ارسالها: 549
#121
Posted: 23 Sep 2011 14:43
دلیلی برای درک متقابل نمیبینم
وقتی تو اسم هوسرانی ات را آزادی میگذاری
یا روشنفکری
یا به من اعتماد نداری
وقتی دارم میبینم
جنین ارزوهایم بخاطر مشت های ظالمانه ی غرورت سقط شد
نترس دیگر از باتو بودن باردار نمیشوم غرور تو نازایم کرد
ارسالها: 549
#122
Posted: 23 Sep 2011 14:47
نه اینکه حرفی برای گفتن نباشد، هست
حرف هست
عشق هست
بغض هست
دلتنگی هست
درد هست!
اما...
چه بگویم وقتی
نه در آرزوهایت حرفی از رویای با من بودن است
نه در روزهایت تلاش داشتن همیشگی من
جنین ارزوهایم بخاطر مشت های ظالمانه ی غرورت سقط شد
نترس دیگر از باتو بودن باردار نمیشوم غرور تو نازایم کرد
ارسالها: 549
#123
Posted: 23 Sep 2011 14:51
آدم ها همه می پندارند که زنده اند
برای آنها تنها نشانه ی حیات، عرق گرم هوس هایشان است!
کسی از کسی نمی پرسد:
آهای !
از خانه ی دلت چه خبر؟
جنین ارزوهایم بخاطر مشت های ظالمانه ی غرورت سقط شد
نترس دیگر از باتو بودن باردار نمیشوم غرور تو نازایم کرد
ارسالها: 549
#124
Posted: 23 Sep 2011 14:53
برنگشتی هم
برنگشتی
دیگر اینجا کسی منتظر تو نیست!
نه درختی
نه پرنده ای و نه دلی...
خاطراتت را هم باد سپردم با خود ببرد !
جنین ارزوهایم بخاطر مشت های ظالمانه ی غرورت سقط شد
نترس دیگر از باتو بودن باردار نمیشوم غرور تو نازایم کرد
ارسالها: 549
#125
Posted: 23 Sep 2011 14:54
قهوه ی فرانسوی
یا تُرک !
فرقی نمیکند
هزار بار هم که
فنجانت را بگردانی
چیزی از من
درفنجانت
نقش نخواهد بست
جنین ارزوهایم بخاطر مشت های ظالمانه ی غرورت سقط شد
نترس دیگر از باتو بودن باردار نمیشوم غرور تو نازایم کرد
ارسالها: 549
#126
Posted: 23 Sep 2011 14:55
حكايت جالبي است كه كلمه
" زندگي " با زن
شروع ميشه و كلمه
" مردن " با مرد
جنین ارزوهایم بخاطر مشت های ظالمانه ی غرورت سقط شد
نترس دیگر از باتو بودن باردار نمیشوم غرور تو نازایم کرد
ارسالها: 549
#127
Posted: 23 Sep 2011 15:00
آنچه وقت دیدنت برایم آرزو بود
این روزها باعث شرمندگی ام شده !
با تو بودن را میگویم ، میدانی که؟!!
جنین ارزوهایم بخاطر مشت های ظالمانه ی غرورت سقط شد
نترس دیگر از باتو بودن باردار نمیشوم غرور تو نازایم کرد
ارسالها: 549
#128
Posted: 23 Sep 2011 15:01
خداوندا
هم خدای من بودی هم خدای او...اما...برای او بیشتر خدائی کردی
هرجا به من دروغ گفت او را بخشیدی
هرجا در عشق کم فروشی کرد بخشیدی
هرجا نگاهش را از من دزدید بخشیدی
هرجا دل دزدی اش را به مالخری دیگر فروخت بخشیدی
هرچه کرد بخشیدی!! بی محاکمه بی ثبت در پرونده!!
حالا در حق من خدا باش و کمک کن دلم را از او پس بگیرم.
جنین ارزوهایم بخاطر مشت های ظالمانه ی غرورت سقط شد
نترس دیگر از باتو بودن باردار نمیشوم غرور تو نازایم کرد
ارسالها: 549
#129
Posted: 23 Sep 2011 15:05
چرا ساکت نمی شوی؟!
صدای نفس هایت . . . در آغـوش ِ او
از ایـن راه ِ دور هم آزارم می دهد !!!
لــعــنــتـی . . . آرامتر نـفـس نـفـس بـزن
جنین ارزوهایم بخاطر مشت های ظالمانه ی غرورت سقط شد
نترس دیگر از باتو بودن باردار نمیشوم غرور تو نازایم کرد
ارسالها: 549
#130
Posted: 23 Sep 2011 15:06
به مانند شیشه شکستنم آسان بود
ولی
دیگر به من دست نزن
این
بار
زخمی ات خواهم كرد
جنین ارزوهایم بخاطر مشت های ظالمانه ی غرورت سقط شد
نترس دیگر از باتو بودن باردار نمیشوم غرور تو نازایم کرد