انجمن لوتی: عکس سکسی جدید، فیلم سکسی جدید، داستان سکسی
شعر و ادبیات
  
صفحه  صفحه 50 از 107:  « پیشین  1  ...  49  50  51  ...  106  107  پسین »

Anvari | دیوان اشعار انوری


زن

 


هر که زی خویشتن گران آید
به بر دیگران گران نبود
وانکه گوید که من سبک‌روحم
زو گرانتر درین جهان نبود
از سبک روح راحت افزاید
وز گران جز فساد جان نبود
من هم خدایی دارم
     
  
زن

 


گفتم ترا مدیح دریغا مدیح من
خود کرده‌ام ندارد باکرد خویش سود
چون احتلام بود مرا مدح گفتنت
بیدار گشتم آب نه درجای خویش بود




کرد عالی بنای این مجدود
اختر سعد و طالع مسعود

از برای نزول میر عمید
صدر دنیا ضیاء دین مودود

آنکه حکمش دهد ز روی نفاذ
آتش و آب را نزول وصعود

به تفکر رسد به سر فلک
به تجسس رسد به وهم حسود

دل او برده بارنامهٔ بحر
کف او کرده کارنامهٔ جود

هست فرمانش رهنمای قضا
هست احسانش نقش بند وجود

نیست بر رای او غلط ممکن
نیست از عقل کل خطا معهود

ای ز حزم تو در حوالی ملک
دولت و فتنه در قیام و قعود

وی ز عدل تو در نواحی دهر
جور و انصاف در صدور و ورود

پیش ذهن تو غیب برده رکوع
پیش کلک تو کرده وحی سجود

به کمال خدای گر بجز اوی
هست کاملتر از تو یک موجود

تا که افلاک را در این حرکت
نیست کون و فساد کس مقصود

باد عمر تو درحصول مراد
همچو دوران چرخ نامعدود
من هم خدایی دارم
     
  
زن

 


زهی صاحب ملک پرور که گیتی
سخای ترا چرخ یک روزه آید

زلعل نگین تو درحکم مطلق
همی لرزه در چرخ پیروزه آید

چو وهم تو در سیر برهان نماید
ازو باد را سنگ در موزه آید

اگر آز من نعمت تو بداند
در ایام تو نوبت روزه آید

زدهر سیه کاسه الحق چنانم
که از پشت من دستهٔ کوزه آید

هوا ماه دیگر چنان گرم گردد
که دوزخ به دنیا به دریوزه آید

اگر آن نخواهم که از پیله باشد
بباید مرا آنچه از قوزه آید
من هم خدایی دارم
     
  
زن

 


ای خداوندی که از ایام اگر خواهی بیابی
جز نظیر خویش دیگر هرچت از خاطر برآید
تاد اگر خاک سم اسبت به دوزخ برفشاند
تا ابد از آتش او فعل آب کوثر آید
کمترین بندگانت انوری بر در به پایست
چون حوادث باز گردد یا چو اقبال اندر آید
من هم خدایی دارم
     
  
زن

 


شاهدی دارم ای بزرگ چنانک
چاکرش آفتاب می‌باید

تا دلم تل سیم او بیند
یک جهان زر ناب می‌باید

نشود راست تا بود هشیار
گند مستی خراب می‌باید

تا ستونم رسد به خیمهٔ او
سه قدح می طناب می‌باید

نقل و اسباب و لوت حاصل شد
یک صراحی شراب می‌باید

تو بده تا ترا ثواب بود
گر دلت را ثواب می‌باید
من هم خدایی دارم
     
  
زن

 


جاییست نشسته چاکر تو
جایی که درو طرب افزاید

با مطربه‌ای چو ماه تابان
چنگی تر و خوش همی سراید

اسباب نشاط جمله داریم
جز طلعت تو که می‌بباید

درخواست همی کنیم هر دو
تشریف دهد سبک بیاید
من هم خدایی دارم
     
  
زن

 


مفتی شرع کرم عاقلهٔ ملت جود
آنکه از مادر احرار چنو کم زاید

فتوی بنده چو از روی کرم برخواند
حکم فتوی بکند مشکل آن بگشاید

خواجه‌ای بندهٔ خود را نه به تکلیف سؤال
به مراد دل خود مکرمتی فرماید

مدتی بنده نیابد خبری زان انعام
هم در آن بی‌خبری عمر همی فرساید

چون خبر یافت هم از خواجه بپرسد کانکیست
که مراآنچه تو فرمودی ازو می‌باید

خواجه گوید که فلانست برو زو بطلب
بنده دم در کشد و هیچ بدان نفزاید

چون دگر روز بپرسد که فلان خواجه کجاست
تا بدو بگرود و پس به ادا بگراید

مردکی بیند از این بیهده گو چاکرکی
مشت کلپتره و بیهوده به هم درخاید

گویدش خواجهٔ ما رفت کنون ده روزست
تا رسیدست برو دایه و زن می‌گاید

بنده چون از پس آن رفته نخواهد رفتن
عوض آن اگر از خواجه بخواهد شاید

ور نشاید که عوض خواهد ازو آیدش آن
که حوالت نپذیرد پس از آن تا ناید
من هم خدایی دارم
     
  
زن

 


خدای کار چو بر بنده‌ای فرو بندد
به هرچه دست زند رنج دل بیفزاید

وگر به طبع شود زود نزد همچو خودی
ز بهر چیزی خوار و نژند باز آید

چو اعتقاد کند کز کسش نباید چیز
خدای قدرت والای خویش بنماید

به دست بنده ز حل و ز عقد چیزی نیست
خدای بندد کار و خدای بگشاید
من هم خدایی دارم
     
  
زن

 


ای بدیع‌الزمان بیا و ببین
که ز بدعت جهان چه می‌زاید

دوستان را به رنج بگذاری
تا فلکشان به غم بفرساید

من بدین دوستی شدم راضی
که ترا این چنین همی باید

گرچه در محنتی فتادستم
که دل از دیده می‌بپالاید

به سر تو که هیچ لحظه دلم
از تقاضای تو نیاساید

به درم هر که دست باز نهد
گویم این بار او همی آید

تو ز من فارغ و دلم شب و روز
چشم بر در ترا همی پاید

خود به از عقل هیچ مفتی نیست
زانکه او جز به عدل نگراید

قصه با او بگوی تات برین
بنکوهد اگرت نستاید

این ندانم چه گویمت چو فلک
پایم از بند باز نگشاید

با سر و روی و ریش تو چه کنم
رحمت تو کنون همی باید

کاهنم پشت پای می‌دوزد
وافتم پشت دست می‌خاید

این دو بیتک اگرچه طیبت رفت
تا دگر صورتیت ننماید

گر بدین خوشدلی و آزادی
خود دلم عذرهات فرماید

ورنه باز اندر آستینم نه
گر همی دامنت بیالاید

جد بی‌هزل زیرکان گویند
جان بکاهد ملامت افزاید

طعنهٔ دشمنان گزاینده است
طیبت دوستان بنگزاید

پوستینم مکن که از غم و درد
فلکم پوست می‌بپیراید

آسیای سپهر دور از تو
هر شبم استخوان همی ساید

عکس اشک و رخم چو صبح و شفق
سقف گردون همی بیاراید

نالهایی کنم چنانکه به مهر
سنگ بر حال من ببخشاید

دستم اکنون جز آن ندارد کار
کز رخم رنگ اشک بزداید

کیل غم شد دلم که چرخ بدو
عمرها شادیی نپیماید

در عمرم فلک به دست اجل
می‌بترسم که گل برانداید

چه کنم تا بلا کرانه کند
یا مرا از میانه برباید
من هم خدایی دارم
     
  
زن

 


ای خاک درت سرمه شده چشم ولی را
از بسکه کف پای تو بر خاک در آید
بر درگه تو بند به پایست به خدمت
دستوری او چیست رود یا که درآید





ای به جود و به قدر بر ز فلک
گر سجودت برد فلک شاید
دست جودت جهان همی بخشد
پای قدرت فلک همی ساید
فلکت پشت پای از آن بوسد
حاسدت پشت دست از این خاید
همتت از سر علو و سمو
به جهان دست می‌نیالاید
اخترت از پی سعود و شرف
به فلک بر همی نیاساید
شبه تو چرخ هم ترا آرد
مثل تو دهر هم ترا زاید
هرکه را در دل از هوای تو مهر
با دلش چرخ راز بگشاید
هرکرا برتن از قبول تو حرز
المش چون شفا بنگراید
دشمنت دشمن خودست چنان
که برو ذات او نبخشاید
خنجر کین او چه پیرایی
خود زیانش سرش بپیراید
ای نیاز از می سخای تو مست
با توام کی به کس نیاز آید
مشربی دادیم که شربت آن
غم بکاهد طرب بیفزاید
از لطافت چنانکه جز به عرض
جوهرش سوی سفل نگراید
ظل او بر زمین نبیند کس
زانکه او چون هوا بننماید
با منش چون خرد بدید چه گفت
گفت چون تو ترا که بستاید
چون به شکلت نگه کنم گویم
کس به گل آفتاب انداید
گر به جرمت نگه کنم گویم
کس به گز ماهتاب پیماید
تا درآن مشرب آن بود شربت
که زدل رنگ رنج بزداید
باد بر دست تو میی که به عکس
رنگ رخسار لاله برباید
صرف و پالوده‌ای چنانکه به لطف
زابگینه چو ضو بپالاید
رای و فرمانت بر زمانه روان
تا خرد رای بد نفرماید
جامهٔ عمر تو بفرسوده
تا قضا آسمان نفرساید
سخن آرای مدح تو چو خرد
تا سخن را خر بیاراید
ای به جاه تو جان ما خرم
روح را راح تو همی باید
جام از بهر می همی بایست
جسم از بهر جان همی باید
من هم خدایی دارم
     
  
صفحه  صفحه 50 از 107:  « پیشین  1  ...  49  50  51  ...  106  107  پسین » 
شعر و ادبیات

Anvari | دیوان اشعار انوری


این تاپیک بسته شده. شما نمیتوانید چیزی در اینجا ارسال نمائید.

 

 
DMCA/Report Abuse (گزارش)  |  News  |  Rules  |  How To  |  FAQ  |  Moderator List  |  Sexy Pictures Archive  |  Adult Forums  |  Advertise on Looti
↑ بالا
Copyright © 2009-2024 Looti.net. Looti Forums is not responsible for the content of external sites

RTA