ارسالها: 549
#191
Posted: 26 Sep 2011 12:47
معماری ِ اندامت هر توریست ِ هیزی را دست به دوربین می کند
آنقدر تراشیده ای که نابینا خواب تورا بهانه می داند
برای دیدن.
لب را که باز می کنی کلمات ِ گچبری شده ات
Stark را از طراحی مایوس می کند
آنوقت انتظار داری من پــِی کدام تمدن دیگری بروم که مثل تو
عطر تاریخش این چنین جاودانه باشد؟!
دلهره دارم که مبادا میراث فرهنگی ِ دلت فکر همگانی شدن بکند
و دلت را در ملاء عام دسترس کنی برای یک مشت غارتگر
جنین ارزوهایم بخاطر مشت های ظالمانه ی غرورت سقط شد
نترس دیگر از باتو بودن باردار نمیشوم غرور تو نازایم کرد
ارسالها: 549
#192
Posted: 29 Sep 2011 14:15
تنهایی را باید در آغوش کشید در این عصر عصر هرزه های ولگرد عصر هرزه پرستی
عصر ابطال صداقت عصر ساختن نردبان از جنس انسان عصر ریا، رنگارنگ بودن عصر فنای احساس عصر شهوت مرگ عشق نابودی دوست داشتن و
درود بر تنهایی
جنین ارزوهایم بخاطر مشت های ظالمانه ی غرورت سقط شد
نترس دیگر از باتو بودن باردار نمیشوم غرور تو نازایم کرد
ارسالها: 549
#193
Posted: 29 Sep 2011 14:16
کلافه ام
از جماعتی که اعتبارش را
به احترام دیگری ، از تو کلاهبرداری می کند
بیا بغض هایمان را
در محله هایی دست فروشی کنیم
که زیر بار همدست فروشی نمی روند
می خواهم ،دست هایم را
با تو در میان بگذارم
جنین ارزوهایم بخاطر مشت های ظالمانه ی غرورت سقط شد
نترس دیگر از باتو بودن باردار نمیشوم غرور تو نازایم کرد
ارسالها: 549
#194
Posted: 29 Sep 2011 14:16
تلخ منم
همچون چای ِ سرد
که نگاهش کرده باشی
ساعات طولانی
و ننوشیده باشـی.
تلخ منم
چای یـخ
که هیچکس ندارد
هوسش را.
جنین ارزوهایم بخاطر مشت های ظالمانه ی غرورت سقط شد
نترس دیگر از باتو بودن باردار نمیشوم غرور تو نازایم کرد
ارسالها: 549
#195
Posted: 29 Sep 2011 14:17
بار فاحشه بودن را بر دوش نخواهم کشید ،
گر چه جسمم را بی هیچ ابـــایی بارها به جنــون کشانــدی !
گر چه قلب و شور عشـــقم را به تو بخشیدم !
گرچه درد زخمـــهایی را که در آن هم آغوشـــی ها با درنده خویی بر جانم نشاندی ، فراموش نخــــواهم کرد !
نام فاحشــه را بر خود نمینهم ....!
زیرا چیزی به تو نفــــروختم !
نه جســـمم و نه روحــــم را
آنچه داشتی هدیه ایی عاشقـــــانه بود
جنین ارزوهایم بخاطر مشت های ظالمانه ی غرورت سقط شد
نترس دیگر از باتو بودن باردار نمیشوم غرور تو نازایم کرد
ارسالها: 549
#196
Posted: 29 Sep 2011 14:18
میخواهم آرام ... بی هیچ سر و صدایی گم شوم
ایمان من رو به غروب میرود
صداقت رو به غروب میرود
سیاه چشمترین نگاه من رو به غروب میرود
من .... رو به غروب میروم
باید آرزوهایِ رو به محالِ خاک گرفته را به پائیزیترین بادِ در همین نزدیکیها بسپارم
باید عطرِ بابونه را در کهنهترین حسِ رایج کنم
باید عشق را به رویایِ گریستن برایِ لحظهها وا دارم
باید چند دقیقه قبل از رخ دادن خورشید ، بی صدا، گم شوم
جنین ارزوهایم بخاطر مشت های ظالمانه ی غرورت سقط شد
نترس دیگر از باتو بودن باردار نمیشوم غرور تو نازایم کرد
ارسالها: 549
#197
Posted: 29 Sep 2011 14:25
در تاب خوردن هاي تنش درميان بازوانت
باکرگيم به درد مي آيد
چشمهايم را مي بنديم و بوسه هاي تورا بر پيشانيم تجسم مي کنم
اينگونه بي خيال رفتنت ميشوم
جنین ارزوهایم بخاطر مشت های ظالمانه ی غرورت سقط شد
نترس دیگر از باتو بودن باردار نمیشوم غرور تو نازایم کرد
ارسالها: 549
#198
Posted: 29 Sep 2011 14:27
انسان در مسیر کمال در حال حرکته
روزی خواهد امد که هیچ انسانی از حق خود تخطی نمیکند و به حقوق همه موجودات احترام میگذارد
فلسفه محل اظهار نظر دلی و اداهای در زندگی چیزهایی است؛
نیست
جنین ارزوهایم بخاطر مشت های ظالمانه ی غرورت سقط شد
نترس دیگر از باتو بودن باردار نمیشوم غرور تو نازایم کرد
ارسالها: 549
#199
Posted: 29 Sep 2011 14:29
روزگــار
نبودنت را برايم ديـکـتـه مي کند
و نـمـره ي من باز مي شود صــفر
هنوز
نـبودنـت را ياد نگرفته ام
جنین ارزوهایم بخاطر مشت های ظالمانه ی غرورت سقط شد
نترس دیگر از باتو بودن باردار نمیشوم غرور تو نازایم کرد
ارسالها: 549
#200
Posted: 29 Sep 2011 14:30
بفروش، تنت را حراج کن !
من در دیارم کسانی را دیدم که دین خدا را چوب میزنند به قیمت دنیایشان، شرفت را شکر
که اگر میفروشی از تن می فروشی نه از دین.
جنین ارزوهایم بخاطر مشت های ظالمانه ی غرورت سقط شد
نترس دیگر از باتو بودن باردار نمیشوم غرور تو نازایم کرد