انجمن لوتی: عکس سکسی جدید، فیلم سکسی جدید، داستان سکسی
شعر و ادبیات
  
صفحه  صفحه 66 از 107:  « پیشین  1  ...  65  66  67  ...  106  107  پسین »

Anvari | دیوان اشعار انوری


زن

 

✿ ✿ ✿ ✿ ✿ ✿ ✿ ✿ ✿ ✿

خاک قدم تو تاج خورشید ارزد
یک روزه غمت به عمر جاوید ارزد

شکر ایزد را که از تو نومید شدم
وین نومیدی هزار امید ارزد

✿ ✿ ✿ ✿ ✿ ✿ ✿ ✿ ✿ ✿

رایت که جهان به پشت پای اندازد
از مسند و استناد او کی نازد

توپای به خاک برنه‌ای صدر جهان
تا چرخ ازو مسند ملکی سازد


✿ ✿ ✿ ✿ ✿ ✿ ✿ ✿ ✿ ✿

جانا غم تو به هر عطایی ارزد
وصلت به کشیدن بلایی ارزد

در تهمت تو اگر بریزندم خون
این تهمت تو به خون بهایی ارزد

✿ ✿ ✿ ✿ ✿ ✿ ✿ ✿ ✿ ✿

رای تو که صلح روز ملک انگیزد
در حادثه‌ای چو رنگ قهر آمیزد

تعجیل حقیقی از فلک بگریزد
آرام طبیعی از زمین برخیزد

✿ ✿ ✿ ✿ ✿ ✿ ✿ ✿ ✿ ✿
     
  
زن

 

✿ ✿ ✿ ✿ ✿ ✿ ✿ ✿ ✿ ✿

روزی که خرد سرشک رنگین ریزد
اندیشه چگونه رنگ شعر آمیزد

نور از رخ آفتاب هم بگریزد
چون سایهٔ ایزد از جهان برخیزد

✿ ✿ ✿ ✿ ✿ ✿ ✿ ✿ ✿ ✿

تشریف هوای تو به هر جان نرسد
ملک غم تو به هر سلیمان نرسد

درمان طلبان ز درد تو محرومند
کان درد به طالبان درمان نرسد

✿ ✿ ✿ ✿ ✿ ✿ ✿ ✿ ✿ ✿

نه مشکل روزگار حل خواهد شد
نه دور فلک همی بدل خواهد شد

زین پس من و عشق و می که این روزی دو
تا روز دو بر باد اجل خواهد شد

✿ ✿ ✿ ✿ ✿ ✿ ✿ ✿ ✿ ✿

از عشق تو درجهان سمر خواهم شد
وز دست غمت زیر و زبر خواهم شد

وانگه زپس هزار شب بی‌خوابی
گریان گریان به خواب درخواهم شد

✿ ✿ ✿ ✿ ✿ ✿ ✿ ✿ ✿ ✿
     
  
زن

 

✿ ✿ ✿ ✿ ✿ ✿ ✿ ✿ ✿ ✿

رای تو به هیچ رای خرسند نشد
تا بر همه خسروان خداوند نشد

رایات تو از پای‌فلک بنشیند
تا ملک خراسان چو سمرقند نشد

✿ ✿ ✿ ✿ ✿ ✿ ✿ ✿ ✿ ✿

آخر دل من به وصل پیروز نشد
شایستهٔ صحبت دل‌افروز نشد

دردا که به عشوه روز عمرم زغمش
شب گشت و شب فراق او روز نشد

✿ ✿ ✿ ✿ ✿ ✿ ✿ ✿ ✿ ✿

عدل تو چو سایه بر ممالک پوشد
کان ماند و بس که از کفت بخروشد

چون می‌نوشی که نوش بادت گویی
خورشید به ماه مشتری می‌نوشد

✿ ✿ ✿ ✿ ✿ ✿ ✿ ✿ ✿ ✿

با آنکه زمانه جز بدی نسگالد
وز جور توام زمان زمان می‌نالد

از خوردن آن زهر نمی‌نالد دل
ازمنت تریاک خسان می‌نالد

✿ ✿ ✿ ✿ ✿ ✿ ✿ ✿ ✿ ✿
     
  
زن

 

✿ ✿ ✿ ✿ ✿ ✿ ✿ ✿ ✿ ✿

زلف تو به فتنه باز بيرون آمد
آن کار که داند که کجا انجامد

آرام دهش دو روز در زير کلاه
باشد که از اين فتنه فرو آرامد

✿ ✿ ✿ ✿ ✿ ✿ ✿ ✿ ✿ ✿

رخسار تو چون سوسن آزاد آمد
زلفين تو چون دسته? شمشاد آمد

برچنگ تو گويي که ز بيداد آمد
کز دست تو همچو من به فرياد آمد

✿ ✿ ✿ ✿ ✿ ✿ ✿ ✿ ✿ ✿

تا راي تو از قدح به شمشير آمد
گرد سپهت زبر فلک زير آمد

نصرت به زبان تيغ تيزت مي‌گفت
تا باز که از ملک جهان سير آمد

✿ ✿ ✿ ✿ ✿ ✿ ✿ ✿ ✿ ✿

آني که کفت ضامن ارزاق آمد
آني که درت قبله? آفاق آمد

مقصود جهان تو بودي آخر به وجود
اول حسن علي اسحق آمد

✿ ✿ ✿ ✿ ✿ ✿ ✿ ✿ ✿ ✿
     
  
زن

 

✿ ✿ ✿ ✿ ✿ ✿ ✿ ✿ ✿ ✿

رنجي که مرا ز هجر آن ماه آمد
گويي که همه به کام بدخواه آمد

افزون ز هزار بار گويم هرشب
هان اي اجل ار نمرده‌اي گاه آمد

✿ ✿ ✿ ✿ ✿ ✿ ✿ ✿ ✿ ✿

چون سايه دويدم از پسش روزي چند
ور صحبت او به سايه? او خرسند

امروز چو آفتاب معلومم شد
کو سايه برين کار نخواهد افکند

✿ ✿ ✿ ✿ ✿ ✿ ✿ ✿ ✿ ✿

اي دل چه کني به عشوه خود را خرسند
پاي تو فرو گلست و اين پايه بلند

بالغ شده‌اي ببر زباطل پيوند
چون طفل زانگشت مزيدن تا چند

✿ ✿ ✿ ✿ ✿ ✿ ✿ ✿ ✿ ✿


پست افکندم غم تو ای سرو بلند
شادم که مرا غمت بدین روز افکند

داد من و بیداد تو آخر تا کی
عذر من و آزار تو آخر تا چند

✿ ✿ ✿ ✿ ✿ ✿ ✿ ✿ ✿ ✿
     
  
زن

 

✿ ✿ ✿ ✿ ✿ ✿ ✿ ✿ ✿ ✿

آن روز که جان نامهٔ عشق تو بخواند
دل دست زجان بشست و دامن بفشاند

وان صبر که خادمت بدان آسودی
آن نیز بقای عمر تو باد نماند


✿ ✿ ✿ ✿ ✿ ✿ ✿ ✿ ✿ ✿

خوی تو ز دوستی چو دامن بفشاند
ننشست که تا به روز هجرم ننشاند

گویی که اگر چنین بمانی چه کنم
دل ماتم جان نداشت دیگر چه بماند

✿ ✿ ✿ ✿ ✿ ✿ ✿ ✿ ✿ ✿


ای دل ز هزار دیده خون می‌راند
عشقی که ترا سلسله می‌جنباند

خوش خوش به دعای شب میفکن کارت
بنشین که به روز محنتت بنشاند

✿ ✿ ✿ ✿ ✿ ✿ ✿ ✿ ✿ ✿

با آنکه همه کار جهان او راند
آنگه بنشین که نزد خویشت خواند

با آنکه همه ملوک نامم دانند
نامردم اگر یکی نشانم داند

✿ ✿ ✿ ✿ ✿ ✿ ✿ ✿ ✿ ✿
     
  
زن

 

✿ ✿ ✿ ✿ ✿ ✿ ✿ ✿ ✿ ✿

چندان که مرا دلبر من رنجاند
گر هیچ کسی نداند ایزد داند

یک دم زدن از پای فرو ننشیند
تا بر سر آب و آتشم ننشاند

✿ ✿ ✿ ✿ ✿ ✿ ✿ ✿ ✿ ✿

یکباره مرا بلایت از پای نشاند
بر یک یک مویم آب رنجوری ماند

چون سیم و زرم بر آتش تیز گداخت
وان سیم و زری که بود بر خاک فشاند

✿ ✿ ✿ ✿ ✿ ✿ ✿ ✿ ✿ ✿

ای دیده دل آیت بلا می‌خواند
هشدار که در خونت بسی گرداند

این بار گرش موافقت خواهی کرد
من بیزارم تو دانی و دل داند

✿ ✿ ✿ ✿ ✿ ✿ ✿ ✿ ✿ ✿

چون روز علم زد به حسامت ماند
چون یک شبه ماه شد به جامت ماند

تقدیر به عزم تیزکامت ماند
روزی به عطا دادن عامت ماند

✿ ✿ ✿ ✿ ✿ ✿ ✿ ✿ ✿ ✿
     
  
زن

 

✿ ✿ ✿ ✿ ✿ ✿ ✿ ✿ ✿ ✿

هم ابر به دست درفشانت ماند
هم برق به تیغ جان ستانت ماند

هم رعد به کوس قهرمانت ماند
هم ژاله به باران کمانت ماند

✿ ✿ ✿ ✿ ✿ ✿ ✿ ✿ ✿ ✿

خورشید به روشنی رایت ماند
گردون ز شرف به خاک پایت ماند

دوزخ به عتاب جان‌گزایت ماند
فردوس به عرصهٔ سرایت ماند

✿ ✿ ✿ ✿ ✿ ✿ ✿ ✿ ✿ ✿

ای دیده دل آیت بلا می‌خواند
هشدار که در خونت بسی گرداند

این بار گرش موافقت خواهی کرد
من بیزارم تو دانی و دل داند

✿ ✿ ✿ ✿ ✿ ✿ ✿ ✿ ✿ ✿


با روی تو از عافیت افسانه بماند
وز چشم تو عقل شوخ و دیوانه بماند

ایام زفتنهٔ‌تو در گوشه نشست
خورشید ز سایهٔ تو در خانه بماند

✿ ✿ ✿ ✿ ✿ ✿ ✿ ✿ ✿ ✿
     
  
زن

 

✿ ✿ ✿ ✿ ✿ ✿ ✿ ✿ ✿ ✿

مسعود سعادت جهان بود نماند
فهرست سعود آسمان بود نماند

گو خواه بمان جهان کنون خواه ممان
چون آنکه ازو خلاصه آن بود نماند

✿ ✿ ✿ ✿ ✿ ✿ ✿ ✿ ✿ ✿

ما را بجز از نیاز هیچ چیز نماند
در کیسهٔ عقل نقد تمییز نماند

گه گاه به آب دیده دل‌خوش شدمی
چندان بگریستم که آن نیز نماند

✿ ✿ ✿ ✿ ✿ ✿ ✿ ✿ ✿ ✿


تا طارم نه سپهر آراسته‌اند
تا باغ چهار طبع پیراسته‌اند

در خار فزوده و ز گل کاسته‌اند
چتوان کردن چو این چنین خواسته‌اند

✿ ✿ ✿ ✿ ✿ ✿ ✿ ✿ ✿ ✿

چشم و دل من که هرچه گویم هستند
در خصمی من به مشورت بنشستند

اول پایم بر درغم بشکستند
واخر دستم ز بی غمی بر بستند

✿ ✿ ✿ ✿ ✿ ✿ ✿ ✿ ✿ ✿
     
  
زن

 

✿ ✿ ✿ ✿ ✿ ✿ ✿ ✿ ✿ ✿

یاران به جهان چشم چو گل بگشادند
هر یک دو سه روز رنگ و بویی دادند

چون راست که بر بهار دل بنهادند
ازبار یگان یگان فرو افتادند

✿ ✿ ✿ ✿ ✿ ✿ ✿ ✿ ✿ ✿

زان پس که دل و دیده بر من سپرند
با عشق یکی شوند و آبم ببرند

صبرا به تو آیم غم کارم بخوری
ای صبر نگویی که ترا با چه خورند

✿ ✿ ✿ ✿ ✿ ✿ ✿ ✿ ✿ ✿

بس دور که چرخ و اختران بگذراند
تا مرد وشی چو بوالحسن باز آرند

کو حیدر هاشمی و کو حاتم طی
تا ماتم مردمی و مردی دارند

✿ ✿ ✿ ✿ ✿ ✿ ✿ ✿ ✿ ✿


در بزمگهی که مطربی کوس کند
بر تیر قضا تیر تو افسوس کند

رایات تو گر روی به بغداد نهد
دجله به در ریش زمین بوس کند

✿ ✿ ✿ ✿ ✿ ✿ ✿ ✿ ✿ ✿
     
  
صفحه  صفحه 66 از 107:  « پیشین  1  ...  65  66  67  ...  106  107  پسین » 
شعر و ادبیات

Anvari | دیوان اشعار انوری


این تاپیک بسته شده. شما نمیتوانید چیزی در اینجا ارسال نمائید.

 

 
DMCA/Report Abuse (گزارش)  |  News  |  Rules  |  How To  |  FAQ  |  Moderator List  |  Sexy Pictures Archive  |  Adult Forums  |  Advertise on Looti
↑ بالا
Copyright © 2009-2024 Looti.net. Looti Forums is not responsible for the content of external sites

RTA