انجمن لوتی: عکس سکسی جدید، فیلم سکسی جدید، داستان سکسی
شعر و ادبیات
  
صفحه  صفحه 9 از 94:  « پیشین  1  ...  8  9  10  ...  93  94  پسین »

Khwaju Kermani | خواجوی كرمانی


زن

 
غزل شمارهٔ ۷۹

طائر طوریم و خاک آستانت طور ماست
پرتو نور تجلی در دل پر نور ماست

ما به حور و روضهٔ رضوان نداریم التفات
زانک مجلس روضهٔ رضوان و شاهد حور ماست

عاقبت غیبت گزیند هر که آید در نظر
وانک او غایب نگردد از نظر منظور ماست

پیش ما هر روز بی او رستخیزی دیگرست
و آه دلسوز نفیر و سینه نفخ صور ماست

ما بدار الملک وحدت کوس شاهی می‌زنیم
وین که بر زر می‌نویسد اشک ما منشور ماست

کرده‌ایم از ملک هستی کنج عزلت اختیار
وین دل ویرانه گنج و نیستی گنجور ماست

آنک دایم در خرابات فنا ساغر کشد
در هوای چشم مست او دل مخمور ماست

تختگاه عشق ما داریم و از دار ایمنیم
زانک دار از روی معنی رایت منصور ماست

تا چو خواجو عالم رندی مسخر کرده‌ایم
زلف ساقی دستگیر و جام می دستور ماست
من هم خدایی دارم
     
  
زن

 
غزل شمارهٔ ۸۰

کفر سر زلف تو ایمان ماست
درد غم عشق تو درمان ماست

مجلس ما بی تو ندارد فروغ
زان که رخت شمع شبستان ماست

ای که جمالت ز بهشت آیتیست
آیت سودای تو در شان ماست

تا دل ما در غم چوگان توست
هر دو جهان عرصهٔ میدان ماست

زلف سیاه تو در آشفتگی
صورت این حال پریشان ماست

چون نرسد دست به لعل لبت
خاک درت چشمهٔ حیوان ماست

گفت خیال تو که خواجو هنوز
عاشق و سرگشته و حیران ماست
من هم خدایی دارم
     
  
زن

 
غزل شمارهٔ ۸۱

عقل مرغی ز آشیانهٔ ماست
چرخ گردی ز آستانهٔ ماست

شمس مشرق فروز عالمتاب
شمسهٔ طاق تا بخانهٔ ماست

خون چشم شفق که می‌بینی
جرعه‌های می شبانه ماست

صید ما کیست آنک صیادست
دام ما چیست آنچه دانهٔ ماست

تیر ما بگذرد ز جوشن چرخ
زانکه قلب فلک نشانهٔ ماست

ما به افسون کجا رویم از راه
که دو عالم پر از فسانهٔ ماست

گر چه ز اهل زمانه شاد نئیم
شادی آنک در زمانهٔ ماست

جنت ار هست خاک درگه اوست
زانکه ماوای جاودانه ماست

در بسیط جهان کنون خواجو
همه آوازهٔ ترانه ماست
من هم خدایی دارم
     
  
زن

 
غزل شمارهٔ ۸۲

کاف و نون جزوی از اوراق کتب خانه ماست
قاف تا قاف جهان حرفی از افسانهٔ ماست

طاق پیروزه که خلوتگه قطب فلک است
کمترین زاویه‌ئی بر در کاشانهٔ ماست

گر چراغ دل ما از نفس سرد بمرد
شمع این طارم نه پنجره پروانهٔ ماست

گنج معنی که طلسم است جهان بر راهش
چون به معنی نگری این دل ویرانهٔ ماست

آب رو ریخته‌ایم از پی یک جرعه شراب
گر چه کوثر نمی از جرعهٔ پیمانهٔ ماست

ما به دیوانگی ار زانک به عالم فاشیم
عقل کل قابل فیض دل دیوانهٔ ماست

آشنائیم به بی خویشی و بیگانه ز خویش
وانک بیگانه نگشت از همه بیگانهٔ ماست

هر کسی را تو اگر زنده به جان می‌بینی
جان هر زنده دلی زنده به جانانهٔ ماست

گر چه در مذهب ما کعبه و بتخانه یکیست
خواجو از کعبه برون آی که بتخانهٔ ماست
من هم خدایی دارم
     
  
زن

 
غزل شمارهٔ ۸۳

مائیم آن گدای که سلطان گدای ماست
ما زیر دست مهر و فلک زیر پای ماست

تا بر در سرای شما سر نهاده‌ایم
اقبال بندهٔ در دولتسرای ماست

بودی بسیط خاک پر از های و هوی ما
و کنون جهان ز گریه پر از های هاست ماست

زین‌سان که در قفای تو از غم بسوختیم
گوئی که دود سوخته‌ئی در قفای ماست

تا کی زنید تیغ جفا بر شکستگان
سهلست اگر بقای شما در فنای ماست

گر برکشی وگر بکشی رای رای تست
هر چیز کان نه رای تو باشد نه رای ماست

آن کاشنای تست غریبست در جهان
وان کو غریب گشت ز خویش آشنای ماست

ما را اگر تو مشترییی این سعادتیست
بنمای رخ که دیدن رویت بهای ماست

خواجو که خاک پای گدایان کوی تست
شاهی کند گرش تو بگوئی گدای ماست
من هم خدایی دارم
     
  
زن

 
غزل شمارهٔ ۸۴

جمشید بنده در دولتسرای ماست
خورشید شمسهٔ حرم کبریای ماست

جعد عروس ماهرخ حجلهٔ ظفر
گیسوی پرچم علم سدره‌سای ماست

آن اطلس سیه که شب تار نام اوست
تاری ز پردهٔ در خلوتسرای ماست

کیوان که هست برهمن دیر شش دری
با آن علو مرتبه مامور رای ماست

گر زیر دست ما بود آفاق دور نیست
کافلاک را چو درنگری زیر پای ماست

بنمای ملکتی که نباشد خلل‌پذیر
ور زانک هست مملکت دیرپای ماست

تا چتر ما همای هوای ممالکست
فر همای سایهٔ پر همای ماست

ما تاج تارک خلفای زمانه‌ایم
وآئینهٔ جمال خلافت لقای ماست

خورشید آتشین رخ گیتی فروز چرخ
عکسی ز جام خاطر گیتی نمای ماست

خواجو سزد که بندهٔ درگاه ما بود
چون شاه هفت کشور گردون گدای ماست
من هم خدایی دارم
     
  
زن

 
غزل شمارهٔ ۸۵

رنج از کسی بریم که دردش دوای ماست
زخم از کسی خوریم که رنجش شفای ماست

جائی سرای تست که جای سرای نیست
وانگه در سرای تو خلوتسرای ماست

گر ما خطا کنیم عطای تو بیحدست
نومیدی از عطای تو حد خطای ماست

روزی گدای کوی خودم خوان که بنده را
این سلطنت بسست که گوئی گدای ماست

حاجت بخونبها نبود چون تو می‌کشی
مقتول خنجر تو شدن خونبهای ماست

ما را بدست خویش بکش کان نوازشست
دشنام اگر ز لفظ تو باشد دعای ماست

گر می‌کشی رهینم وگر می‌کشی رهی
هر ناسزا که آن ز تو آید سزای ماست

زهر ار چنانکه دوست دهد نوش دارو است
درد ار چنانک یار فرستد دوای ماست

گفتم که ره برد به سرا پردهٔ تو گفت
خواجو که محرم حرم کبریای ماست
من هم خدایی دارم
     
  
زن

 
غزل شمارهٔ ۸۶

منزل پیر مغان کوی خرابات فناست
آخر ای مغبچگان راه خرابات کجاست

دست در دامن رندان قلندر زده‌ایم
زانک رندی و قلندر صفتی پیشه ماست

هر که در صبحت آن شاخ صنوبر بنشست
همچوباد سحری از سر بستان برخاست

پیش آنکس که چو نرگس نبود اهل بصر
صفت سرو به تقریر کجا آید راست

گر نمی‌خواست که آرد دل مجنون در قید
لیلی آن زلف مسلسل به چه رو می‌پیراست

هر چه در عالم تحقیق صفاتش خوانند
چو نکو درنگری آینهٔ ذات خداست

گر چه صورت نتوان‌بست که جان را نقشیست
نقش جانست که در آینه دل پیداست

تلخ از آن منطق شیرین چو شکر نوش کنم
زانک دشنام که محبوب دهد عین دعاست

طلب از یار بجز یار نمی‌باید کرد
حاجت از دوست بجز دوست نمی‌شاید خواست

آنک نقش رخ خورشید عذاران می‌بست
چون نظر کرد رخ مهوش خود می‌آراست

گر توان حور پریچهره جدائی خواجو
تو مپندار که او یک سر موی از تو جداست
من هم خدایی دارم
     
  
زن

 
غزل شمارهٔ ۸۷

گر از جور جانان ننالی رواست
که دردی که از دوست باشد دواست

چه بویست کارام دل می‌برد
مگر بوی زلف دلارام ماست

عجب دارم از جعد مشکین او
که با اوست دایم پریشان چراست

نه تنها بدامش نهم پای بند
بهر تار مویش دلی مبتلاست

تو گوئی که صد فتنه بیدار شد
چو جادویش از خواب مستی بخاست

بتابیش ازین قصد آزار من
مکن زانک هر نیک و بد را جزاست

گدائی چو خواجو چه قدرش بود
که درخیل خوبان سلیمان گداست
من هم خدایی دارم
     
  
زن

 
غزل شمارهٔ ۸۸

شامش از صبح فروزنده درآویخته است
شبش از چشمهٔ خورشید برانگیخته است

گوئیا آنک گلستان رخش می‌آراست
سنبل افشانده و بر برگ سمن ریخته است

یا نه مشاطه ز بیخویشتنی گرد عبیر
گرد آئینه چینش بخطا بیخته است

تا چه دیدست که آن سنبل گل‌فرسا را
دستها بسته و از سرو درآویخته است

نتوان در خم ابروی سیاهش پیوست
آنک پیوند من سوخته بگسیخته است

تا زدی در دل من خیمه باقبال غمت
شادی از جان من غمزده بگریخته است

جان خواجو ز غبار قدمت خالی نیست
زانک با خاک سر کوت برآمیخته است
من هم خدایی دارم
     
  
صفحه  صفحه 9 از 94:  « پیشین  1  ...  8  9  10  ...  93  94  پسین » 
شعر و ادبیات

Khwaju Kermani | خواجوی كرمانی


این تاپیک بسته شده. شما نمیتوانید چیزی در اینجا ارسال نمائید.

 

 
DMCA/Report Abuse (گزارش)  |  News  |  Rules  |  How To  |  FAQ  |  Moderator List  |  Sexy Pictures Archive  |  Adult Forums  |  Advertise on Looti
↑ بالا
Copyright © 2009-2024 Looti.net. Looti Forums is not responsible for the content of external sites

RTA