انجمن لوتی: عکس سکسی جدید، فیلم سکسی جدید، داستان سکسی
شعر و ادبیات
  
صفحه  صفحه 90 از 94:  « پیشین  1  ...  89  90  91  92  93  94  پسین »

Khwaju Kermani | خواجوی كرمانی


زن

 
غزل شمارهٔ ۸۸۹

ایا صبا خبری کن مرا از آن که تو دانی
بدان زمین گذری کن در آن زمان که تو دانی

چو مرغ در طیران آی و چون بر اوج نشستی
نزول ساز در آن خرم آشیان که تو دانی

چنان مران که غباری بدو رسد ز گذارت
بدان طرف چو رسیدی چنان بران که تو دانی

چو جز تو هیچکس آنجا مجال قرب ندارد
برو بمنزل آن ماه مهربان که تو دانی

همان زمان که رسیدی بدان زمین که تو دیدی
سلام و بندگی ما بدان رسان که تو دانی

حکایت شب هجران و حال و روز جدائی
زمین ببوس و بیان کن بدان زبان که تو دانی

به نوک خامهٔ مژگان تحیتی که نوشتم
بدو رسان و بگویش چنان بخوان که تو دانی

وگر چنانک توانی بگوی کای لب لعلت
دوای آن دل مجروح ناتوان که تو دانی

مرا مگوی چه گوئی هر آن سخن که تو خواهی
ز من مپرس کجائی در آن مکان که تو دانی

چو از تو دل طلبم گوئیم دلت چه نشان داشت
من این زمان چه نشان گویم آن نشان که تو دانی

دلم ربائی و گوئی ز ما بگو که چه خواهی
ز درج لعلع تو خواجو چه خواهد آنکه تو دانی
آشفته سریم !
شانه‌ی دوست کجاست ؟
     
  
زن

 
غزل شمارهٔ ۸۹۰

برو ای باد بهاری بدیاری که تو دانی
خبری بر ز من خسته بیاری که تو دانی

چون گذارت بسر کوی دلارام من افتد
خویش را در حرم افکن بگذاری که تو دانی

آستان بوسه ده و باش که آسان نتوان زد
بوسه بر دست نگارین نگاری که تو دانی

چون در آن منزل فرخنده عنان باز کشیدی
خیمه زن بر سر میدان سواری که تو دانی

و گر آهنگ شکارش بود آنشاه سواران
گو چو کشتی مده از دست شکاری که تو دانی

لاله گون شد رخم از خون دل اما چه توان کرد
که سیاهست دل لاله عذاری که تو دانی

عرضه ده خدمت و گو از لب جانبخش بفرما
مرهمی بهر دل ریش فگاری که تو دانی

بر نگیری ز دلم باری از آنروی که دانم
نبود بار غم عشق تو باری که تو دانی

سر موئی نتوان جست کنار از سر کویت
مگر از موی میان تو کناری که تو دانی

خرم آنروز که مستم ز در حجره درآئی
وز لبت بوسه شمارم بشماری که تو دانی

همچو ریحان تو در تابم از آن روی که دارم
از سواد خط سبز تو غباری که تو دانی

گر چه کارم بشد از دست بگو بو که برآید
از من خستهٔ دلسوخته کاری که تو دانی

در قدح ریز شرابی ز لب لعل که خواجو
دارد از مستی چشم تو خماری که تو دانی
آشفته سریم !
شانه‌ی دوست کجاست ؟
     
  
زن

 
غزل شمارهٔ ۸۹۱

کامت اینست که هر لحظه ز پیشم رانی
وردت اینست که بیگانهٔ خویشم خوانی

پادشاهان بگناهی که کسی نقل کند
برنگیرند دل از معتقدان جانی

گر نخواهی که چراغ دل تنگم میرد
آستین بر من دلسوخته چند افشانی

دل ما بردی و گوئی که خبر نیست مرا
پرده اکنون که دریدی ز چه می‌پوشانی

ابرویت بین که کشیدست کمان بر خورشید
هیچ حاجب نشنیدیم بدین پیشانی

چند خیزی که قیامت ز قیامت برخاست
چه بود گر بنشینی و بلا بنشانی

هیچ پنهان نتوان دید بدان پیدائی
هیچ پیدا نتوان یافت بدان پنهانی

یک سر موی تو گر زانکه بصد جان عزیز
همچو یوسف بفروشند هنوز ارزانی

عار دارند اسیران تو از آزادی
ننگ دارند گدایان تو از سلطانی

هیچ دانی که چرا پسته چنان می‌خندد
زانکه گفتم که بدان پسته دهن می‌مانی

ای طبیب از سر خواجو ببر این لحظه صداع
که نه دردیست محبت که تو درمان دانی

چند گوئی که دوای دل ریشت صبرست
ترک درمان دلم کن که در آن درمانی
آشفته سریم !
شانه‌ی دوست کجاست ؟
     
  
زن

 
غزل شمارهٔ ۸۹۲

به سر ماه فکنده طیلسانی
در سرو کشیده پرنیانی

بر چشمهٔ آفتاب بسته
از عنبر سوده سایبانی

رخساره فراز سرو سیمین
مانند شکفته گلستانی

حوری و چو کوثرش عقیقی
سروی و چو غنچه‌اش دهانی

نی حور بعینهٔ بهشتی
نی سرو براستی روانی

دیدم چو هزار خرمن گل
وقت سحرش ببوستانی

گفتم نظری کن ای جهانرا
جانی و ز دلبری جهانی

همچون تن من همای عشقت
نادیده شکسته استخوانی

جز ناله و سایه‌ام درین راه
نی همنفسی نه همعنانی

آخر بشنو حدیث خواجو
کز عشق تو گشت داستانی
آشفته سریم !
شانه‌ی دوست کجاست ؟
     
  
زن

 
غزل شمارهٔ ۸۹۳

دلا بر عالم جان زن علم زین دیر جسمانی
که جانرا انس ممکن نیست با این جن انسانی

در آن مجلس چو مستانرا ز ساغر سرگران بینی
سبک رطل گران خواه از سبک روحان روحانی

سماع انس می‌خواهی بیا در حلقهٔ جمعی
که در پایت سرافشانند اگر دستی برفشانی

چرا باید که وامانی بملبوسی و ماکولی
اگر مرد رهی بگذر ز بارانی و بورانی

سلیمانی ولی دیوان بدیوان تو بر کارند
بگو تا بشکند آصف صف دیوان دیوانی

برون از جهل بوجهلی نبینم هیچ در ذاتت
ازین پس پیش گیر آخر مسلمانی سلمانی

بملک جم مشو غره که این پیران روئین تن
بدستانت بدست آرند اگر خود پور دستانی

اگر رهبان این راهی و گر رهبان این دیری
چو دیارت نمی‌ماند چه رهبانی چه رهبانی

رود هم عاقبت بر باد شادروان اقبالت
اگر زین نگین داری همه ملک سلیمانی

چو می‌بینی که این منزل اقامت را نمی‌شاید
علم بر ملک باقی زن ازین منزلگه فانی

چو خواجو بسته‌ئی دل در کمند زلف مهرویان
از آنروز در دلت جمعست مجموع پریشانی
آشفته سریم !
شانه‌ی دوست کجاست ؟
     
  
زن

 
غزل شمارهٔ ۸۹۴

دی سیر برآمد دلم از روز جوانی
جانم به لب آمد ز غم و درد نهانی

کردم گله زین چرخ سیه روی بد اختر
کز بهر دو قرصم بجهان چند دوانی

جان من دلسوخته را هیچ مرادی
حاصل نشود تا تو بکامش نرسانی

فریاد ز دست تو که از قید حوادث
یک لحظه امانم ندهی خاصه امانی

هر که چو قلم گاه سخن در بچکاند
خون سیه از تیغ زبانش بچکانی

کی شاد شود خسروی از دور تو کز تو
بی دار به دارا نرسد تخت کیانی

سلطان فلک گرم شد و گفت که خواجو
بر ملک بقا زن علم از عالم فانی

زین پیر جهاندیدهٔ بد روز چه خواهی
بر وی ز چه شنعت کنی و دست فشانی

هر چند جهانی ز سلاطین زمانه
آخر نه گدای در سلطان جهانی

در مصر معانی ید بیضا بنمائی
وقتی که چو موسی نکشی سر ز شبانی

گر نایب خاقانی و خاقانی وقتی
ور ثانی سحبانی و حسان زمانی

چون شمع مکش سر که بیکدم بکشندت
با این همه گردنکشی و چرب زبانی

خاموش که تا در دهن خلق نیفتی
در ملک فصاحت چو زبان کام نرانی

زین طایفه شعرت بشعیری نخرد کس
گر آب حیاتست بپاکی و روانی

با این همه یک نکته بگویم ز سر مهر
هر چند که دانم که تو این شیوه ندانی

رو مسخرگی پیشه کن و مطربی آموز
تا داد خود از کهتر و مهتر بستانی
آشفته سریم !
شانه‌ی دوست کجاست ؟
     
  
زن

 
غزل شمارهٔ ۸۹۵

گهم رانی و گه دشنام خوانی
تو دانی گر بخوانی ور برانی

من از عالم برون از آستانت
نمی‌دانم دری باقی تو دانی

چه باشد گر غریبی را بپرسی
چه خیزد گر اسیری را بخوانی

ز بس کز نالهٔ من در فغانست
کند کوه گرانم دل گرانی

چو من دور از تو بر آتش نشستم
تو می‌خواهی که بر خاکم نشانی

بزد راهم سماع ارغنونی
ببرد آبم شراب ارغوانی

بیا تا با جوانان باده نوشیم
که بر بادست دوران جوانی

زهی رویت گل باغ بهشتی
خط سبزت مثال آسمانی

ترا سرو روان گفتن روا نیست
که از سر تا قدم عین روانی

چو نام شکرت گفتم خرد گفت
ندیدم کس بدین شیرین زبانی

خضر گر چشمهٔ نوشت بدیدی
بشستی دست از آب زندگانی

بهر سو گو مرو چشم تو زانروی
که بر مردم فتد از ناتوانی

بیاد لعل در پاش تو خواجو
کند گاه سخن گوهر فشانی
آشفته سریم !
شانه‌ی دوست کجاست ؟
     
  
زن

 
غزل شمارهٔ ۸۹۶

چگونه سرو روان گویمت که عین روانی
نه محض جوهر روحی که روح جوهر جانی

کدام سرو که گویم براستی بتو ماند
که باغ سرو روانی و سرو باغ روانی

تو آن نئی که توانی که خستگان بلا را
بکام دل برسانی و جان بلب نرسانی

چه جرم رفت که رفتی و در غمم بنشاندی
چه خیزد ار بنشینی و آتشم بنشانی

برون نمی‌روی از دل که حال دیده ببینی
نمی‌کشی مگر از درد و حسرتم برهانی

ز هر که دل برباید تو دل رباتر ازوئی
ز هر چه جان بفزاید تو جان فزاتر از آنی

نهاده‌ام سر خدمت بر آستان ارادت
گرم بلطف بخوانی و گر بقهر برانی

اگر امان ندهد عمر و بخت باز نگردد
کجا بصبر میسر شود حصول امانی

مکن ملامت خواجو بعشقبازی و مستی
که بر کناری و دانم که حال غرقه ندانی
آشفته سریم !
شانه‌ی دوست کجاست ؟
     
  
زن

 
غزل شمارهٔ ۸۹۷

سقی الله ایام وصل الغوانی
علی غفلة من صروف الزمان

فلما مررنا بربع الکواعب
جنانی تربع روض الجنان

خوشا طرف بستان و فصل بهاران
رخ دوستان و می‌دوستگانی

گل و گلشن و نغمه ارغنونی
صبح و صبوح و می ارغوانی

سلیمی اتت بالحمیا صبوحا
و تسقی علی شیم برق یمانی

و فیها نظرت و قد زل رجلی
و فی زلة الرجل مالی یدان

گلی بود نورسته از باغ خوبی
ولی ایمن از تند باد خزانی

چو مه در بقلطاق گلریز چرخی
چو خورشید در قرطهٔ آسمانی

تغنی الحمامة فی جنح لیل
و تحکی الصبا حسن صوت الاغانی

اشم روایح نور الخزامی
واصبوا الی‌الرند والاقحوان

روان بر فشان خواجو از آنکه شعرت
ببرد آب آب حیات از روانی

غنیمت شمر عیش را با جوانان
که چون شد دگر باز ناید جوانی
آشفته سریم !
شانه‌ی دوست کجاست ؟
     
  
زن

 
غزل شمارهٔ ۸۹۸

اروض الخلدام مغنی الغوانی
اضؤ الخد ام برق یمانی

رخست از آفتاب عالم افروز
درفشان در نقاب آسمانی

خدود الغید تحت الصدغ ضاهت
حدایق طرزت بالضیمران

چو آن هندو ندیدم هیچ کافر
سزاوار بهشت جاودانی

نشق الجیب من نشر الخرامی
نحط الرجل فی ربع الغوانی

چه باشد گر دمی در منزل دوست
بر آساید غریبی کاروانی

اری فی وجنتیها کل یوم
جنانی طار فی روض الجنان

نباشد شکری را این حلاوت
نباشد صورتی را این معانی

یغرد فی‌المغارید المغنی
سلام الله ما تلی المثانی

ز خواجو بگذران جامی که مستست
ز چشم ساقی و لحن اغانی
آشفته سریم !
شانه‌ی دوست کجاست ؟
     
  
صفحه  صفحه 90 از 94:  « پیشین  1  ...  89  90  91  92  93  94  پسین » 
شعر و ادبیات

Khwaju Kermani | خواجوی كرمانی


این تاپیک بسته شده. شما نمیتوانید چیزی در اینجا ارسال نمائید.

 

 
DMCA/Report Abuse (گزارش)  |  News  |  Rules  |  How To  |  FAQ  |  Moderator List  |  Sexy Pictures Archive  |  Adult Forums  |  Advertise on Looti
↑ بالا
Copyright © 2009-2024 Looti.net. Looti Forums is not responsible for the content of external sites

RTA