انجمن لوتی: عکس سکسی جدید، فیلم سکسی جدید، داستان سکسی
شعر و ادبیات
  
صفحه  صفحه 26 از 107:  « پیشین  1  ...  25  26  27  ...  106  107  پسین »

Anvari | دیوان اشعار انوری


زن

 


ای باد صبحدم خبری ده ز یار من
کز هجر او شدست پژولیده کار من

او بود غمگسار من اندر همه جهان
او رفت و نیست جز غم او غمگسار من

بی‌کار نیستم که مرا عشق اوست کار
بی‌یار نیستم چو غمش هست یار من

هرگونه‌ای شمار گرفتم ز روز وصل
هرگز نبود فرقت او در شمار من

کو آن کسی که کرد شکایت ز روزگار
تا بنگرد به روز من و روزگار من

پرخون دل و کنار همی خوانم این غزل
بربود روزگار ترا از کنار من
من هم خدایی دارم
     
  
زن

 


چو کرد خیمهٔ حسنت طناب خویش مکین
خروش عمر برآمد ز آسمان و زمین

جهانیان همه واله شدند و می‌گفتند
یکی که کو تن و جان و یکی که کو دل و دین

شگفت ماندم در بارگاه دولت تو
از آنکه دیدم از این دیدهٔ حقیقت‌بین

رواق حجرهٔ دل ساخت سمت بهر تو بخت
براق روضهٔ جان کرد عقل بهر تو زین

سؤال کردم دوش از خیال بوالعجبت
که از چه حیله شوم زان دو لعل شکرچین

چو یافت موی تو در کوی دلبری امکان
چو یافت روی تو در راه عاشقی تمکین

ز جزع حاصل در حال شد روان پیدا
به جادوان حزین و به ساکنان حزین

یکی به حیله همی گفت موسی آمد هان
یکی به مرو همی گفت عیسی آمد هین
من هم خدایی دارم
     
  
زن

 


ایمن ز عارض تو این خط سیاه تو
گویی که به روم آمد از زنگ سپاه تو

بر غبغب چون سیمت از خط سیه گویی
مشک است طرازنده بر طرهٔ ماه تو

تا ابر ترا دیدم بر گرد مه روشن
چون رعد همی نالم هر لحظه ز ماه تو
من هم خدایی دارم
     
  
زن

 


ای قبای حسن بر بالای تو
مایهٔ خوبی رخ زیبای تو

یاد زلفت برد آب روی صبر
آتش غم گشت خاک پای تو

صد هزاران دل به غوغا برده‌ای
شهر پر شورست از غوغای تو

هرچه خواهی از ستمکاری بکن
می‌نگردد چرخ جز با رای تو

گر به خدمت کم رسد معذور دار
کز غم تو نیستم پروای تو
من هم خدایی دارم
     
  
زن

 


ترک من ای من سگ هندوی تو
دورم از روی تو دور از روی تو

بر لب و چشمت نهادم دین و دل
هر دو بر طاق خم ابروی تو

من به گردت کی رسم چون باد را
آب رویت پی کند در کوی تو

گویی از من بگذران می‌نگزرد
این کمان را هم تو و بازوی تو

نیست یک نیرنگ تو بی‌بوی خون
گر مرا رنگیست در پهلوی تو

روز را رویت به سیلی خواست زد
گرنه دستی برنهادی موی تو

زلف مرزنگوش را دور قبول
با سری شد با سر گیسوی تو

ماهی از خوبی خطا گفتم نه‌ای
پوست سوی اوست مغز از سوی تو
من هم خدایی دارم
     
  
زن

 


ای جان من به جان تو کز آرزوی تو
هست آب چشم من همه چون آب جوی تو

ای من غلام آن خم گیسوی مشکبوی
افتاده در دو پای تو از آرزوی تو

هر شب خیال روی تو آید به پیش من
تا روز من کند به سیاهی چو موی تو

بربند نامه موی به نزدیک من فرست
تا جان به جای نامه فرستم به سوی تو

در کوی تو به بوی تو جان می‌دهم چو باد
گر بوی تو به من بدهد خاک کوی تو
من هم خدایی دارم
     
  
زن

 


جرم رهی دوستی روی تو
آفت سودای دلش موی تو

دل نفس عشق تو تنها زند
در همه دلها هوس روی تو

ناوک غمزه مزن آندان که او
کشتهٔ هر غمزدهٔ خوی تو

هست بسی یوسف یعقوب رنگ
پیرهنی کوست درو بوی تو

از در خود عاشق خود را مران
رحم کن انگار سگ کوی تو
من هم خدایی دارم
     
  
زن

 


ای مردمان بگویید آرام جان من کو
راحت‌فزای هرکس محنت‌رسان من کو

نامش همی نیارم بردن به پیش هرکس
گه گه به ناز گویم سرو روان من کو

در بوستان شادی هرکس به چیدن گل
آن گل که نشکفیدست در بوستان من کو

جانان من سفر کرد با او برفت جانم
باز آمدن از ایشان پیداست آن من کو

هرچند در کمینه نامه همی نیرزم
در نامهٔ بزرگان زو داستان من کو

هرکس به خان و مانی دارند مهربانی
من مهربان ندارم نامهربان من کو
من هم خدایی دارم
     
  
زن

 


ای برده دل من و جفا کرده
بافرقت خویشم آشنا کرده

آخر به جفا مرا بیازردی
در اول دوستی وفا کرده

روی از تو بتا چگونه گردانم
پشت از غم عشق تو دو تا کرده

هر روز مرا هزار بد گویی
من بر تو هزار شب دعا کرده

ای رنج فراق روی و موی تو
جان ودل من ز من جدا کرده

وانگه من مستمند بی‌دل را
در محنت عاشقی رها کرده
من هم خدایی دارم
     
  
زن

 


ای ایزد از لطافت محضت بیافریده
واندر کنار رحمت و لطفت بپروریده

لعلت به خنده توبهٔ کروبیان شکسته
جزعت به غمزه پردهٔ روحانیان دریده

بر گلبن اهل چو تو یک شاخ ناشکفته
در بیشهٔ ازل چو تو یک مرغ ناپریده

مشاطگان عالم علوی ز رشک خطت
حوران خلد را به هوس نیل برکشیده

ای سایهٔ کمال تو بر شش جهت فتاده
واوازهٔ جمال تو در نه فلک شنیده

ای از خیال روی تو اندر خیال هرکس
ماه دگر برآمده صبحی دگر دمیده

در آرزوی سایهٔ قد تو هر سحرگه
فریاد خاک کوی تو بر آسمان رسیده

ما را به رایگان بخر از ما و داغ برنه
ای درد و داغ عشق ترا ما به جان خریده
من هم خدایی دارم
     
  
صفحه  صفحه 26 از 107:  « پیشین  1  ...  25  26  27  ...  106  107  پسین » 
شعر و ادبیات

Anvari | دیوان اشعار انوری


این تاپیک بسته شده. شما نمیتوانید چیزی در اینجا ارسال نمائید.

 

 
DMCA/Report Abuse (گزارش)  |  News  |  Rules  |  How To  |  FAQ  |  Moderator List  |  Sexy Pictures Archive  |  Adult Forums  |  Advertise on Looti
↑ بالا
Copyright © 2009-2025 Looti.net. Looti Forums is not responsible for the content of external sites

RTA