ارسالها: 549
#141
Posted: 23 Sep 2011 17:42
رنگ دلشوره ای مستهجن و طعم بغضی تب آلود گرفت هر کدام ازعاشقانه هایم که نام تو را بر آن نوشتم
شاید تاریخ مصرف تو هم رو به اتمام است
جنین ارزوهایم بخاطر مشت های ظالمانه ی غرورت سقط شد
نترس دیگر از باتو بودن باردار نمیشوم غرور تو نازایم کرد
ارسالها: 549
#142
Posted: 23 Sep 2011 19:18
دو سال بود که باردار بودم از بودنت!
نه سقط میشدی و نه میزاییدمت!
اما با ضربه ای که بار آخر زدی
آنچنان از دستت دادم که اجاقم کور شد
جنین ارزوهایم بخاطر مشت های ظالمانه ی غرورت سقط شد
نترس دیگر از باتو بودن باردار نمیشوم غرور تو نازایم کرد
ارسالها: 549
#143
Posted: 23 Sep 2011 19:19
نه امیدی است و نه آرزویی و نه آینده و گذشتهای. چهار ستون بدن را به کثیفترین طرزی میچرانیم و شبها به وسیلة دود و دم و الکل به خاکش میسپریم و با نهایت تعجب میبینیم که باز فردا سر از قبر بیرون آوردیم. مسخره بازی ادامه دارد.
جنین ارزوهایم بخاطر مشت های ظالمانه ی غرورت سقط شد
نترس دیگر از باتو بودن باردار نمیشوم غرور تو نازایم کرد
ارسالها: 549
#144
Posted: 23 Sep 2011 19:21
ﻣﯽ ﮔﻮﯾﻨﺪ ﺁﺏ ﺭﻓﺘﻪ ﺑﻪ ﺟﻮﯼ ﺑﺎﺯ ﻧﻤﯽﮔﺮﺩﺩ
ﮔﯿﺮﻡ ﮐﻪ ﺁﺏ ﺭﻓﺘﻪ ﺑﻪ ﺟﻮﯼ ﺑﺎﺯﮔﺸﺖ
ﺑﺎ ﻣﺎﻫﯽ
ﻣﺮﺩﻩ ﭼﻪ ﮐﺎﺭ ﺧﻮﺍﻫﯽ ﮐﺮﺩ؟
جنین ارزوهایم بخاطر مشت های ظالمانه ی غرورت سقط شد
نترس دیگر از باتو بودن باردار نمیشوم غرور تو نازایم کرد
ارسالها: 549
#145
Posted: 23 Sep 2011 19:24
اشتباه نکن
با عشق بی گانه نشده ای
با هوس خیلی صمیمی شدی
جنین ارزوهایم بخاطر مشت های ظالمانه ی غرورت سقط شد
نترس دیگر از باتو بودن باردار نمیشوم غرور تو نازایم کرد
ارسالها: 549
#146
Posted: 24 Sep 2011 14:36
رویای زنی
آمیخته در اتاق آغشته به کودک
بوی زایش
و درد
زندگی
که مرد نام گرفت
جنین ارزوهایم بخاطر مشت های ظالمانه ی غرورت سقط شد
نترس دیگر از باتو بودن باردار نمیشوم غرور تو نازایم کرد
ارسالها: 549
#147
Posted: 24 Sep 2011 14:39
باور نمی کنم
اینجا زمین نبود
حوا شدم ولی
آدم همین نبود!
باور نمی کنم
آن سیب لعنتی
آن سیب سرخ ناب
بیش از کمین نبود!
شیطان قسم بخور
جان همان خدا
یک گاز بر هوس
مفهوم دین نبود!
جنین ارزوهایم بخاطر مشت های ظالمانه ی غرورت سقط شد
نترس دیگر از باتو بودن باردار نمیشوم غرور تو نازایم کرد
ارسالها: 549
#148
Posted: 24 Sep 2011 14:40
روی آلـت هستی نشسته ایم
و هنوز می اندیشیم كه
عـلم بهتر است یا ثــروت
صـداقت بهتر است یا بكــارت
و هـنوز نمی دانیم
فرق درد و لذت را
فرق عــشق و شـهوت را
فرق پرستـش و بع بع كردن را
و همه تلاشها بیهوده است
ما تا از فـرقمان بیرون نكشند
هیچ فرقی را نخواهیم فهمید!
جنین ارزوهایم بخاطر مشت های ظالمانه ی غرورت سقط شد
نترس دیگر از باتو بودن باردار نمیشوم غرور تو نازایم کرد
ارسالها: 549
#149
Posted: 24 Sep 2011 14:41
کافه ها را بستند
حکم دادند...............حرام
بار دوم شلاق
بار سوم...............اعدام
.
هرزه ها را بستند
توی میدان...........سنگسار
جنگ شد ...جبهه....نبرد
دادن جان.............ایثار
.
نسل اول ................کافر
نسل دوم...............مبهوت
نسل سوم ...نسل ......پوچی و منقل و دود
جنین ارزوهایم بخاطر مشت های ظالمانه ی غرورت سقط شد
نترس دیگر از باتو بودن باردار نمیشوم غرور تو نازایم کرد
ارسالها: 549
#150
Posted: 24 Sep 2011 14:41
روی قرآن ها را خاک گرفت
کودکی نان دزدید
و خدا سخت گریست
اینهمه درد بشر را به چه کس باید گفت؟!
نه کسی می شنود
نه کسی می بیند
همه سرها به گریبان بردند
و در این آینه ها
عکس تنهایی خود را دیدند
شکم مادر نفرت به درد آمده است
غابله را گو که بیا
کودکی در راه است
جنین ارزوهایم بخاطر مشت های ظالمانه ی غرورت سقط شد
نترس دیگر از باتو بودن باردار نمیشوم غرور تو نازایم کرد