ارسالها: 549
#281
Posted: 1 Oct 2011 17:07
دیگرهیچ چیزمثل قبل نیست
این زن همان زنی نیست که می شناختی اش
دست هایش از هم خوابی عمیقی آمده بودند که بوی ابر می داد
بوی چمن های خیس
دست هایش فال نامه حافظ شده بود
دود سیگارش نقش داشت
خنده هایش نیز
در چشم هایش بارانی بود که بر تن مرد مقابلش می ریخت
هوس باران را زنده کرده بود در یاخته های مرد
کوله پشتی اش باغی شده بود پراز زنانگی
که در خیابان تمام مرد های شهر را وسوسه می کرد
این زن بعد ازدویدن در تو دیگر مثل قبل
نبود
جنین ارزوهایم بخاطر مشت های ظالمانه ی غرورت سقط شد
نترس دیگر از باتو بودن باردار نمیشوم غرور تو نازایم کرد
ارسالها: 549
#282
Posted: 1 Oct 2011 17:09
فراموش نمیشود
نخستین بار که با عشقت خوابیدی
نخستین بار که با کسی جز عشقت خوابیدی
جنین ارزوهایم بخاطر مشت های ظالمانه ی غرورت سقط شد
نترس دیگر از باتو بودن باردار نمیشوم غرور تو نازایم کرد
ارسالها: 549
#283
Posted: 1 Oct 2011 17:11
آن لحظه که گفتی نمیتوانی ارضایم کنی ترسیدم!
دختر را که نتوانی سیر کنی زودتر میرود!
جسم هم کمتر از روح نیست!
روحت ارضا باشد جسمت تشنه رفتنی هستی!
جسمت ارضا باشد روحت تشنه باز هم رفتنی هستی!
خراب شود این دنیا
این روز ها یک چیز کم نیست!
همه چیز کم است
پول
ماشین
ذهن
اجتماع
جسم
معرفت
...
جنین ارزوهایم بخاطر مشت های ظالمانه ی غرورت سقط شد
نترس دیگر از باتو بودن باردار نمیشوم غرور تو نازایم کرد
ارسالها: 549
#284
Posted: 1 Oct 2011 17:15
چه تهی شده ام من
از معنی و نفرین
بر این واژه گان پوچ و بی معنی
که مرا نه به
خروش ِ مواج ِ زندگی
رهنمونند و نه به
آرامش یکپارچه مرگ
جنین ارزوهایم بخاطر مشت های ظالمانه ی غرورت سقط شد
نترس دیگر از باتو بودن باردار نمیشوم غرور تو نازایم کرد
ارسالها: 549
#285
Posted: 1 Oct 2011 17:19
عشق را می خوانیم
عشق را می فهمیم
عشق را پیشه ی خود می سازیم
و به ناگاه چه بد قافیه را می بازیم
گاه می اندیشم
کار ما ادم ها
دور بی حاصلی از مشغله و ساختن ویرانیست!
جنین ارزوهایم بخاطر مشت های ظالمانه ی غرورت سقط شد
نترس دیگر از باتو بودن باردار نمیشوم غرور تو نازایم کرد
ارسالها: 549
#286
Posted: 1 Oct 2011 17:23
اندیشه ام آبستن سکوت نگاهی است
که در امتداد وحشی ساعت ها
پاییز را فریاد می زند
و شب
آرام و سرد
در سيگار به ته رسیده مردی
خاموش می شود
در این آزاد راه نا گزیر
گناه نابخشودنی اینکه
کسی به دنبال تنهایی خود نمی آید
و شب
خیال آلود و موحش
در سيگار به ته رسیده مردی
خاموش می شود
جنین ارزوهایم بخاطر مشت های ظالمانه ی غرورت سقط شد
نترس دیگر از باتو بودن باردار نمیشوم غرور تو نازایم کرد
ارسالها: 549
#287
Posted: 1 Oct 2011 17:26
این جا ایران است
نگاه کودکانش
پر از آرزوست
نگاه جوانانش
پر از حسرت
و
نگاه سالمندانش
پر از افسوس
جنین ارزوهایم بخاطر مشت های ظالمانه ی غرورت سقط شد
نترس دیگر از باتو بودن باردار نمیشوم غرور تو نازایم کرد
ارسالها: 549
#288
Posted: 1 Oct 2011 17:28
اسمش را نمی دانست
حتی نام بچه هایش را
فقط می دانست بچه هایی دارد
که لابد آلزایمر گرفته اند ،
و گرنه
مادر مهربانشان را
فراموش نمیکردند !
جنین ارزوهایم بخاطر مشت های ظالمانه ی غرورت سقط شد
نترس دیگر از باتو بودن باردار نمیشوم غرور تو نازایم کرد
ارسالها: 549
#289
Posted: 1 Oct 2011 17:31
درست از اولین باری که رفتی
درست از اولین باری که مردم
درست از آخرین برگی که باختی
درست از آخرین دستی که بردم
درست از روز اول رفته بودی
همون روزی که من از دست رفتم
جنین ارزوهایم بخاطر مشت های ظالمانه ی غرورت سقط شد
نترس دیگر از باتو بودن باردار نمیشوم غرور تو نازایم کرد
ارسالها: 549
#290
Posted: 1 Oct 2011 17:34
دلتنگم
نه براى كسى
ازبى كسى
خسته ام
نه ازتكاپو
ازدربه درى
نه دوستى
نه يادى
نه خاطره ى شيرينى
جنین ارزوهایم بخاطر مشت های ظالمانه ی غرورت سقط شد
نترس دیگر از باتو بودن باردار نمیشوم غرور تو نازایم کرد