ارسالها: 549
#181
Posted: 26 Sep 2011 07:22
پروردگارم
مهربان من
از دوزخ این بهشت ، رهایی ام بخش
در این جاده هر درختی مرا قامت دشنامی است.
و هر زمزمه بانگ عزایی
و هر چشم یك دنیا هرزگی و بی حاصلی
در هراس دم میزنم
در بی قراری زندگی میکنم
و بهشت تو برای من
من در این بهشت
هم چون گذشته تنهای تنهایم
تو قلب بیگانه را می شناسی،که خود در سرزمین وجود بیگانه بودی.
کسی را برایم بیافرین تا دركم كند
جنین ارزوهایم بخاطر مشت های ظالمانه ی غرورت سقط شد
نترس دیگر از باتو بودن باردار نمیشوم غرور تو نازایم کرد
ارسالها: 549
#182
Posted: 26 Sep 2011 07:32
عشق را
در چشمانت
خنده های از ته دلت
برق نگاه
همچنین گرمای وجود دستانت
جستجو میكردم
اما تو
مانند همیشه
عشق را در
اندام تناسلی ام
جستجو كردی
جنین ارزوهایم بخاطر مشت های ظالمانه ی غرورت سقط شد
نترس دیگر از باتو بودن باردار نمیشوم غرور تو نازایم کرد
ارسالها: 549
#183
Posted: 26 Sep 2011 07:38
سرم را در آغوشت بگیر
و موهای سپیدم را بشمار
یكی
دو تا
سه تا
صد تا
اری حیرت زده شو
كه چه هنگام
بشر در اوج جوانی
پیر میشود
جنین ارزوهایم بخاطر مشت های ظالمانه ی غرورت سقط شد
نترس دیگر از باتو بودن باردار نمیشوم غرور تو نازایم کرد
ارسالها: 549
#184
Posted: 26 Sep 2011 07:47
زمانی كه از محل كار به منزل میایی
لباس رو با كمی عصبانیت از بدن خارج میكنی
و بدون اعتنا به گوشه ای در اتاق یا روی مبل یا هر جای دیگر پرتاپ میكنی
من ارزوی بوئیدنش را دارم
بوئیدن عرق وجودت را پرستش خواهم كرد
نه بوی عطر هرزگی وجودت و عطر فردی كه در
كوچه های شهر پا به پای تو گشت میزند
جنین ارزوهایم بخاطر مشت های ظالمانه ی غرورت سقط شد
نترس دیگر از باتو بودن باردار نمیشوم غرور تو نازایم کرد
ارسالها: 549
#185
Posted: 26 Sep 2011 09:50
زمانی میرسد كه دختران تماما دست به خودكشی خواهند زد
نه اینكه تیغ رو برداشته و رگ را خراش دهند یا اینكه با طناب خود گلاویز كنند
بلكه ریشه احساسات خشك میشود و قید مردان را میزنند
جنین ارزوهایم بخاطر مشت های ظالمانه ی غرورت سقط شد
نترس دیگر از باتو بودن باردار نمیشوم غرور تو نازایم کرد
ارسالها: 549
#186
Posted: 26 Sep 2011 09:56
اصرار دارد فریاد بزند
اما من جلوی دهان دلم را خواهم گرفت
چون میدانم كسی تمایلی به شنیدن صدایش ندارد
اری سكوت خواهم كرد سكوت
تا ارامش مردان مریخی برهم نخورد
جنین ارزوهایم بخاطر مشت های ظالمانه ی غرورت سقط شد
نترس دیگر از باتو بودن باردار نمیشوم غرور تو نازایم کرد
ارسالها: 549
#187
Posted: 26 Sep 2011 10:07
سالهاست دلم در انتظار فردی است كه بیاد
و بر روی شونه های خمیده ام بزند و بگوید
پاشو بریم وقتت تموم شد
من هم بدون هیچ سوالی سریعا اماده بشم و راهی شوم
و در بین راه به عزرائیل بودنش پی ببرم
كاش میشد ...
جنین ارزوهایم بخاطر مشت های ظالمانه ی غرورت سقط شد
نترس دیگر از باتو بودن باردار نمیشوم غرور تو نازایم کرد
ارسالها: 549
#188
Posted: 26 Sep 2011 10:15
دلم شکست
عیبی ندارد شکستنی است دیگر، می شکند
سلامتی پدری كه هر روز سحرگاه لباس چروك و خاكی به تن میكنه میره كارگری
برای سیر كردن و رفع احتیاجات فرزندی كه خجالت میكشه به دوستانش بگه
"این پدرمه "
جنین ارزوهایم بخاطر مشت های ظالمانه ی غرورت سقط شد
نترس دیگر از باتو بودن باردار نمیشوم غرور تو نازایم کرد
ارسالها: 549
#189
Posted: 26 Sep 2011 12:31
خدایا
گاهی از این پهلو به اون پهلو بشو بدونم هنوز بیداری
این تنها بغض من نیست
فریاد خاموش نسلی است
که پدرانشان روزی با پیامبرِ تو به کشتی شدند
از ترس غرق شدن
اتفاق بزرگی نیفتاده
برداشتهایِ ما از "غرق شدن" و " نجات یافتن" متفاوت است
کاش میشد "زندگی" را
حتی یک بار " تجربه" میکردی
خدایا
جنین ارزوهایم بخاطر مشت های ظالمانه ی غرورت سقط شد
نترس دیگر از باتو بودن باردار نمیشوم غرور تو نازایم کرد
ارسالها: 549
#190
Posted: 26 Sep 2011 12:32
دنيا را كه بغل گرفتيم گفت هيچ كارمان ندارد
گفت امن است
خوابمان برد
بيدار كه شدیم
ديديم آبستن تمام دردهايش شديم !
جنین ارزوهایم بخاطر مشت های ظالمانه ی غرورت سقط شد
نترس دیگر از باتو بودن باردار نمیشوم غرور تو نازایم کرد