انجمن لوتی: عکس سکسی جدید، فیلم سکسی جدید، داستان سکسی
شعر و ادبیات
  
صفحه  صفحه 1 از 9:  1  2  3  4  5  6  7  8  9  پسین »

Baba Taher | بابا طاهر


مرد

 
« بــابــا طــاهــر »



کلمات کلیدی:
باباطاهر+باباطاهر عریان+زندگی نامه باباطاهر+بیوگرافی باباطاهر+آثار باباطاهر+کتاب باباطاهر+زندگی باباطاهر+اثرهای باباطاهر+دوبیتی های باباطاهر+غزل باباطاهر+غزلیات باباطاهر+قصیده باباطاهر+قصاید باباطاهر+عکس باباطاهر+عکس های باباطاهر+دانلودت عکس های باباطاهر+نقد باباطاهر+چرا به باباطاهر عریان می گویند+بابا طاهر چرا عریان است+دانلود کتاب باباطاهر+دانلود دیوان باباطاهر+دانلود شعرهای باباطاهر+دانلود باباطاهر+همه چیز در مورد باباطاهر+باباطاهر+شعر باباطاهر+شعرهای باباطاهر+باباطاهر لوتی+باباطاهر لوتی دات نت+باباطاهر+باباطاهر عریان
     
  
مرد

 
باباطاهر عریان



  • باباطاهر معروف به باباطاهر عریان، عارف، شاعر و دوبیتی سرای اواخر سده چهارم و اواسط سده پنجم هجری (سده ۱۱م) ایران و معاصر طغرل بیک سلجوقی بوده است. بابا لقبی بوده که به پیروان وارسته می‌داده‌اند و عریان به دلیل بریدن وی از تعلقات دنیوی بوده است. در میان مردم لر لقب بابا به پیران و مرشدان اهل حق نسبت داده می‌شود.

درباره ی باباطاهر
  • درباره خاندان، سال‌ تولد و وفات‌، نحوه معاش‌ و طریق‌ کسب‌ دانش‌ و معرفت‌ و مسلک‌ عارفانه او، از منابع‌ قدیم‌، اطلاعات‌ دقیق‌ و روشنى‌ وجود ندارد. آن‌چه از گذشتگان به ما رسیده است یادکردی از زیست عارفانه و خوی درویشی اوست و این از نام او هویداست.
  • باباطاهر در شهر قدیمی همدان زندگی خود را به گمنامی سپری می‌کرد. به تدریج در اثر پاکی درون، خودسازی و بی‌علاقگی به دنیا دارای کراماتی شد که نام او را بر زبان‌ها انداخت.
  • گویند که در هنگام ورود طغرل‌شاه سلجوقی به همدان، باباطاهر در قید حیات بوده و ملاقاتی میان وی و امیر سلجوقی روی داده است. این دیدار تأثیر شگرفی بر طغرل برجای می‌گذارد که شرح آن چنین آمده است: «شنیدم که چون سلطان طغرل‌بیگ به همدان آمد، از اولیا سه پیر بودند: باباطاهر، باباجعفر و شیخ همشا که در کوهکی بر همدان که آن را خضر خوانند، ایستاده بودند.
  • نظر سلطان بر ایشان آمد. کوکبه لشکر بداشت و پیاده شد و با وزیر ابونصرالکندری پیش ایشان آمد. باباطاهر پاره‌ای شیفته گونه بود. او را گفت: با خلق خدا چه خواهی کرد؟ سلطان گفت: آنچه تو فرمایی، بابا گفت: آن کن که خدا می فرماید: ان الله یأمر بالعدل والاحسان. سلطان بگریست و گفت: چنین کنم. بابا دستش بگرفت و گفت: پذیرفتی؟ سلطان گفت آری.»
  • در روزگار ما باباطاهر عریان بیشتر با دوبیتی‌های شیرین و دلربایش شناخته می‌شود. دوبیتی‌های باباطاهر بیشتر به لهجه لری سروده شده و از نوع فهلویات (پهلویات) و ترانه‌های معمول در نقاط مختلف ایران است. بیشتر این دوبیتی‌ها به زبان محلی و شبیه به لغت‌های لری می‌باشد.
  • باباطاهر عاشق خداوند، طبیعت و انسان بودن است. در کلامش بارها از کوهستان‌ها، دشت‌ها و رودخانه‌های زیبای ایران‌زمین، رفتار و اخلاق خوب و ستایش خداوند سخن می گوید. باباطاهر انسان‌ها به ارزش نهادن به زندگی سفارش می‌کند؛ زندگی‌ای که در آن کمال و طی کردن درجات انسان بودن، حرف نخست را بزند. در دوبیتی‌های باباطاهر مکررا سخنانی دیده می‌شود که شامل پندها و اندرزهای وی به آیندگان است.
  • از باباطاهر علاوه بر دوبیتی های دلکش، دو قطعه و چند غزل با گویش لری و مجموعه کلمات قصار به زبان عربی و کتابی به نام «سرانجام» به یادگار مانده است. کتاب سرانجام شامل دو بخش «عقاید عرفا» و «صوفی و الفتوحات الربانی فی اشارات الهمدانی» است.
  • در اطراف مقبره باباطاهر تعدادی از بزرگان و ادیبان آرمیده‌اند که عبارت‌اند از: «محمد ابن عبدالعزیز» از ادبای قرن سوم هجری، «ابولفتح اسعد» از فقهای قرن ششم، «میرزا علی نقی کوثر» از دانشمندان سده سیزدهم و «مفتون همدانی» از شعرای قرن چهاردهم.
  • در شهر خرم‌آباد نیز بنایی به نام بقعه باباطاهر وجود دارد که به اعتقاد برخی زادگاه باباطاهر است.

آثار
  • برخی معتقدند ترانه ها یا دو بیتی‌های باباطاهر در بحر هزج مسدس محذوف و به لری سروده شده‌است . دو قطعه و چند غزل و مجموعه کلمات قصار به زبان عربی از آثار دیگر اوست. کتاب سرانجام شامل دو بخش عقاید عرفاً و صوفی و الفتوحات الربانی فی اشارات الهمدانی است.نمونه ای از دوبیتی های وی :

ز دست دیده و دل هر دو فریاد
که هر چه دیده وینه دل کنه یاد
بسازم خنجری نیشش ز پولاد
زنم بر دیده تا دل گرده آزاد

زندگی
  • از خاندان و تحصیلات و زندگی بابا طاهر اطلاعات صحیحی در دسترس نیست اما بنا به نوشته راوندی در راحةالصدور، بابا طاهر در سال ۴۴۷ هجری با طغرل سلجوقی دیدار کرده و مورد احترام او نیز قرار گرفته‌است. در یکی از دوبیتیهای مشهورش سال تولدش را به حروف ابجد گنجانیده که پس از محاسبه توسط میرزا مهدی خان کوکب به سال ۳۲۶ هجری رسیده‌است. او پس از ۸۵ سال زندگی وفات یافته‌است.

آرامگاه همدان
  • آرامگاه وی در شمال شهر همدان در میدان بزرگی به نام وی قرار دارد . بنای مقبره بابا طاهر در گذشته چندین بار بازسازی شده‌است. در قرن ششم هجری برجی آجری و هشت ضلعی بوده‌است. در دوران حکومت رضاخان پهلوی نیز بنای آجری دیگری به جای آن ساخته شده بود. درجریان این بازسازی لوح کاشی فیروزه‌ای رنگی مربوط به سده هفتم هجری بدست آمد که دارای کتیبه‌ای به خط کوفی برجسته و آیاتی از قرآن است و هم اکنون در موزه ایران باستان نگهداری می‌شود. احداث بنای جدید در سال ۱۳۴۴ خورشیدی با همت انجمن آثار ملی و شهرداری وقت همدان و توسط مهندس محسن فروغی انجام شده‌است. این بنای تاریخی طی شمار ۱۷۸۰ در تاریخ ۲۱ فروردین ۱۳۷۶ به ثبت آثار تاریخی و ملی ایران رسیده‌است. در اطراف بنای جدید فضای سبز وسیعی احداث شده است.

آرامگاه خرم‌آباد
  • باباطاهر در شعرهای خود از کلمات و اصلاحات لری استفاده کرده و مردم لرستان این را دلیلی بر لر بودن باباطاهر می‌دانند. مردم لر به پیران و مرشدان اهل حق لفظ بابا را نسبت می‌دهند و این دلیل دیگری است که باباطاهر از اهالی لرستان بوده است. باباطاهر را در گویش لری بّاوطاهِر تلفظ می‌کنند.
  • آرامگاه باباطاهر در خرم‌آباد که قدمت آن به دوره خوارزمشاهیان می‌رسد در مرکز شهر خرم‌آباد و شرق قلعه فلک‌الافلاک در محله‌ای به نام درب باباطاهر قرار دارد. این بنا به شماره ۱۹۲۲ در فهرست آثار ملی ایران به ثبت رسیده است.

     
  
مرد

 
     
  
مرد

 
« دوبیتی های باباطاهر»
«شامل ۳۶۶ دوبیتی »
تنهایی بد است ،
اما بد تر از آن اینست
که بخواهی تنهاییت را با آدم های مجازی پر کنی
آدم هایی که بود و نبودشان
به روشن یا خاموش بودن یک چراغ بستگی دارد
     
  
مرد

 
~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~
« دوبیتی شماره ی ۱ »



ببندم شال و میپوشم قدک را
بنازم گردش چرخ و فلک را

بگردم آب دریاها سراسر
بشویم هر دو دست بی نمک را

~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~
« دوبیتی شماره ی ۲ »



تن محنت کشی دیرم خدایا
دل با غم خوشی دیرم خدایا

زشوق مسکن و داد غریبی
به سینه آتشی دیرم خدایا

~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~
« دوبیتی شماره ی ۳ »



اگر یار مرا دیدی به خلوت
بگو ای بی‌وفا ای بیمروت

گریبانم ز دستت چاک چاکو
نخواهم دوخت تا روز قیامت

~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~
« دوبیتی شماره ی ۴ »



ته که ناخوانده‌ای علم سماوات
ته که نابرده‌ای ره در خرابات

ته که سود و زیان خود ندانی
بیاران کی رسی هیهات هیهات

~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~
« دوبیتی شماره ی ۵ »



دلی دیرم خریدار محبت
کز او گرم است بازار محبت

لباسی دوختم بر قامت دل
زپود محنت و تار محبت

~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~
تنهایی بد است ،
اما بد تر از آن اینست
که بخواهی تنهاییت را با آدم های مجازی پر کنی
آدم هایی که بود و نبودشان
به روشن یا خاموش بودن یک چراغ بستگی دارد
     
  
مرد

 
~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~
« دوبیتی شماره ی ۶ »



محبت آتشی در جانم افروخت
که تا دامان محشر بایدم سوخت

عجب پیراهنی بهرم بریدی
که خیاط اجل میبایدش دوخت

~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~
« دوبیتی شماره ی ۷ »



نپرسی حال یار دلفکارت
که هجران چون کند با روزگارت

ته که روز و شوان در یاد مویی
هزارت عاشق با مو چه کارت

~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~
« دوبیتی شماره ی ۸ »



اگر دل دلبر و دلبر کدام است
وگر دلبر دل و دلرا چه نام است

دل و دلبر بهم آمیته وینم
ندونم دل که و دلبر کدام است

~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~
« دوبیتی شماره ی ۹ »



شب تاریک و سنگستان و مو مست
قدح از دست مو افتاد و نشکست

نگهدارنده‌اش نیکو نگهداشت
وگرنه صد قدح نفتاده بشکست

~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~
« دوبیتی شماره ی ۱۰ »



نفس شومم بدنیا بهر آن است
که تن از بهر موران پرورانست

ندونستم که شرط بندگی چیست
هرزه بورم بمیدان جهانست

~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~
تنهایی بد است ،
اما بد تر از آن اینست
که بخواهی تنهاییت را با آدم های مجازی پر کنی
آدم هایی که بود و نبودشان
به روشن یا خاموش بودن یک چراغ بستگی دارد
     
  
مرد

 
~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~
« دوبیتی شماره ی ۱۱ »



شیرمردی بدم دلم چه دونست
اجل قصدم کره و شیر ژیونست

ز موشیر ژیان پرهیز می‌کرد
تنم وا مرگ جنگیدن ندونست

~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~
« دوبیتی شماره ی ۱۲ »



بود درد مو و درمانم از دوست
بود وصل مو و هجرانم از دوست

اگر قصابم از تن واکره پوست
جدا هرگز نگردد جانم از دوست

~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~
« دوبیتی شماره ی ۱۳ »



نمیدانم دلم دیوانهٔ کیست
کجا آواره و در خانهٔ کیست

نمیدونم دل سر گشتهٔ مو
اسیر نرگس مستانهٔ کیست

~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~
« دوبیتی شماره ی ۱۴ »



ته دوری از برم دل در برم نیست
هوای دیگری اندر سرم نیست

بجان دلبرم کز هر دو عالم
تمنای دگر جز دلبرم نیست

~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~
« دوبیتی شماره ی ۱۵ »



یکی برزیگرک نالان درین دشت
بخون دیدگان آلاله می‌کشت

همی کشت و همی گفت ای دریغا
بباید کشت و هشت و رفت ازین دشت

~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~
تنهایی بد است ،
اما بد تر از آن اینست
که بخواهی تنهاییت را با آدم های مجازی پر کنی
آدم هایی که بود و نبودشان
به روشن یا خاموش بودن یک چراغ بستگی دارد
     
  
مرد

 
~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~
« دوبیتی شماره ی ۱۶ »



خرم کوه و خرم صحرا خرم دشت
خرم آنانکه این آلالیان کشت

بسی هند و بسی شند و بسی یند
همان کوه و همان صحرا همان دشت

~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~
« دوبیتی شماره ی ۱۷ »



بهار آیو به صحرا و در و دشت
جوانی هم بهاری بود و بگذشت

سر قبر جوانان لاله رویه
دمی که گلرخان آیند به گلگشت

~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~
« دوبیتی شماره ی ۱۸ »



سیاهی دو چشمانت مرا کشت
درازی دو زلفانت مرا کشت

به قتلم حاجت تیر و کمان نیست
خم ابرو و مژگانت مرا کشت

~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~
« دوبیتی شماره ی ۱۹ »



عزیزا کاسهٔ چشمم سرایت
میان هردو چشمم جای پایت

از آن ترسم که غافل پا نهی تو
نشنید خار مژگانم بپایت

~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~
« دوبیتی شماره ی ۲۰ »



من آن رندم که گیرم از شهان باج
بپوشم جوشن و بر سر نهم تاج

فرو ناید سر مردان به نامرد
اگر دارم کشند مانند حلاج

~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~
تنهایی بد است ،
اما بد تر از آن اینست
که بخواهی تنهاییت را با آدم های مجازی پر کنی
آدم هایی که بود و نبودشان
به روشن یا خاموش بودن یک چراغ بستگی دارد
     
  
مرد

 
~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~
« دوبیتی شماره ی ۲۱ »



ته که می‌شی بمو چاره بیاموج
که این تاریک شوانرا چون کرم روج

کهی واجم که کی این روج آیو
کهی واجم که هرگز وا نه‌ای روج

~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~
« دوبیتی شماره ی ۲۲ »



اگر زرین کلاهی عاقبت هیچ
اگر خود پادشاهی عاقبت هیچ

اگر ملک سلیمانت ببخشند
در آخر خاک راهی عاقبت هیچ

~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~
« دوبیتی شماره ی ۲۳ »



زدست دیده و دل هر دو فریاد
که هر چه دیده بیند دل کند یاد

بسازم خنجری نیشش ز فولاد
زنم بر دیده تا دل گردد آزاد

~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~
« دوبیتی شماره ی ۲۴ »



گیج و ویجم که کافر گیج میراد
چنان گیجم که کافر هم موی ناد

بر این آئین که مو را جان و دل داد
شمع و پروانه را پرویج میداد

~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~
« دوبیتی شماره ی ۲۵ »



دو چشمم درد چشمانت بچیناد
مبو روجی که چشمم ته مبیناد

شنیدم رفتی و یاری گرفتی
اگر گوشم شنید چشمم مبیناد

~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~
تنهایی بد است ،
اما بد تر از آن اینست
که بخواهی تنهاییت را با آدم های مجازی پر کنی
آدم هایی که بود و نبودشان
به روشن یا خاموش بودن یک چراغ بستگی دارد
     
  
مرد

 
~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~
« دوبیتی شماره ی ۲۶ »



دلم بی وصل ته شادی مبیناد
زدرد و محنت آزادی مبیناد

خراب آباد دل بی مقدم تو
الهی هرگز آبادی مبیناد

~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~
« دوبیتی شماره ی ۲۷ »



بیته یارب به بستان گل مرویاد
وگر روید کسش هرگز مبویاد

بیته هر گل به خنده لب گشاید
رخش از خون دل هرگز مشویاد

~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~
« دوبیتی شماره ی ۲۸ »



یکی درد و یکی درمان پسندد
یکی وصل و یکی هجران پسندد

من از درمان و درد و وصل و هجران
پسندم آنچه را جانان پسندد

~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~
« دوبیتی شماره ی ۲۹ »



الهی گردن گردون شود خرد
که فرزندان آدم را همه برد

یکی ناگه که زنده شد فلانی
همه گویند فلان ابن فلان مرد

~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~
« دوبیتی شماره ی ۳۰ »



نهالی کن سر از باغی برآرد
ببارش هر کسی دستی برآرد

برآرد باغبان از بیخ و از بن
اگر بر جای میوه گوهر آرد

~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~
تنهایی بد است ،
اما بد تر از آن اینست
که بخواهی تنهاییت را با آدم های مجازی پر کنی
آدم هایی که بود و نبودشان
به روشن یا خاموش بودن یک چراغ بستگی دارد
     
  
صفحه  صفحه 1 از 9:  1  2  3  4  5  6  7  8  9  پسین » 
شعر و ادبیات

Baba Taher | بابا طاهر


این تاپیک بسته شده. شما نمیتوانید چیزی در اینجا ارسال نمائید.

 

 
DMCA/Report Abuse (گزارش)  |  News  |  Rules  |  How To  |  FAQ  |  Moderator List  |  Sexy Pictures Archive  |  Adult Forums  |  Advertise on Looti
↑ بالا
Copyright © 2009-2024 Looti.net. Looti Forums is not responsible for the content of external sites

RTA