ارسالها: 549
#231
Posted: 29 Sep 2011 21:19
نمی دانم چه چیز در من به ویرانی رسیده !
که چنین نگاه بی تفاوتی را از آن من کرده است
چشم هایم گاه برای این نگاه ، اشک می ریزد و کمی اشتیاق جستجو می کند
چه چیز می تواند غم را از دیدگانم بزداید و لبخند را بر لبانم بنشاند
گاه می گریم زیرا دیگر دوست نمی دارم ، دیگر دلتنگ نمی شوم
عشق ، قداست و صداقت را نمی توانم دگرباره معنا کنم
پاسی از شب گذشته و من همچنان در سکوت خویش به کوچه ای خالی چشم دوخته ام و رقص برگ های پاییزی را در باد را می نگرم .
باز هم مهر در فضایی آکنده از بی مهری مهمان زمین شده است
جنین ارزوهایم بخاطر مشت های ظالمانه ی غرورت سقط شد
نترس دیگر از باتو بودن باردار نمیشوم غرور تو نازایم کرد
ارسالها: 549
#232
Posted: 29 Sep 2011 21:20
روزی مخاطب تمام جملاتت من بودم !!!
نمیدانی چه درد سختی ست خلع مقام شدن ..!!!
نمیدانی چه سخت تر است ، دیدن ترفیع گرفتن دیگری !!!
جنین ارزوهایم بخاطر مشت های ظالمانه ی غرورت سقط شد
نترس دیگر از باتو بودن باردار نمیشوم غرور تو نازایم کرد
ارسالها: 549
#233
Posted: 29 Sep 2011 21:22
همیشه دلم ميخواد از کسانی که به تماشای مراسم اعدام می ایستند بپرسم:
"مگر این نمایش، برای عبرت گرفتن اشرار نیست؟ پس شما اینجا چه می کنید؟"
جنین ارزوهایم بخاطر مشت های ظالمانه ی غرورت سقط شد
نترس دیگر از باتو بودن باردار نمیشوم غرور تو نازایم کرد
ارسالها: 549
#234
Posted: 29 Sep 2011 21:23
يكي از نفرت انگيزترين كارهايي كه در ادارات ميكنند، اين است كه كارمندان بخش خدمات را مجبور ميكنند لباسهاي فرم متمايز بپوشند.
احياي رسوم نوكري
جنین ارزوهایم بخاطر مشت های ظالمانه ی غرورت سقط شد
نترس دیگر از باتو بودن باردار نمیشوم غرور تو نازایم کرد
ارسالها: 549
#235
Posted: 29 Sep 2011 21:23
دنیای بیرحمیست
چه زود پیش چشم عزیزانمان ارزان می شویم
چاره کم کردن رابطه ست که لااقل به مفت نفروشنمان.
جنین ارزوهایم بخاطر مشت های ظالمانه ی غرورت سقط شد
نترس دیگر از باتو بودن باردار نمیشوم غرور تو نازایم کرد
ارسالها: 549
#236
Posted: 29 Sep 2011 21:24
باز هم هوس وجودم را چنگ میزند
میدانی باز هم هوس آن آغوش گرمت را کرده ام
و آن بو سه های پشت همت
هوس کرده ام بازهم بدنم را بوسه باران کنی
هوس کرده ام اعتراف کنم به خصوصی ترین رابطه ام
و به نجاست تمامی بوسه هایمان
هوس کرده ام اعتراف کنم به لذتی که از جسمت برده ام
به تک تک هم خوابگی هایمان
به پاکیه کودکی که کشتیم
و بعد از او اعتراف میکنم
به همه ی بد مستی هایم
به همه ی نعشه گی هایم
هوس کرده ام اعتراف کنم
اعتراف کنم که باخته ام
من عشق را با مکر تاخت زده ام
باخته ام به کثافت کاری هایت به بد مستی هایت
باخته ام به سنگینیه اندامت بر تنم
باخته ام به رفتنت
باخته ام به تنهایی
می خواهم اعتراف کنم که از من چیزی نمانده جز یک سایه
جنین ارزوهایم بخاطر مشت های ظالمانه ی غرورت سقط شد
نترس دیگر از باتو بودن باردار نمیشوم غرور تو نازایم کرد
ارسالها: 549
#237
Posted: 29 Sep 2011 21:26
عشق را فتح نکنید
عشق را شب که میشود زیر لحافِ سنگینِ شب فتح نکنید
حاصلش
زنان بارداری است که مردانِ بی سرِ ما را حمل میکنند
هیچ غسلی
آینده ی پر گناهِ کودکِ امروز را پاک نمیکند
عشق را فتح نکنید
شب را کشف نکنید
جنین ارزوهایم بخاطر مشت های ظالمانه ی غرورت سقط شد
نترس دیگر از باتو بودن باردار نمیشوم غرور تو نازایم کرد
ارسالها: 549
#238
Posted: 29 Sep 2011 21:26
شکم نیاورده ای
دست می کشی بچه ای در رحم نمی بینی
دردی نمی لرزاند تنت
بند نافی نیست تا پیچیده شود
اما
مدام احساس زایمان داری
فراغت تجربه می کنی
به خیالت باکره مانده ای ؟
نه ماهت در اولین نگاه گذشت
روحت آبستن من است
جنین عشق می پرورانی
جنین ارزوهایم بخاطر مشت های ظالمانه ی غرورت سقط شد
نترس دیگر از باتو بودن باردار نمیشوم غرور تو نازایم کرد
ارسالها: 549
#239
Posted: 29 Sep 2011 21:27
تقصیر هیچ کس نیست
به نام عشق
جسمت را
لگد مال بوسه های هوس آلودشان می کنند
و به نام عشق فراموشت میکنند
تقصیر هیچ کس نیست
به نام نجابت باید سکوت کنی
و به نام صبر از درون ویران شوی
جنین ارزوهایم بخاطر مشت های ظالمانه ی غرورت سقط شد
نترس دیگر از باتو بودن باردار نمیشوم غرور تو نازایم کرد
ارسالها: 549
#240
Posted: 29 Sep 2011 21:27
شبها همه چیز جای خود است
و چه صداهایی که فقط در سکوت شب شنیدنی ست
برای روز کر بودن ما
و انسان ها و احساس ها....
عشق بازی ها و هم آغوشی ها
بدون تملق وریا، بدون نقاب و برچسب
آن زمان که نقاب ها به احترام سیاهی شب کنار میروند
آن زمان بدن عریانم را به تویی تقدیم میکنم که شب نقاب نداری
جنین ارزوهایم بخاطر مشت های ظالمانه ی غرورت سقط شد
نترس دیگر از باتو بودن باردار نمیشوم غرور تو نازایم کرد