آن اینست
که بخواهی تنهاییت را با آدم های مجازی پر کنی
آدم هایی که بود و نبودشان
به روشن یا خاموش بودن یک چراغ بستگی دارد
     
  
مرد

 
غزل شمارهٔ ۳۹۵

چه کسانند که در قصد دل ریش کسانند
با من خسته برآنند که از پیش برانند

می‌کشند از پی خویشم که بزاری بکشندم
که مرا تا نکشند از غم خویشم نرهانند

صبر تلخست و طبیبان ز شکر خندهٔ شیرین
همچو فرهاد بجز شربت زهرم نچشانند

ایکه بر خسته دلان می‌گذری از سرحشمت
هیچ دانی که شب هجر تو چون می‌گذرانند

گر توانی بعنایت نظری کن که ضعیفان
صبر از آن نرگس مخمور توانا نتوانند

چه تمتع بود ارباب کرم را ز تنعم
گر نصیبی بگدایان محلت نرسانند

بجز از مردمک دیده اگر تشنه بمیرم
آبم این طایفه بی روی تو برلب نچکانند

آنچنان بستهٔ زنجیر سر زلف تو گشتم
که همه خلق جهانم ز کمندت نجهانند

عارفان تا که بجز روی تو در غیر نبینند
شمع را چون تو بمجلس بنشینی بنشانند

جز میانت سر موئی نشناسیم ولیکن
عاقلان معنی این نکتهٔ باریک ندانند

خواجو از مغبچگان روی مگردان که ازین روی
اهل دل معتکف کوی خرابات مغانند
تنهایی بد است ،
اما بد تر از آن اینست
که بخواهی تنهاییت را با آدم های مجازی پر کنی
آدم هایی که بود و نبودشان
به روشن یا خاموش بودن یک چراغ بستگی دارد
     
  
مرد

 
غزل شمارهٔ ۳۹۶

صوفی اگرش بادهٔ صافی نچشانند
صاحبنظران صوفی صافیش نخوانند

بنگر که مقیمان سراپردهٔ وحدت
در دیر مغان همسبق مغبچگانند

رو گوش کن از زمزمهٔ ناله ناقوس
آن نکته که ارباب خرد واله از آنند

در حلقهٔ رندان خرابات مغان آی
تا یکنفس از خویشتنت باز رهانند

از کعبه چه پرسی خبر اهل حقیقت
کاین طایفه در کوی خرابات مغانند

از مغبچگان می‌شنوم نکتهٔ توحید
و ارباب خرد معنی این نکته ندانند

سر حلقهٔ رندان خرابات چو خواجوست
زان همچو نگینش همه در حلقه نشانند
تنهایی بد است ،
اما بد تر از آن اینست
که بخواهی تنهاییت را با آدم های مجازی پر کنی
آدم هایی که بود و نبودشان
به روشن یا خاموش بودن یک چراغ بستگی دارد
     
  
مرد

 
غزل شمارهٔ ۳۹۷

چو مطربان سحر چنگ در رباب زنند
صبوحیان نفس از آتش مذاب زنند

بتاب سینه چراغ فلک بر افروزند
ز آب دیده نمک بردل کباب زنند

چو آفتاب ز جیب افق برآرد سر
ز ماه یکشبه آتش در آفتاب زنند

شکنج سنبل طاوس بیکران گیرند
هزار قهقهه چون کبک بر غراب زنند

مغان بساغر می آب ارغوان ریزند
بتان بتنگ شکر خنده بر شراب زنند

بوقت صبح پریچهره‌گان زهره جبین
دم از سهیل شب افروز مه نقاب زنند

بچین طره پرتاب قلب دل شکنند
به تیر غمزهٔ پرخواب راه خواب زنند

ز تاب می چو سمن برگشان برآرد خوی
ز چهره بر گل روی قدح گلاب زنند

بجرعه آب رخ خاکیان بباد دهند
برآتش دل خواجو ز باده آب زنند
تنهایی بد است ،
اما بد تر از آن اینست
که بخواهی تنهاییت را با آدم های مجازی پر کنی
آدم هایی که بود و نبودشان
به روشن یا خاموش بودن یک چراغ بستگی دارد
     
  
مرد

 
غزل شمارهٔ ۳۹۸

ساقیان چون دم از شراب زنند
مطربان چنگ در رباب زنند

گلعذاران به آب دیدهٔ جام
بس که بر جامها گلاب زنند

مهر ورزان به آه آتش بار
دود در دیدهٔ سحاب زنند

صبح خیزان بنغمهٔ سحری
هر نفس راه شیخ و شاب زنند

پسته خندان بفندق مشکین
درشکنج نغوله تاب زنند

چون بگردش در آورند هلال
تاب در جان آفتاب زنند

هر دمم خونیان لشکر عشق
خیمه بر این دل خراب زنند

هر شبم شبروان خیل خیال
حمله آرند و راه خواب زنند

خیز خواجو ببین که سرمستان
در میخانه از چه باب زنند
تنهایی بد است ،
اما بد تر از آن اینست
که بخواهی تنهاییت را با آدم های مجازی پر کنی
آدم هایی که بود و نبودشان
به روشن یا خاموش بودن یک چراغ بستگی دارد
     
  
صفحه  صفحه 40 از 94:  « پیشین  1  ...  39  40  41  ...  93  94  پسین » 
شعر و ادبیات

Khwaju Kermani | خواجوی كرمانی


این تاپیک بسته شده. شما نمیتوانید چیزی در اینجا ارسال نمائید.

 

 
DMCA/Report Abuse (گزارش)  |  News  |  Rules  |  How To  |  FAQ  |  Moderator List  |  Sexy Pictures Archive  |  Adult Forums  |  Advertise on Looti
↑ بالا
Copyright © 2009-2025 Looti.net. Looti Forums is not responsible for the content of external sites

RTA