انجمن لوتی: عکس سکسی جدید، فیلم سکسی جدید، داستان سکسی
شعر و ادبیات
  
صفحه  صفحه 5 از 16:  « پیشین  1  2  3  4  5  6  ...  16  پسین »

ابوسعید ابوالخیر


مرد

 
رباعی شمارهٔ ۱۸۱

ای با رخت انوار مه و خور همه هیچ
با لعل تو سلسبیل و کوثر همه هیچ
بودم همه بین، چو تیزبین شد چشمم
دیدم که همه تویی و دیگر همه هیچ


رباعی شمارهٔ ۱۸۲

حمدا لک رب نجنی منک فلاح
شکرا لک فی کل مساء و صباح
من عندک فتح کل باب ربی
افتح لی ابواب فتوح و فتاح


رباعی شمارهٔ ۱۸۳

رخساره‌ات تازه گل گلشن روح
نازک بود آن قدر که هر شام و صبوح
نزدیک به دیده گر خیالش گذرد
از سایهٔ خار دیده گردد مجروح


رباعی شمارهٔ ۱۸۴

بی شک الفست احد، ازو جوی مدد
وز شخص احد به ظاهر آمد احمد
در ارض محمد شد و محمود آمد
اذ قال الله: قل هو الله احد


رباعی شمارهٔ ۱۸۵

گر درد کند پای تو ای حور نژاد
از درد بدان که هر گزت درد مباد
آن دردمنست بر منش رحم آید
از بهر شفاعتم بپای تو فتاد
تنهایی بد است ،
اما بد تر از آن اینست
که بخواهی تنهاییت را با آدم های مجازی پر کنی
آدم هایی که بود و نبودشان
به روشن یا خاموش بودن یک چراغ بستگی دارد
     
  
مرد

 
رباعی شمارهٔ ۱۸۶

در سلسلهٔ عشق تو جان خواهم داد
در عشق تو ترک خانمان خواهم داد
روزی که ترا ببینم ای عمر عزیز
آن روز یقین بدان که جان خواهم داد


رباعی شمارهٔ ۱۸۷

هر راحت و لذتی که خلاق نهاد
از بهر مجردان آفاق نهاد
هر کس که زطاق منقلب گشت بجفت
آسایش خویش بر دو بر طاق نهاد


رباعی شمارهٔ ۱۸۸

در وصل زاندیشهٔ دوری فریاد
در هجر زدرد ناصبوری فریاد
افسوس ز محرومی دوری افسوس
فریاد زدرد ناصبوری فریاد


رباعی شمارهٔ ۱۸۹

با کوی تو هر کرا سر و کار افتد
از مسجد و دیر و کعبه بیزار افتد
گر زلف تو در کعبه فشاند دامن
اسلام بدست و پای زنار افتد


رباعی شمارهٔ ۱۹۰

گر عشق دل مرا خریدار افتد
کاری بکنم که پرده از کار افتد
سجادهٔ پرهیز چنان افشانم
کز هر تاری هزار زنار افتد
تنهایی بد است ،
اما بد تر از آن اینست
که بخواهی تنهاییت را با آدم های مجازی پر کنی
آدم هایی که بود و نبودشان
به روشن یا خاموش بودن یک چراغ بستگی دارد
     
  
مرد

 
رباعی شمارهٔ ۱۹۱

با علم اگر عمل برابر گردد
کام دو جهان ترا میسر گردد
مغرور مشو به خود که خواندی ورقی
زان روز حذر کن که ورق بر گردد


رباعی شمارهٔ ۱۹۲

آن را که حدیث عشق در دل گردد
باید که زتیغ عشق بسمل گردد
در خاک تپان تپان رخ آغشته به خون
برخیزد و گرد سر قاتل گردد


رباعی شمارهٔ ۱۹۳

ما را نبود دلی که خرم گردد
خود بر سر کوی ما طرب کم گردد
هر شادی عالم که بما روی نهد
چون بر سر کوی ما رسد غم گردد


رباعی شمارهٔ ۱۹۴

دل از نظر تو جاودانی گردد
غم با الم تو شادمانی گردد
گر باد به دوزخ برد از کوی تو خاک
آتش همه آب زندگانی گردد


رباعی شمارهٔ ۱۹۵

ای صافی دعوی ترا معنی درد
فردا به قیامت این عمل خواهی برد
شرمت بادا اگر چنین خواهی زیست
ننگت بادا اگر چنان خواهی مرد
تنهایی بد است ،
اما بد تر از آن اینست
که بخواهی تنهاییت را با آدم های مجازی پر کنی
آدم هایی که بود و نبودشان
به روشن یا خاموش بودن یک چراغ بستگی دارد
     
  
مرد

 
رباعی شمارهٔ ۱۹۶

دردا که درین زمانهٔ پر غم و درد
غبنا که درین دایرهٔ غم پرورد
هر روز فراق دوستی باید دید
هر لحظه وداع همدمی باید کرد


رباعی شمارهٔ ۱۹۷

فردا که به محشر اندر آید زن و مرد
وز بیم حساب رویها گردد زرد
من حسن ترا به کف نهم پیش روم
گویم که حساب من ازین باید کرد


رباعی شمارهٔ ۱۹۸

دل صافی کن که حق به دل می‌نگرد
دلهای پراکنده به یک جو نخرد
زاهد که کند صاف دل از بهر خدا
گویی ز همه مردم عالم ببرد


رباعی شمارهٔ ۱۹۹

گویند که محتسب گمانی ببرد
وین پردهٔ تو پیش جهانی بدرد
گویم که ازین شراب اگر محتسبست
دریابد قطره‌ای به جانی بخرد


رباعی شمارهٔ ۲۰۰

من زنده و کس بر آستانت گذرد
یا مرغ بگرد سر کویت بپرد
خار گورم شکسته در چشم کسی
کو از پس مرگ من برویت نگرد
تنهایی بد است ،
اما بد تر از آن اینست
که بخواهی تنهاییت را با آدم های مجازی پر کنی
آدم هایی که بود و نبودشان
به روشن یا خاموش بودن یک چراغ بستگی دارد
     
  
مرد

 
رباعی شمارهٔ ۲۰۱

از چهرهٔ عاشقانه‌ام زر بارد
وز چشم ترم همیشه آذر بارد
در آتش عشق تو چنان بنشینم
کز ابر محبتم سمندر بارد


رباعی شمارهٔ ۲۰۲

از دفتر عشق هر که فردی دارد
اشک گلگون و چهر زردی دارد
بر گرد سری شود که شوریست درو
قربان دلی رود که دردی دارد


رباعی شمارهٔ ۲۰۳

طالع سر عافیت فروشی دارد
همت هوس پلاس پوشی دارد
جایی که به یک سؤال بخشند دو کون
استغنایم سر خموشی دارد


رباعی شمارهٔ ۲۰۴

دل وقت سماع بوی دلدار برد
ما را به سراپردهٔ اسرار برد
این زمزمهٔ مرکب مر روح تراست
بردارد و خوش به عالم یار برد


رباعی شمارهٔ ۲۰۵

گل از تو چراغ حسن در گلشن برد
وز روی تو آیینه دل روشن برد
هر خانه که شمع رخت افروخت درو
خورشید چو ذره نور از روزن برد
تنهایی بد است ،
اما بد تر از آن اینست
که بخواهی تنهاییت را با آدم های مجازی پر کنی
آدم هایی که بود و نبودشان
به روشن یا خاموش بودن یک چراغ بستگی دارد
     
  
مرد

 
رباعی شمارهٔ ۲۰۶

شادم بدمی کز آرزویت گذرد
خوشدل بحدیثی که ز رویت گذرد
نازم بدو چشمی که به سویت نگرد
بوسم کف پایی که به کویت گذرد


رباعی شمارهٔ ۲۰۷

گر پنهان کرد عیب و گر پیدا کرد
منت دارم ازو که بس برجا کرد
تاج سر من خاک سر پای کسیست
کو چشم مرا به عیب من بینا کرد


رباعی شمارهٔ ۲۰۸

گفتار دراز مختصر باید کرد
وز یار بدآموز حذر باید کرد
در راه نگار کشته باید گشتن
و آنگاه نگار را خبر باید کرد


رباعی شمارهٔ ۲۰۹

دردا که همه روی به ره باید کرد
وین مفرش عاشقی دو ته باید کرد
بر طاعت و خیر خود نباید نگریست
در رحمت و فضل او نگه باید کرد


رباعی شمارهٔ ۲۱۰

قدت قدم زبار محنت خم کرد
چشمت چشمم چو چشمه‌ها پر نم کرد
خالت حالم چو روز من تیره نمود
زلفت کارم چو تار خود در هم کرد
     
  
مرد

 
رباعی شمارهٔ ۲۱۱

من بی تو دمی قرار نتوانم کرد
احسان ترا شمار نتوانم کرد
گر بر تن من زفان شود هر مویی
یک شکر تو از هزار نتوانم کرد


رباعی شمارهٔ ۲۱۲

از واقعه‌ای ترا خبر خواهم کرد
و آنرا به دو حرف مختصر خواهم کرد
با عشق تو در خاک نهان خواهم شد
با مهر تو سر ز خاک بر خواهم کرد


رباعی شمارهٔ ۲۱۳

آن دشمن دوست بود دیدی که چه کرد
یا اینکه بغور او رسیدی که چه کرد
میگفت همان کنم که خواهد دل تو
دیدی که چه میگفت و شنیدی که چه کرد


رباعی شمارهٔ ۲۱۴

جمعیت خلق را رها خواهی کرد
یعنی ز همه روی بما خواهی کرد
پیوند به دیگران ندامت دارد
محکم مکن این رشته که واخواهی کرد


رباعی شمارهٔ ۲۱۵

خرم دل آنکه از ستم آه نکرد
کس را ز درون خویش آگاه نکرد
چون شمع ز سوز دل سراپا بگداخت
وز دامن شعله دست کوتاه نکرد
     
  
مرد

SexyBoy
 
رباعی شمارهٔ ۲۱۶

عاشق چو شوی تیغ به سر باید خورد
زهری که رسد همچو شکر باید خورد
هر چند ترا بر جگر آبی نبود
دریا دریا خون جگر باید خورد


رباعی شمارهٔ ۲۱۷

عارف بچنین روز کناری گیرد
یا دامن کوه و لاله‌زاری گیرد
از گوشهٔ میخانه پناهی طلبد
تا عالم شوریده قراری گیرد


رباعی شمارهٔ ۲۱۸

من صرفه برم که بر صفم اعدا زد
مشتی خاک لطمه بر دریا زد
ما تیغ برهنه‌ایم در دست قضا
شد کشته هر آنکه خویش را بر ما زد


رباعی شمارهٔ ۲۱۹

حورا به نظارهٔ نگارم صف زد
رضوان بعجب بماند و کف بر کف زد
آن خال سیه بر آن رخ مطرف زد
ابدال زبیم چنگ در مصحف زد


رباعی شمارهٔ ۲۲۰

گر غره به عمری به تبی برخیزد
وین روز جوانی به شبی برخیزد
بیداد مکن که مردم آزاری تو
در زیر لبی به یا ربی برخیزد
.What's life? Life is love
.What's love? A kissing
.What's kissing? Come here and I'll show you

Sexy
     
  
مرد

 
رباعی شمارهٔ ۲۲۱

خواهی که ترا دولت ابرار رسد
مپسند که از تو بر کس آزار رسد
از مرگ میندیش و غم رزق مخور
کین هر دو بوقت خویش ناچار رسد


رباعی شمارهٔ ۲۲۲

این گیدی گبر از کجا پیدا شد
این صورت قبر از کجا پیدا شد
خورشید مرا ز دیده‌ام پنهان کرد
این لکهٔ ابر از کجا پیدا شد


رباعی شمارهٔ ۲۲۳


دلخسته و سینه چاک می‌باید شد
وز هستی خویش پاک می‌باید شد
آن به که به خود پاک شویم اول کار
چون آخر کار خاک می‌باید شد


رباعی شمارهٔ ۲۲۴

از شبنم عشق خاک آدم گل شد
شوری برخاست فتنه‌ای حاصل شد
سر نشتر عشق بر رگ روح زدند
یک قطرهٔ خون چکید و نامش دل شد


رباعی شمارهٔ ۲۲۵

تا ولولهٔ عشق تو در گوشم شد
عقل و خرد و هوش فراموشم شد
تا یک ورق از عشق تو از بر کردم
سیصد ورق از علم فراموشم شد
     
  ویرایش شده توسط: amirrf   
مرد

 
رباعی شمارهٔ ۲۲۶

انواع خطا گر چه خدا می‌بخشد
هر اسم عطیه‌ای جدا می‌بخشد
در هر آنی حقیقت عالم را
یک اسم فنا یکی بقا می‌بخشد


رباعی شمارهٔ ۲۲۷

از لطف تو هیچ بنده نومید نشد
مقبول تو جز مقبل جاوید نشد
مهرت بکدام ذره پیوست دمی
کان ذره به از هزار خورشید نشد


رباعی شمارهٔ ۲۲۸

صوفی به سماع دست از آن افشاند
تا آتش دل به حیلتی بنشاند
عاقل داند که دایه گهوارهٔ طفل
از بهر سکون طفل می‌جنباند


رباعی شمارهٔ ۲۲۹

کی حال فتاده هرزه گردی داند
بی‌درد کجا لذت دردی داند
نامرد به چیزی نخرد مردان را
مردی باید که قدر مردی داند


رباعی شمارهٔ ۲۳۰

این عمر به ابر نوبهاران ماند
این دیده به سیل کوهساران ماند
ای دوست چنان بزی که بعد از مردن
انگشت گزیدنی به یاران ماند
     
  ویرایش شده توسط: amirrf   
صفحه  صفحه 5 از 16:  « پیشین  1  2  3  4  5  6  ...  16  پسین » 
شعر و ادبیات

ابوسعید ابوالخیر


این تاپیک بسته شده. شما نمیتوانید چیزی در اینجا ارسال نمائید.

 

 
DMCA/Report Abuse (گزارش)  |  News  |  Rules  |  How To  |  FAQ  |  Moderator List  |  Sexy Pictures Archive  |  Adult Forums  |  Advertise on Looti
↑ بالا
Copyright © 2009-2024 Looti.net. Looti Forums is not responsible for the content of external sites

RTA