ارسالها: 24568
#801
Posted: 19 Oct 2013 20:06
David Weatherfort
Only God
I look around and I see:
The blossoming trees
I see pink sunsets
I see children skipping and laughing
And I see God
I look around and I also see
people discussing nuclear war
And I wonder how we
Could have made such destructive forces
in such a beautiful world
And I see God
I look around and there are so many frightening things
But then I see you
And I know that my love for you gives me the will
To appreciate the good things in life
And the strength to
Fight against the bad
I see you and I know that only love can assure us
That the world
Will remain beautiful
Thank you for making my own world beautiful
I LOVE YOU GOD!!
فقط خدا
فقط خدا!!!
به پیرامون خود مینگرم
و درختان پر از شکوفه را میبینم
غروب صورتی رنگ را
و کودکان خندان و پر نشاط را
و خدا را میبینم
و به پیرامون خود مینگرم
و مردمی را میبینم که از جنگ هسته ای میگوینند
و در شگفتی فرو میروم
که چگونه توانسته ایم چنین نیروی ویرانگری
در دنیای چنین زیبا به وجود آوریم
و خدا را میبینم
به پیرامون خود مینگرم
و میبینم پر از چیزهای هراس انگیز است
ولی سپس تو را میبینم
و میدانم که عشق من به اراده ای به من میدهد
که خوبی های زندگی را گرامی بدارم
و کششی تا با بدی های آن بستیزم
تو را میبینم و میدانم تنها عشق دلگرمی ماست
بر اینکه دنیا زیبا خواهد ماند از تو متشکرم که دنیای مرا زیبا کردی
((دوستت دارم خدا))
دیوید وردرفورد
بی تو
اینجا همه در حبس ابد تبعیدند
سالها، هجری و شمسی، همه بی خورشیدند
ویرایش شده توسط: andishmand
ارسالها: 24568
#802
Posted: 27 Nov 2013 00:14
"من راست و درست خواهم بود" من راست و درست خواهم بود، زيرا كساني هستند كه به من اطمينان كرده اند؛
من پاك خواهم بود، زيرا كساني هستند كه پاكي من برايشان مهم است؛
من شكيبا و نيرومند خواهم بود، زيرا سختي هاي بسيار براي تحمل كردن وجود دارد؛
من دلير و پردل خواهم بود، زيرا چه بسيار جاها كه بايد خطر كرد ؛
من دوست همگان خواهم بود، من دوست آن دشمن و دوست آن كس كه دوستي ندارد خواهم بود ؛
من به مردمان هديه خواهم داد و هديه را فراموش خواهم كرد ؛
من فروتن خواهم بود ، زيرا از ناتوانايي هاي خود آگاهم ؛
من نگاهم را به آسمان خواهم كرد، عشق خواهم ورزيد،
لبخند خواهم زد، و افتاده را بر خواهم كشيد.
"I would be true" ;I would be true, for there are those who trust me
;I would be pure, for there are those who care
;I would be strong, for there is much to suffer
.I would be brave, for there is much to dare ;
I would be friend of all - the foe, the friendless
,I would be giving and forget the gift
,I would be humble,
for I know my weakness
.I would look up, and love, and laugh and lift Howard Arnold Walter
شعر از هوارد آرنولد والتر
بی تو
اینجا همه در حبس ابد تبعیدند
سالها، هجری و شمسی، همه بی خورشیدند
ارسالها: 24568
#803
Posted: 3 Dec 2013 20:33
" اميد " چونان پرنده ايست
كه در روح آشيان دارد
و آواز سر مي دهد با نغمه اي بي كلام
و هرگز خاموشي نمي گزيند
و شيرين ترين آوايي ست كه
در تندباد حوادث به گوش مي رسد
و توفان بايد بسي سهمناك باشد
تا بتواند اين مرغك را
كه بسيار قلبها را گرمي بخشيده
از نفس بيندازد
من آنرا در سردترين سرزمين شنيده ام
و بر روي غريب ترين درياها
با اين حال ؛ هرگز ؛ در اوج تنگدستي
خرده ناني از من نخواسته است .
" Hope " is the thing with feathers –
That perches in the Soul –
And sings the tune without the words –
And never stops – at all –
And sweetest – in the Gale – is heard –
And sore must be the storm –
That could abash the little Bird
That kept so many warm –
I've heard it in the chillest land –
And on the strangest sea –
Yet , never , in Extremity ,
It asked a crumb – of Me
Emily Elizabeth Dickinson
بی تو
اینجا همه در حبس ابد تبعیدند
سالها، هجری و شمسی، همه بی خورشیدند
ارسالها: 24568
#804
Posted: 24 Feb 2014 19:09
رز صحرا
در رویای بارانم در رویای باغهای سبز در شنزار صحرا
در رنج و عذابم در رویای عشقم و زمان از چنگ من می گریزد
در رویای آتشم رویای های بسته شده به پای اسبی که هرگز از پا نمی افتد
و در زبانه های آتش سایه هایش همچو آرزوهای یک مرد می رقصند
این رز صحراست هر گلبرگش سر جاودانه است این گل صحرا
هیچ عطر شیرینی تا کنون مرا چنین عذاب نداده است
و اکنون او باز می گردد و باز در منطق تمام رویا های من رخنه می کند
این آتش می سوزاند دریافته ام هیچ چیز آنگونه که می نماید نیست
در رویای بارانم نگاهم را به سقف آسمان صاف می دوزم
چشمانم را می بندم این رایحه ی کمیاب همان مستی شیرین عشق است
رز زیبای صحرا هر گلبرگش سری جاودانه است
این گل صحرا هیچ عطر شیرینی تا کنون مرا چنین عذاب نداده است
رز زیبای صحرا این خاطره ی بهشت همه ما را در برگرفته است
این گل صحرا این رایحه ی کمیاب مستی شیرین هبوط است.
جان استینگ
I dream of rain
I dream of gardens in the desert sand
I wake in vain
I dream of love as time runs through my hand
I dream of fire
Those dreams that tie two hearts that will never die
And near the flames
The shadows play in the shape of the mans desire
This desert rose
Whose shadow bears the secret promise
This desert flower
No sweet perfume that would torture you more than this
And now she turns
This way she moves in the logic of all my dreams
This fire burns
I realize that nothings as it seems
I dream of rain
I dream of gardens in the desert sand
I wake in vain
I dream of love as time runs through my hand
I dream of rain
I lift my gaze to empty skies above
I close my eyes
The rare perfume is the sweet intoxication of love
I dream of rain
I dream of gardens in the desert sand
I wake in vain
I dream of love as time runs through my hand
Sweet desert rose
Whose shadow bears the secret promise
This desert flower
No sweet perfume that would torture you more than this
Sweet desert rose
This memory of hidden hearts and souls
This desert flower
This rare perfurme is the sweet intoxication of love
بی تو
اینجا همه در حبس ابد تبعیدند
سالها، هجری و شمسی، همه بی خورشیدند
ارسالها: 24568
#805
Posted: 30 Mar 2014 14:05
آسمانه ای ساخته ام از شعر
از راحم ژیان فرد
از انحنای نخل های آستانه ی نگاهت
از هندسه ی این واژگان سرخ
از ستاوندهای قوافی
از تقارن پروانه ای دو چشم
از اضلاع این برگ ها...
برگ هایی که تنها به دست تو مخدوش می شوند و سیاه!
آسمانه ای ساخته ام از شعر
از سَنجر خیال
پروازکنان با تو در کرانه های بی تو...
تا هرم های جادویی مصر نگاهت!
تا آن سوی کمانه های رنگین
یعنی فراتر از فرابنفش ها...
آن دورها!
MY SKYEY
I've made... of poems my sky,
Of the curves of the palm trees above your eyes,
Of the geometry of these red words (of lines),
Of the column of rhyme,
Of the symmetry of your eyes,
Of the sides of these sheets of paper...
that are scribbled by you (at night)!
I've made... of poems my sky,
Of the Sanjar of imagination (soaring high),
Flying with you beyond but without you;(by),
Until the magical pyramids of "Egypt" of your eyes,
Beyond the colored bows, (out of sight),
That is, out in the distance...
beyond ultraviolet light...!
بی تو
اینجا همه در حبس ابد تبعیدند
سالها، هجری و شمسی، همه بی خورشیدند
ویرایش شده توسط: andishmand