انجمن لوتی: عکس سکسی جدید، فیلم سکسی جدید، داستان سکسی
شعر و ادبیات
  
صفحه  صفحه 50 از 94:  « پیشین  1  ...  49  50  51  ...  93  94  پسین »

Khwaju Kermani | خواجوی كرمانی


مرد

 
غزل شمارهٔ ۴۸۹

بجز نسیم که یابد نصیبی از گلزار
که یک گلست در این باغ و عندلیب هزار

چو از گل آرزوی مرغ خوش نظر بادست
تو هم ببوی قناعت کن از نسیم بهار

و گر چه غنچه جهان را بروی گل بینی
بدوز چشم جهان بین بخار و دیده مخار

ز تیغ و دار چه ترسانی ای پسر ما را
که تاج ما سر تیغست و تخت ما سر دار

بعشوه‌ام چه فریبی چرا که بلبل مست
کجا بباد هوا باز گردد از گلزار

کدام دوست که دوری گزیند از بردوست
کدام یار که گیرد قرار بیرخ یار

ترا شبی نگزیرد ز چنگ و نغمه زیر
مرا دمی نشکیبد ز آه و ناله زار

حدیث غصهٔ فرهاد و قصه شیرین
بخون لعل بباید نوشت بر کهسار

روا بود که بود باغ را درین موسم
کنار و پر گل و خواجو ز گل گرفته کنار
هله
     
  
مرد

 
غزل شمارهٔ ۴۹۰

چو هست قرب حقیقی چه غم ز بعد مزار
نظر بقربت یارست نی بقرب دیار

چو زائران حرم را وصال روحانیست
تفاوتی نکند از دنو و بعد مزار

رسید عمر بپایان و داستان فراق
ز حد گذشت و بپایان نمی‌رسد طومار

بباغ بلبل خوش نغمه سحر خوان بین
که روز و شب سبق عشق می‌کند تکرار

بیا که حلقه نشینان بزمگاه الست
زدند بر در دل حلقهٔ در خمار

بکش جفای رقیب ار حبیب می‌خواهی
کنار گل نبری گر کنی کناره ز خار

چه هجر و وصل مساویست در حقیقت عشق
اگر ز هجر بسوزی بساز و وصل انگار

درست قلب من ار شد شکسته باکی نیست
بحکم آنکه روان می‌رود درین بازار

بروی خوب وی آنکس نظر کند خواجو
که پشت بر دو جهان کرد و روی بر دیوار
هله
     
  
مرد

 
غزل شمارهٔ ۴۹۱

ماه یا جنتست یا رخسار
شهد یا شکرست یا گفتار

آهوان صید مردمند و دلم
صید آن آهوان مردمدار

کار ما با ستمگری افتاد
که بجز قصد ما ندارد کار

گل صد برگ را بباید ساخت
فصل نوروز با نوای هزار

پیش عشاق لطف باشد قهر
نزد مشتاق فخر باشد عار

دل بی مهر کی شود روشن
مرغ بی بال کی بود طیار

چه زند عقل با تطاول عشق
چکند صید در کمند سوار

مرغ وحشی اگر عقاب شود
نکند کرکسان چرخ شکار

کامت از دار می‌شود حاصل
گام برگیر و کام دل بردار

نامهٔ نانوشته بیش مخوان
قصهٔ ناشنوده پیش میار

آتش دل بسوخت خواجو را
وقنا ربنا عذاب النار
هله
     
  
مرد

 
غزل شمارهٔ ۴۹۲

ای نغمهٔ خوشت دم داود را شعار
وی عندلیب را نفست کرده شرمسار

انفاس روح بخش تو جانرا حیات بخش
و اعجاز عیسوی ز دمت گشته آشکار

دستانسرای گلشن روحانیون ز شوق
بردارد از نوای خوشت نغمهٔ هزار

وین چرخ چرخ زن ز سماع تو هر زمان
چون صوفیان بچرخ درآید هزار بار

ای بس که بلبل سحر از شوق نغمه‌ات
بر سر زند بسان مگس دست اضطرار

مرغ چمن که رود زن بزم گلشنست
پر می‌زند ز شوق تو بر طرف جویبار

با لحن دلفریب تو هنگام صبحدم
بر عندلیب قهقهه زد کبک کوهسار

قولت چو با عمل بفروداشت می‌رسد
بر گو غزل ترانه ازین بیشتر میار

بلبل ز بام و زیر تو با نغمه‌های زیر
خواجو بزیر بام تو با نالهای زار
هله
     
  
مرد

 
غزل شمارهٔ ۴۹۳

سبحان من یسبحه الرمل فی القفار
سبحان من تقدسه الحوت فی البحار

صانع مقدری که شه نیمروز را
منصور کرد بریزک خیل زنگبار

دانا مدبری که شهنشاه زنگ را
پیروز کرد بر شه پیروز گون حصار

سلطان بنده پرور و قهار سخت گیر
دیان عدل گستر و ستار بردبار

گوهر کند ز قطره و شکر دهد ز نی
خار آورد ز خاره و گل بردمد ز خار

در راه وحدتش دو دلیلند مهر وماه
بر صنع و قدرتش دو گواهند نور و نار

ای بر در توام سرخجلت فتاده پیش
آخر ز راه لطف بفرما که سر برآر

آنکس که چرخ پیش درش سرنهاده است
برخاک درگه تو نهد روی اعتذار

شکر تو بی نهایت و فضل تو بی قیاس
لطف تو بی حساب و عطای تو بیشمار

ادراک عقل خیره ز ذات و صفات تو
ذاتت بری ز فخر و صفاتت عری ز عار

دیوانگان حلقهٔ عشق تو هوشمند
دردی کشان ساغر شوق تو هوشیار

راتب بران فیض نوال تو انس و جان
روزی خوران خوان عطای تو مور و مار

هر کس که خوار تست ندارد کسش عزیز
وانکو عزیز تست نگوید کسش که خوار

شادی آندلی که غمت اختیار کرد
مقبل کسی که شد بقبول تو بختیار

خواجو چو روی عجز نهادست بردرت
جرمی که کرده است بفضلت که در گذار
هله
     
  
مرد

 
غزل شمارهٔ ۴۹۴

قلم گرفتم و می‌خواستم که بر طومار
تحیتی بنویسم بسوی یار و دیار

برآمد از جگرم دود آه و آتش دل
فتاد در نی کلکم ز آه آتش بار

امید بود که کاری برآید از دستم
ز پا فتادم و از دست برنیامد کار

اگر چه باد بود پیش ما حکایت تو
برو نسیم و پیامی از آن دیار بیار

کدام یار که او بلبل سحر خوانرا
ز نوبهار دهد مژده جز نسیم بهار

ز دور چرخ فتادم بمنزلی که صبا
سوی وطن نبرد خاک من برون ز غبار

خیال روی نگارین آن صنم هر دم
کنم بخون جگر بر بیاض دیده نگار

دلم به سایهٔ دیوار او بود مائل
در آن زمان که گل قالبم بود دیوار

میان او بکنارت کجا رسد خواجو
کزین میان نتواند رسید کس بکنار
هله
     
  
مرد

 
غزل شمارهٔ ۴۹۵

منم ز مهر رخت روی کرده در دیوار
چو سایه بر رهت افتاده زیر دیوار

ندیم و همدمم از صبح تا بشب ناله
قرین و محرمم از شام تا سحر دیوار

ز بسکه روی بدیوار محنت آوردم
جدا نمی‌شودم یکدم از نظر دیوار

کدام یار که او روی ما نگهدارد
چو آب دیدهٔ گوهرفشان مگر دیوار

کسی که روی بدیوار غم نیاوردی
کنون ز مهر تو آورد روی در دیوار

بسا که راه نشینان پای دیوارت
کنند غرقه به خونابهٔ جگر دیوار

چو زیر بام تو آیند خستگان فراق
به آب دیده بشویند سربسر دیوار

حدیث صورت خوبان چنین مکن خواجو
که پیش صورت او صورتند بر دیوار
هله
     
  
مرد

 
غزل شمارهٔ ۴۹۶

ای خوشا وصل یار و فصل بهار
نغمهٔ بلبل و گل و گلزار

شب و شمع و شراب و نالهٔ چنگ
لب ساقی و جام نوشگوار

کاشکی گل نقاب بگشودی
تا بکندی ز غصه دیدهٔ خار

گر برآرم فغان به صد دستان
گل صد برگ را چه غم ز هزار

غم نبودی ز غم اگر ما را
شادی روی او شدی غمخوار

گر چه دینار نیک بختانراست
بندهٔ شادیند صد دینار

در میان او فتاده‌ام چو کمر
تا کی افتم از این میان بکنار

در خمارم چو چشمت ای ساقی
خیز و دفع خمار من ز خم آر

ترک نقش و نگار کن که شوی
محرم سرصنع نقش و نگار

گو برد سر که جان خواجو را
سر یارست و جسم را سر دار

بگذر از دار و قصهٔ منصور
لیس فی الدار غیرکم دیار
هله
     
  
مرد

 
غزل شمارهٔ ۴۹۷

حبذا پای گل و صبحدم و فصل بهار
باده در دست و هوا در سر و لب بر لب یار

بی رخ یار هوای گل و گلزارم نیست
زانکه با دست نسیم چمن و بوی بهار

همه بتخانهٔ چین نقش و نگارست ولیک
اهل معنی نپرستند مگر نقش نگار

در دل تنگ من آمد غم و جز یار نیافت
اوست کاندر حرم عشق تو می‌یابد بار

سکه روی مرا نقش نبینی زانروی
که درستست که چشمت نبود بر دینار

خرم آنروز که من بوسه شمارم ز لبت
گر چه بیرون ز قیامت نبود روز شمار

گفتی از لعل لبت کام بر آرم روزی
چون مراد من دلسوخته اینست برآر

از میانت چو کمر میل کنارست مرا
گر چه بی زر ز میانت نتوان جست کنار

گر بتیغش بزنی روی نپیچد خواجو
که دلش را سر یارست و تنش را سر دار
هله
     
  
مرد

 
غزل شمارهٔ ۴۹۸

مائیم و عشق و کنج خرابات و روی یار
ساقی ز جام لعل لبت باده‌ئی بیار

چون بر دوام دور زمان اعتماد نیست
این پنج روز غایت مقصود دل شمار

برخیز تا بعزم تفرج برون رویم
زین تنگنای خانه بصحرای لاله زار

کز بوستان دمید چو بر خد دلبران
برگ بنفشه برطرف سرو جویبار

بستان اگر چه جای نشاطست و خرمی
خرم مشو درو که ز دوران روزگار

هر سنبلی ز زلف نگاریست لاله رخ
هر لاله‌ای ز خون جوانیست شهریار

خواجو ز دور چرخ چوامروز فرصتست
دریاب جام بادهٔ صافی و روی یار
هله
     
  
صفحه  صفحه 50 از 94:  « پیشین  1  ...  49  50  51  ...  93  94  پسین » 
شعر و ادبیات

Khwaju Kermani | خواجوی كرمانی


این تاپیک بسته شده. شما نمیتوانید چیزی در اینجا ارسال نمائید.

 

 
DMCA/Report Abuse (گزارش)  |  News  |  Rules  |  How To  |  FAQ  |  Moderator List  |  Sexy Pictures Archive  |  Adult Forums  |  Advertise on Looti
↑ بالا
Copyright © 2009-2025 Looti.net. Looti Forums is not responsible for the content of external sites

RTA