انجمن لوتی: عکس سکسی جدید، فیلم سکسی جدید، داستان سکسی
شعر و ادبیات
  
صفحه  صفحه 1 از 22:  1  2  3  4  5  ...  19  20  21  22  پسین »

Ubayd Zakani |عبید زاكانی


زن

 
عبید زاكانی



کلمات کلیدی

عبید زاكانی+نام اصلی+زمینه فعالیت+اشعار زاکانی+نوشته های زاکانی+لقب زاکانی+سبک+سبک نوشتاری زاکانی+ تخلص زاکانی+طنز زاکانی+زندگینامه زاکانی+بیوگرافی زاکانی+زندگینامه کامل زاکانی+بیوگرافی کامل زاکانی+آثار زاکانی+آثار طنز زاکانی+رسالهٔ اخلاق الاشراف+ریش نامه+صد پند+ترجیع بند+تضمینات+قطعات+رباعیات+رسالهٔ دلگشا+تعریفات ملا دو پیاز+منظومه موش و گربه+منظومه سنگتراش+رسالهٔ تعریفات ملا دو پیازه+کل اشعار زاکانی+دیوان اشعار زاکانی
من هم خدایی دارم
     
  ویرایش شده توسط: plangton31   
زن

 
عبید زاکانی
نام اصلی
خواجه نظام‌الدین عبیدالله زاکانی
زمینه فعالیت
شاعر و نویسنده
ملیت
ایرانی
تولد
قرن هفتم یا آغاز قرن هشتم
توابع قزوین
مرگ
از ۷۶۸ تا ۷۷۲ ه.ق ذکر شده
اصفهان یا بغداد
لقب
ارباب الصدور
سبک نوشتاری
طنزپرداز
تخلص
عبید



خواجه نظام‌الدین عبیدالله زاکانی معروف به عبید زاکانی شاعر و نویسندهٔ طنزپرداز فارسی‌زبان قرن هشتم هجری است که طبق قراین موجود در اواخر قرن هفتم یا اوایل قرن هشتم ه.ق. در یکی از توابع قزوین چشم به جهان گشود






علت شهرت به زاکانی

علت مشهور بودن او به زاکانی نسبت داشتن او به خاندان زاکان است که این خاندان تیره‌ای از «عرب بنی خفاجه» بودند که بعد از مهاجرت به ایران به نزدیکی رزن از توابع همدان رفتند ودر آن ناحیه ساکن شدند. در این خاندان دو شعبه از دیگران مشهورتر بودند، شعبه‌ی اول که به گفته‌ی حمدالله مستوفی (معاصر و همشهری عبید) اهل دانش‌های معقول و منقول بودند و شعبه‌ی دوم که این مورخ آنها را ارباب الصدور (یعنی وزیران و دیوانیان) می‌نامد. حمدالله مستوفی، عبید را نظام‌الدین عبیدالله زاکانی یاد می‌کند و او را از شعبه‌ی دوم می‌داند. با این همه اطلاع دقیقی از مقام صدارت یا وزارت برای عبید در دست نیست و همین‌قدر می‌دانیم که در دستگاه پادشاهان فردی محترم بوده.

عبید در نگاه تاریخ

بنا به گفتهٔ تاریخ نویسان عبید در طول حیات خود لقبهایی را از امراء و حکام زمان خود گرفته‌است. و اشعار خوب و رسائل بی نظیری دارد.

عباس اقبال در مقدمه دیوان عبید می‌نویسد:

از شرح حال و وقایع زندگانی عبید زاکانی اطلاع مفصل در دست نیست. اطلاعات ما در این باب منحصر است به معلوماتی که حمدالله مستوفی معاصر عبید و پس از او دولتشاه سمرقندی در تذکره خود، تألیف شده در قرن ۸۹۲ ه.ق.، در ضمن شرحی مخلوط به افسانه در باب او به دست داده و مؤلف ریاض العلماء در باب بعضی از تألیفات او ذکر کرده‌است. معلومات دیگری نیز از اشعار و مؤلفات عبید به دست می‌آید. از مختصری که مؤلف تاریخ گزیده راجع به عبید نوشته‌است مطالب زیر استنباط می‌شود:

۱-اینکه او از جمله صدور وزرا بوده، ولی در هیچ منبعی به آن اشاره نشده‌است.

۲-نام شخص شاعر نظام الدین بوده‌است، در صورتی که در ابتدای غالب نسخ کلیات و در مقدمه‌هایی که بر آن نوشته‌اند وی را نجم الدین عبید زاکانی یاد کرده‌اند.

۳-نام شخصی شاعر عبیدالله و عبید تخلص شعری او است. خود او نیز در تخلص یکی از غزلهای خود می‌گوید:



گر کنی با دیگران جور و جفا


با عبیدالله زاکانی مکن


۴-عبید در هنگام تألیف تاریخ گزیده که قریب چهل سال پیش از مرگ اوست به اشعار خوب و رسائل بی نظیر خود شهرت داشته‌است. در تذکره دولتشاه سمرقندی چند حکایت راجع به عبید و مشاعرات او با جهان خاتون شاعره و سلمان ساوجی و ذکر تألیفی از او به نام شاه شیخ ابواسحاق در علم معانی و بیان و غیره هست.

عبید در تألیفات خود از چندین تن از پادشاهان و معاصرین خود مانند خواجه علاءالدین محمد، شاه شیخ ابوالحسن اینجو، رکن الدین عبدالملک وزیر سلطان اویس و شاه شجاع مظفری را یاد کرده‌است. وی از نوابغ بزرگان است. می‌توان او را تا یک اندازه شبیه به نویسنده بزرگ فرانسوی ولتر دانست.
وفات عبید زاکانی را تقی الدین کاشی در تذکره خود سال ۷۷۲ دانسته و صادق اصفهانی در کتاب شاهد صادق آن را ذیل

وقایع سال ۷۷۱ آورده‌است. امر مسلم این که عبید تا اواخر سال ۷۶۸ ه.ق. هنوز حیات داشته‌است.... و به نحو قطع و یقین وفات او بین سنوات ۷۶۸ و ۷۶۹ و یا ۷۷۲ رخ داده‌است.
از تألیفاتی که از او باقی است معلوم است که بیشتر منظور او انتقاد اوضاع زمان به زبان هزل و طیبت بوده‌است. مجموع اشعار جدی که از او باقی است و در کلیات به طبع رسیده‌است از ۳۰۰۰ بیت تجاوز نمی‌کنند.

طنز عبید

صرفنظر از اینکه عبید شاعر بوده‌است، همگان نام او را با طنز و هزل عجین و اغلب عامه او را به لطایفش می‌شناسند. دیوان لطایف او شامل منظومه‌های زیر است. در این میان منظومه موش و گربه شهرت بسیار داشته و ریش نامه و صد پند از همه لطیف ترند. مانند بسیاری از طنزپردازان متقدم مانند سعدی شیرازی، طنز و هزل به یکسان در لطایف او راه یافته‌است.
رسالهٔ اخلاق الاشراف
ریش نامه
صد پند
ترجیع بند ج...
تضمینات و قطعات
رباعیات
رسالهٔ دلگشا
تعریفات ملا دو پیاز
منظومه موش و گربه
منظومه سنگتراش
رسالهٔ تعریفات ملا دو پیازه
من هم خدایی دارم
     
  
زن

 
غزل شمارهٔ ۱

بکشت غمزهٔ آن شوخ بی‌گناه مرا
فکند سیب زنخدان او به چاه مرا

غلام هندوی خالش شدم ندانستم
کاسیر خویش کند زنگی سیاه مرا

دلم بجا و دماغم سلیم بود ولی
ز راه رفتن او دل بشد ز راه مرا

هزار بار فتادم به دام دیده و دل
هنوز هیچ نمیباشد انتباه مرا

ز مهر او نتوانم که روی برتابم
ز خاک گور اگر بردمد گیاه مرا

به جور او چو بمیرم ز نو شوم زنده
اگر به چشم عنایت کند نگاه مرا

عبید از کرم یار بر مدار امید
که لطف شامل او بس امیدگاه مرا
من هم خدایی دارم
     
  
زن

 
غزل شمارهٔ ۲

ز حد گذشت جدائی ز حد گذشت جفا
بیا که موسم عیشست و آشتی و صفا

لبت به خون دل عاشقان خطی دارد
غبار چیست دگر باره در میانهٔ ما

مرا دو چشم تو انداخت در بلای سیاه
و گرنه من که و مستی و عاشقی ز کجا

کجا کسیکه از آن چشم ترک وا پرسد
که عقل و هوش جهانی چرا کنی یغما

ز زلف و خال تو دل را خلاص ممکن نیست
که زنگیان سیاهش نمی‌کنند رها

دلم ز جعد تو سودائی و پریشانست
بلی همیشه پریشانی آورد سودا

عبید وصف دهان و لب تو میگوید
ببین که فکر چه باریک و نازکست او را
من هم خدایی دارم
     
  
زن

 
غزل شمارهٔ ۳

شوریده کرد شیوهٔ آن نازنین مرا
عشقش خلاص داد ز دنیا و دین مرا

غم همنشین من شد و من همنشین غم
تا خود چها رسد ز چنین همنشین مرا

زینسان که آتش دل من شعله میزند
تا کی بسوزد این نفس آتشین مرا

ای دوستان نمیدهد آن زلف بیقرار
تا یکزمان قرار بود بر زمین مرا

از دور دیدمش خردم گفت دور از او
دیوانه میکند خرد دوربین مرا

گر سایه بر سرم فکند زلف او دمی
خورشید بنده گردد و مه خوشه‌چین مرا

تا چون عبید بر سر کویش مجاورم
هیچ التفات نیست به خلد برین مرا
من هم خدایی دارم
     
  
زن

 
غزل شمارهٔ ۴

در ما به ناز می‌نگرد دلربای ما
بیگانه‌وار میگذرد آشنای ما

بی‌جرم دوست پای ز ما درکشیده باز
تا خود چه گفت دشمن ما در قفای ما

با هیچکس شکایت جورش نمیکنم
ترسم به گفتگو کشد این ماجرای ما

ما دل به درد هجر ضروری نهاده‌ایم
زیرا که فارغست طبیب از دوای ما

هردم ز شوق حلقهٔ زنجیر زلف او
دیوانه میشود دل آشفته رای ما

بر کوه اگر گذر کند این آه آتشین
بی شک بسوزدش دل سنگین برای ما

شاید که خون دیده بریزی عبید از آنک
او میکند همیشه خرابی بجای ما
من هم خدایی دارم
     
  
زن

 
غزل شمارهٔ ۵

ای خط و خال خوشت مایهٔ سودای ما
ای نفسی وصل تو اصل تمنای ما

چونکه قدم مینهد شوق تو در ملک جان
صبر برون میجهد از دل شیدای ما

چتر همایون عشق سایه چو بر ما فکند
راه خرابات پرس گر طلبی جای ما

از رخ زیبای تو قبله‌گه عام را
کعبهٔ دیگر نباد دلبر ترسای ما

مردم لولی وشیم ما که وسجده کدام
رای هزیمت گرفت عقل سبک رای ما

صوفی افسرده را زحمت ما گو مده
رو تو و محراب زهد ما و چلیپای ما

رطل گرانرا ز دست تا ننهی ای عبید
زانکه روان میبرد عمر سبک پای ما
من هم خدایی دارم
     
  
زن

 
غزل شمارهٔ ۶

میکند سلسلهٔ زلف تو دیوانه مرا
میکشد نرگس مست تو به میخانه مرا

متحیر شده‌ام تا غم عشقت ناگاه
از کجا یافت در این گوشهٔ ویرانه مرا

هوس در بناگوش تو دارد دل من
قطرهٔ اشگ از آنست چو دردانه مرا

دولتی یابم اگر در نظر شمع رخت
کشته و سوخته یابند چو پروانه مرا

درد سر میدهد این واعظ و میپندارد
کالتفاتست بدان بیهده افسانه مرا

چاره آنست که دیوانگیی پیش آرم
تا فراموش کند واعظ فرزانه مرا

از می مهر تو تا مست شدم همچو عبید
نیست دیگر هوس ساغر و پیمانه مرا
من هم خدایی دارم
     
  
زن

 
غزل شمارهٔ ۷

میزند غمزهٔ مرد افکن او تیر مرا
دوستان چیست در این واقعه تدبیر مرا

من دیوانه نه آنم که نصیحت شنوم
پند پیرانه مده گو پدر پیر مرا

منم و نالهٔ شبگیر بدین سان که منم
کی به فریاد رسد نالهٔ شبگیر مرا

صنما عشق تو با جان بدر آید ناچار
چون فرو رفت غم عشق تو با شیر مرا

گر نه زنجیر سر زلف تو باشد یکدم
نتوان داشت در این شهر به زنجیر مرا

حلقهٔ زلف تو در خواب نمودند به من
جز پریشانی از آن خواب چه تعبیر مرا
من هم خدایی دارم
     
  
زن

 
غزل شمارهٔ ۸

کرد فارغ گل رویت ز گلستان ما را
کفر زلف تو برآورد ز ایمان ما را

تا خیال قد و بالای تو در دل بگذشت
خاطر آزاد شد از سرو خرامان ما را

ما که در عشق تو آشفته و شوریده شدیم
می‌کند حلقهٔ زلف تو پریشان ما را

تا به دامان وصالت نرسد دست امید
دست کوته نکند اشگ ز دامان ما را

در ره کعبهٔ وصل تو ز پا ننشینیم
گرچه در پا شکند خار مغیلان ما را

ای عبید از پی دل چند توان رفت آخر
کرد سودای تو بس بی سر و سامان ما را
من هم خدایی دارم
     
  
صفحه  صفحه 1 از 22:  1  2  3  4  5  ...  19  20  21  22  پسین » 
شعر و ادبیات

Ubayd Zakani |عبید زاكانی

رنگ ها List Insert YouTube video   

 ?

برای دسترسی به این قسمت میبایست عضو انجمن شوید. درصورتیکه هم اکنون عضو انجمن هستید با استفاده از نام کاربری و کلمه عبور وارد انجمن شوید. در صورتیکه عضو نیستید با استفاده از این قسمت عضو شوید.

 

 
DMCA/Report Abuse (گزارش)  |  News  |  Rules  |  How To  |  FAQ  |  Moderator List  |  Sexy Pictures Archive  |  Adult Forums  |  Advertise on Looti
↑ بالا
Copyright © 2009-2024 Looti.net. Looti Forums is not responsible for the content of external sites

RTA