ارسالها: 549
#91
Posted: 21 Sep 2011 17:01
احساس عجیبی دارم ..دلشوره..خشم...بی اعتمادی شبیه به مردی که بعد از پنج سال زندگی و دو بچه..طی آزمایش اتفاقی فهمیده عقیم است....باور کن حالم عجیب است...!!حس روزی که فهمیدم دوست صمیمیم ...نشانی دو خال روی سینه عشقم را داد...حسی شبیه عذاب وجدان برادرم که با زنی شوهر دار خوابیده...من بهت میکنم...من مبهوت ام خدا...پس کی خدایی میکنی
جنین ارزوهایم بخاطر مشت های ظالمانه ی غرورت سقط شد
نترس دیگر از باتو بودن باردار نمیشوم غرور تو نازایم کرد
ارسالها: 549
#92
Posted: 21 Sep 2011 17:01
مشت اول پنجاه...میزنی یا بزنم.... عذاب وجدان؟ سکس نیمه کاره با زن شوهر دار...جرات باردار کردن
باغچه از تنفر زیاد....بوی کلم پخته از زیر بغل دختر پریود...وزن میکنم تمام صداقتم را با محتویات سرنگ یک معتاد...معشوق خیالی ...اتاق خالی یک دست و یک توهم و هیجان....هجوم مورچه های کارگر به بانک برای گرفتن یارانه...چهل هزار تومان...دو سیر معرفت از شهر نو برایم بیاور....من محتاجم
مشت اول پنجاه ...میزنی یا بزنم
جنین ارزوهایم بخاطر مشت های ظالمانه ی غرورت سقط شد
نترس دیگر از باتو بودن باردار نمیشوم غرور تو نازایم کرد
ارسالها: 549
#93
Posted: 21 Sep 2011 17:04
در محبسي به نام بكارت زنداني است و تو... او كتك مي خورد و تو محاكمه نمي شوي...او مي زايد و تو براي فرزندش نام انتخاب مي كني...او درد مي كشد و تو نگراني كه كودك دختر نباشد... او بي خوابي مي كشد و تو خواب حوريان بهشتي را مي بيني... او مادر مي شود و همه جا مي پرسند نام پدر
جنین ارزوهایم بخاطر مشت های ظالمانه ی غرورت سقط شد
نترس دیگر از باتو بودن باردار نمیشوم غرور تو نازایم کرد
ارسالها: 549
#94
Posted: 21 Sep 2011 17:04
امروز پول تن فروشیم
را به زن همسایه هدیه کردم ، تا آبرو کند ..
برای نامزدی دخترش !
ودر خود گریستم ...
برای معصومیت دختری که بی خبر دلش را به دست مردی سپرده که دیشب ،
تنم سردم را هوسبازاته به تاراج برد ...
جنین ارزوهایم بخاطر مشت های ظالمانه ی غرورت سقط شد
نترس دیگر از باتو بودن باردار نمیشوم غرور تو نازایم کرد
ارسالها: 549
#95
Posted: 21 Sep 2011 17:05
زیر سیگاریِ هوست ، پر از ته سیگارهایِ بعد از هم آغوشی بود ! ، و من بی
آنکه بدانم... هر روز ، در سطل زباله خالی اش می کردم . تو مرا دود می
...
کردی
و من ، افسوس که نمی دانستم
جنین ارزوهایم بخاطر مشت های ظالمانه ی غرورت سقط شد
نترس دیگر از باتو بودن باردار نمیشوم غرور تو نازایم کرد
ارسالها: 549
#96
Posted: 21 Sep 2011 17:05
زن که باشی نمی توانی انکار کنی تشنه ی بوی تن مردت هستی
همیشه و هر لحظه
دست خودت نیست
زن که باشی آفریده میشوی برای عشق ورزیدن ..
برای نگاههای مهربانانه ..
برای بوسه های آتشین
زن که باشی تمام تنت طعم تلخ عطر گس مرد را میطلبد
زن که باشی سرشاری از عاشقیت های ناتمام
پر شده ای از زیبایی از مهر از زیبایی
زن که باشی اما
دست خودت نیست
اگر مردت طعم خیانت دهد
تمام هستی مردانه اش را با بی مهریت به باد خواهی داد
زن که باشی نمی توانی انکار کنی تشنه ی بوی تن مردت هستی
همیشه و هر لحظه
دست خودت نیست
زن که باشی آفریده میشوی برای عشق ورزیدن ..
برای نگاههای مهربانانه ..
برای بوسه های آتشین
زن که باشی تمام تنت طعم تلخ عطر گس مرد را میطلبد
زن که باشی سرشاری از عاشقیت های ناتمام
پر شده ای از زیبایی از مهر از زیبایی
زن که باشی اما
دست خودت نیست
اگر مردت طعم خیانت دهد
تمام هستی مردانه اش را با بی مهریت به باد خواهی داد
جنین ارزوهایم بخاطر مشت های ظالمانه ی غرورت سقط شد
نترس دیگر از باتو بودن باردار نمیشوم غرور تو نازایم کرد
ارسالها: 549
#97
Posted: 21 Sep 2011 17:07
ارزان شد
حراج
انسانیت هم ارزان شد
بی کسی ها انسانیت را به حراج کوچه برلن برده اند
انسانیت هم فروشی شد
کمی بخر
بد نیست
شاید اندازه ات باشد
جنین ارزوهایم بخاطر مشت های ظالمانه ی غرورت سقط شد
نترس دیگر از باتو بودن باردار نمیشوم غرور تو نازایم کرد
ارسالها: 549
#98
Posted: 21 Sep 2011 17:07
زن که باشی ترس های کوچکی داری !
از کوچه های بلند ، از غروب های خلوت
و از خیابان های بدون عابر می ترسی !
از صدای موتورسیکلت ها و دوچرخه هایی که بی هدف
در کوچه پس کوچه ها می چرخند ، می ترسی !
...از بوق ماشین هایی که ظهرهای گرم تابستان جلوی پاهایت ترمز می کنند
و تو فقط چهره ی آدم هایی را می بینی
که در چشم هایشان حس نوع دوستی موج می زند....!
زن که باشی ترس های کوچکی داری ،
به بزرگی همه بی عدالتی هایی که به جرم زنانگی محکومت می کنند ...
و همیشه این تویی که مقصری
جنین ارزوهایم بخاطر مشت های ظالمانه ی غرورت سقط شد
نترس دیگر از باتو بودن باردار نمیشوم غرور تو نازایم کرد
ارسالها: 549
#99
Posted: 21 Sep 2011 17:08
نمی دانم
الان .....همین حال حاضرکه من دارم با دستهایم بریده بریده کلمات را از کیبورد میدزدم تا به تو تقدیم کنم
تو داری در کدام احساس آهسته آهسته نفس می کشی؟
دستهایم سرد است.؟
دلم شکسته؟
اشک میریزم؟
تو نگران نباش.....
محکم در آغوشش بگیر و مرا بوسه بوسه داغ در لبانش تزریق کن......
منکه تمام شوم ....تو ارضا می شوی
جنین ارزوهایم بخاطر مشت های ظالمانه ی غرورت سقط شد
نترس دیگر از باتو بودن باردار نمیشوم غرور تو نازایم کرد
ارسالها: 549
#100
Posted: 21 Sep 2011 17:08
عدسی چشمهایم تنظیم شده روی جای خالی تو
اینروزها روی کاناپه می خوابم
از رختخوابی که تو در آن نیستی می ترسم
جنین ارزوهایم بخاطر مشت های ظالمانه ی غرورت سقط شد
نترس دیگر از باتو بودن باردار نمیشوم غرور تو نازایم کرد