ارسالها: 549
#21
Posted: 21 Sep 2011 13:57
در سرزمین من، سهم زنها از رودخانه ها، تنها پل هایی است، که پشت سر ادمها خراب شده اند...
من میان زن هایی بزرگ شده ام که شوهر برایشان حکم برائت از گناه را دارد.....!!!!
نمی دانم چرا شعار از لیاقتم، صداقتم، نجابتم و ... می دهی، تویی که میدانم اگر بدانی بکارتم به تاراج رفته، انگ هرزه بودن می زنی و می روی!
اما برگرد، پیدا خواهی کرد. این روزها صداقت و لیاقت و نجابتی که تو می خواهی زیاد می دوزند!!!
امروز پول تن فروشیم را به زن همسایه هدیه کردم، تا آبرو کند ... برای نامزدی دخترش! و در خود گریستم .
برای معصومیت دختری که بی خبر دلش را به دست مردی سپرده که دیشب، تن سردم را هوسبازانه به تاراج برد ... و بیشرمانه میخندید از این پیروزی .... !!!!
روی حرفم، دردم با شماست، اگر زنی را نمی خواهید دیگر یا برایش قصد تهیه زاپاس را دارید، به او مردانه بگو داستان از چه قرار است، آستانه ی درد او بلند است.
یا می ماند
یا می رود!
هر دو درد دارد!
اینجا زمین است، حوا بودن تاوان سنگینی دارد!
جنین ارزوهایم بخاطر مشت های ظالمانه ی غرورت سقط شد
نترس دیگر از باتو بودن باردار نمیشوم غرور تو نازایم کرد
ارسالها: 549
#22
Posted: 21 Sep 2011 13:58
اهـــــورایی باشم
یا اهـــــــریمنی
از تیـــــــــرۀ پـــریان باشم
یا آدمـــــــیان
همچون
دخترکی پاک و بـِـــــکر باشم
یا هزار رنگ ، هــــــرزه ای....!!!!!
هر چه
باشم..و..نباشم
و.. هر آنچه
بودم..و..نبودم
امـــــــــــــروز..
تـــــــو ..آنجایی..
و من .. اینجا ..
بدونِ هم دیــــــــــگر
مهم نیست...
که
چه..باشی
چه....باشم
جنین ارزوهایم بخاطر مشت های ظالمانه ی غرورت سقط شد
نترس دیگر از باتو بودن باردار نمیشوم غرور تو نازایم کرد
ارسالها: 2470
#23
Posted: 21 Sep 2011 14:03
sozan_panter: اینجا زمین است، حوا بودن تاوان سنگینی دارد!
حوا بودن در کشورهایی مثل کشورهایی مثل کشورهای ما تاوان سنگین تری داره...
وقتی مسلمان باشی و مسلمان تر ها تو را گناهکار تر بداند...
وقتی حوا بودن همان بکارتی می شودتی که باید تقدیم تنها مرد زندگی ات کنی..
وقتی حوا بودن حصار چهار دیواری می شود..
وق حوا بودن پیچیده شدن در سیاهی و پارچه های سیاه باشد...
وقتی حوا بودن این باید که مادر بودنت ارزشش از پدر بودن کمتر است...
وقتی حوا بودن یعنی اگر فرزندت را سقط کنی دیه ی انرا به پدرش باید بپردازی..
وقتی حوا بودن.............
.
بیخیال حوا بودن..اینروزها ادمهایش هم ارزشی برای اینها ندارد چه انتظار داریم...............!
چون مات توام
دگر چه بازم ...!!؟!
ارسالها: 549
#24
Posted: 21 Sep 2011 14:11
شرف "مرد" ام میان پاهای من نفس آخر می کشد
هر روز فاحشه تر از روز پیش ام
هر روز زنانگی ای در من می میرد
هر روز زنی از سلاله ی من خنجر ِ ناموس میخورد
به جای همه زنهای دنیا ،
مرا بکشید !
من با هر آنچه در این دنیاست
همخوابه ام
من با
غم ِ نان همخوابه ام
با بی وطنی
همخوابه ام
با تفنگت
با سنگرت
با آوارگی ا ت
سالهاست همخوابه ام
با زخمهایت
با چرک ِ رختهایت
با آشپزخانه ،همخوابه ام
من با قلم همخوابه ام
با رویاهایی که می نویسم
با کتاب ِ شعرم، دور از چشم ِ تو
همخوابه ام
با تو
که دوستت ندارم
همخوابه ام
از من فاحشه تر نخواهی یافت ...!
جنین ارزوهایم بخاطر مشت های ظالمانه ی غرورت سقط شد
نترس دیگر از باتو بودن باردار نمیشوم غرور تو نازایم کرد
ارسالها: 549
#25
Posted: 21 Sep 2011 14:15
موهایم را شانه بزن مادر
که امشب آخرین شب همخوابگی ام با درد خواهد بود
موهایم را شانه بزن که آراسته به بسترش روم
میخواهم امشب به او اجازه دهم که مرا آبستن کند
میخواهم امشب ازهمه ی درد های این چند ساله باردار شوم
تا فراموش کنم که چقدر درد مندم
موهایم را شانه بزن مادر
و آرزو کن که امشب به جای او مرگ از لبانم کام بگیرد
که روحم سخت از درد کشیدن خسته شده است
جنین ارزوهایم بخاطر مشت های ظالمانه ی غرورت سقط شد
نترس دیگر از باتو بودن باردار نمیشوم غرور تو نازایم کرد
ارسالها: 549
#26
Posted: 21 Sep 2011 14:17
گریزانم از این مردم که با من
به ظاهر همدم ویکرنگ هستند
ولی در باطن از فرط حقارت
به دامانم دو صد پیرایه بستند
از این مردم که تا شعرم شنیدند
... به رویم چون گلی خوشبو شکفتند
ولی آن دم که در خلوت نشستند
مرا دیوانه ای بد نام گفتند
جنین ارزوهایم بخاطر مشت های ظالمانه ی غرورت سقط شد
نترس دیگر از باتو بودن باردار نمیشوم غرور تو نازایم کرد
ارسالها: 549
#27
Posted: 21 Sep 2011 14:19
جسم او بی رخت
سینه اش پر درد
تن فروشی را براي نان خوري
می كرد
عقده اي از فقر
كینه اي از مرد
در سكوتش اشك ها پیغمبري
می كرد
شهر او غمگین
مردمش بی دین
غصه اش نان بود
شهر فكر دیگري می كرد!
جنین ارزوهایم بخاطر مشت های ظالمانه ی غرورت سقط شد
نترس دیگر از باتو بودن باردار نمیشوم غرور تو نازایم کرد
ارسالها: 549
#28
Posted: 21 Sep 2011 14:21
این روز ها بازار فیتنس داغ است , کافیست کمی بدنت سکسی باشد تا تیک زدن دخترها را شاهد باشی!
ولی قشنگترین لحظه آنجاست
که مردی 40 ساله با 17 عدد تار مو , وزنی تقریبا 95 کیلو قد نزدیک به 168 از یک بنز پیاده میشود!
داستان عوض شد تو حالا آرنولد هم که باشی باید مانند یک معتاد خودت را در جوب به ضربه یک بیل بکشی!
اینست داستان دخترانه کشوری به اسمه ؟
جنین ارزوهایم بخاطر مشت های ظالمانه ی غرورت سقط شد
نترس دیگر از باتو بودن باردار نمیشوم غرور تو نازایم کرد
ارسالها: 549
#29
Posted: 21 Sep 2011 14:21
کنار فاحشه که می روی
آینه ای می بینی,
بدون زنگار!
با خنده ات می خندد
با گریه ات اشک میریزد
با شهوت ات می رقصد
...
انگار که خویشتن خویش را می بینی!
برای لحظه ای تو فاحشه ای و فاحشه, تو...
...
اما نمی دانم چرا؟
چرا این آینه میل شکستن را درونت فریاد میزند؟
شاید این درون توست که باید شکسته شود!
اما چه شکستنی بهتر از آینه!
آنهم آینه ای تمام قد با تصویری شفاف از خودت!
جنین ارزوهایم بخاطر مشت های ظالمانه ی غرورت سقط شد
نترس دیگر از باتو بودن باردار نمیشوم غرور تو نازایم کرد
ارسالها: 549
#30
Posted: 21 Sep 2011 14:23
دخترک برگشت
چه بزرگ شده بود
پرسیدم : پس کبریتهایت کو ؟
پوزخندی زد و گفت هان
گونه اش آتش بود ، سرخ ، زرد
جیغ بنفشی کشد نمیدانم از شوق بود یا
گفتم : می خواهم امشب
با کبریتهای تو ، این سرزمین را به آتش بکشم !
دخترک نگاهی انداخت
تنم لرزید
گفت : کبریت هایم را نخریدند
نمیدانم شاید بازار کساده
شایدم تقصیر یارانه هاس
از روی ناچاری و نداری باصراحت گفت
سالهاست تن می فروشم
مي خري ؟
جنین ارزوهایم بخاطر مشت های ظالمانه ی غرورت سقط شد
نترس دیگر از باتو بودن باردار نمیشوم غرور تو نازایم کرد