ارسالها: 549
#251
Posted: 29 Sep 2011 21:38
میخواهم...
این راهی که من و تو آمده ایم را...
از ابتدا ویران کنم...
تا هیچ کس ...
به اینجایی که ما رسیده ایم ...
نرسد
جنین ارزوهایم بخاطر مشت های ظالمانه ی غرورت سقط شد
نترس دیگر از باتو بودن باردار نمیشوم غرور تو نازایم کرد
ارسالها: 549
#252
Posted: 29 Sep 2011 21:38
من نمی دانم این دلتنگی دلتنگی که می گویند چیست
همین حس مبهم نفس گیری
که دامن گیرمان می شود
وقتی چیزی را
کسی را
جایی جا گذاشته ایم
همان دلتنگی ست!؟
جنین ارزوهایم بخاطر مشت های ظالمانه ی غرورت سقط شد
نترس دیگر از باتو بودن باردار نمیشوم غرور تو نازایم کرد
ارسالها: 549
#253
Posted: 29 Sep 2011 21:39
نه آنقدر به تو نزدیکم که با تو آشیان بگزینم،
نه آنقدر از تو دور،
که به جدایی تن در دهم
نزدیک تر از تمام سایههای خیالیام
و دورتر از فاصله هایی که راه مینامندش
من جاده ام،
و سقف دلتنگیهایم دیگر دارد به اسمان میرسد
درست آن گاه که قصد رفتن میکنم،
چیزی مرا در هم میشکند،
گلویم بین ماندن و رفتنت گیر کرده است،
مگر نمیبینی
با تو هست میشوم در تمام نیستی ها،
این فاصلهها را،
به حجم
عاشقانههایم ببخش
جنین ارزوهایم بخاطر مشت های ظالمانه ی غرورت سقط شد
نترس دیگر از باتو بودن باردار نمیشوم غرور تو نازایم کرد
ارسالها: 549
#254
Posted: 29 Sep 2011 21:40
لبهایت فتوا می دهند
به شروع عشقبازی
به تکثیر شیرین ِ یک گناه
امشب خدا هم چشم از ما بر نخواهـد داشت
جنین ارزوهایم بخاطر مشت های ظالمانه ی غرورت سقط شد
نترس دیگر از باتو بودن باردار نمیشوم غرور تو نازایم کرد
ارسالها: 549
#255
Posted: 29 Sep 2011 21:40
دروغ مثل آب میچکد از لباس های شرمت که بوی آغوشی تازه دارند
می فهمم
وقتی اینقدر مغرور خداحافظی می کنی
جنین ارزوهایم بخاطر مشت های ظالمانه ی غرورت سقط شد
نترس دیگر از باتو بودن باردار نمیشوم غرور تو نازایم کرد
ارسالها: 549
#256
Posted: 29 Sep 2011 21:41
قوی ترین مرد جهان هم که باشی
وقت هایی هست که دستی باید لمس ات کند ،
تنی تن ات را داغ کند و لبی طعم لب ات را بچشد .
مستقل ترین مرد جهان هم که باشی وقت هایی هست
که دلت پر میزند برای کسی که برسد و بخواهد
که آرام رانندگی کنی و شام ات را نخورده روی میز نگذاری و بروی .
مسافرترین مرد دنیا هم دست خطی می خواهد که بنویسد برایش
زود برگرد طاقت دوری ات را ندارم
جنین ارزوهایم بخاطر مشت های ظالمانه ی غرورت سقط شد
نترس دیگر از باتو بودن باردار نمیشوم غرور تو نازایم کرد
ارسالها: 549
#257
Posted: 29 Sep 2011 21:41
پاهایت را مردانه روی هم می گذاری ٬
و من چه ِ زنانه ِ بوی ِ بودنت را برای ِ روز ِ مبادا توی جیب هایم جا میدهم !
وقتی مرا دعوت به آغوشت می کنی
من پر از سکوت میشوم ٬ و از چشم هایم میگذرم و میگویم : چشم ْ !
این زنانگی را دوست دارم ٬ وقتی که ِ تو اسیرش میشوی
جنین ارزوهایم بخاطر مشت های ظالمانه ی غرورت سقط شد
نترس دیگر از باتو بودن باردار نمیشوم غرور تو نازایم کرد
ارسالها: 549
#258
Posted: 29 Sep 2011 21:42
پسرک ارضا نشد
بیرون کشید از رابطه
و رفت...
دخترک اما
باردار شده بود
از خاطره
جنین ارزوهایم بخاطر مشت های ظالمانه ی غرورت سقط شد
نترس دیگر از باتو بودن باردار نمیشوم غرور تو نازایم کرد
ارسالها: 549
#259
Posted: 29 Sep 2011 21:42
رفتن که فقط در را بستن و باز نگشتن نیست، آدم ها
شما را به خدا وقتی می روید بوی تنتان ، زنگ صدایتان و آن نگاه لعنتیتان را هم ببرید
به خدا گناه دارد این نیمه جانی که جا می ماند
جنین ارزوهایم بخاطر مشت های ظالمانه ی غرورت سقط شد
نترس دیگر از باتو بودن باردار نمیشوم غرور تو نازایم کرد
ارسالها: 549
#260
Posted: 29 Sep 2011 21:43
نگاهت نمی کنم که تحریک شوی
تحریکت می کنم که نگاهم کنی
نه از سر شهوت
بلکه با عشق.
روحم را عریان کن
قبل از تصاحب جسمم
چیزی که فراوان است
تن عریان
حتی به قدر یک رویا
جنین ارزوهایم بخاطر مشت های ظالمانه ی غرورت سقط شد
نترس دیگر از باتو بودن باردار نمیشوم غرور تو نازایم کرد