ارسالها: 549
#301
Posted: 3 Oct 2011 16:22
امروز کتاب رکوردهای گینس شاهد به ثبت رسیدن سی و سومین سفر معنوی عمره مفرده حاج حسن بود
دخترکی فقیر
پسرکی بیکار
و مادری بیوه
همگی به بدرقه اش رفتیم
جنین ارزوهایم بخاطر مشت های ظالمانه ی غرورت سقط شد
نترس دیگر از باتو بودن باردار نمیشوم غرور تو نازایم کرد
ارسالها: 549
#302
Posted: 3 Oct 2011 16:37
مرگ از پنجره بسته به من مینگرد
زندگی از دم در قصد رفتن دارد
روحم از سقف گذر خواهد کرد
در شبی تیره و سرد
تخت حس خواهد کرد
که سبکتر شده است
در تنم خرچنگیست
که مرا میکاود
خوب میدانم من
که تهی خواهم شو
و فرو خواهم ریخت
توده زشت کریهی شده ام
بچه هایم از من میترستد
آشنایانم نیز
به ملاقات پرستار جوان می آیند
جنین ارزوهایم بخاطر مشت های ظالمانه ی غرورت سقط شد
نترس دیگر از باتو بودن باردار نمیشوم غرور تو نازایم کرد
ارسالها: 549
#303
Posted: 3 Oct 2011 16:38
بشکند دستی که بر کوتاه تری بلند شود!
لال شود زبانی که به بی زبانی دشنام دهد!
بمیرد بزرگی که کوچکی را آزار دهد!
بزرگ بنویس
خانه اش ویران باد آنکه به ناحق کسی را رنج داد
جنین ارزوهایم بخاطر مشت های ظالمانه ی غرورت سقط شد
نترس دیگر از باتو بودن باردار نمیشوم غرور تو نازایم کرد
ارسالها: 549
#304
Posted: 3 Oct 2011 16:40
من عاشق هوس های عاشقانه ام
دستهایت را به من بده
به جهنم که مرا به جهنم میبرند به خاطر عشقبازی با تو
تو خود بهشتی
جنین ارزوهایم بخاطر مشت های ظالمانه ی غرورت سقط شد
نترس دیگر از باتو بودن باردار نمیشوم غرور تو نازایم کرد
ارسالها: 549
#305
Posted: 3 Oct 2011 16:41
هنوز نفس می کشیدم
که دفنم کردی!
سالهاست به این گل و
سیمانهای خشک شده
ناخن می کشم
اما تو
هنوز هم خاک می ریزی
جنین ارزوهایم بخاطر مشت های ظالمانه ی غرورت سقط شد
نترس دیگر از باتو بودن باردار نمیشوم غرور تو نازایم کرد
ارسالها: 549
#306
Posted: 3 Oct 2011 16:43
در کنارم که بخوابی ،دنیا تمام می شود
بهشت آغاز
در کنارم که بخوابی ، پل صراط
می شود درست جایی میان نوازش لب های من بر چشمان تو
صبح ، من می مانم و بوی تن تو !
جنین ارزوهایم بخاطر مشت های ظالمانه ی غرورت سقط شد
نترس دیگر از باتو بودن باردار نمیشوم غرور تو نازایم کرد
ارسالها: 549
#307
Posted: 3 Oct 2011 16:44
چشمات اگه هرز شد مهم نیست !
خیره میشم تو چشمات
من می مونم و تو
دستات اگه هرز شد مهم نیست !
دستام رو میزارم توی دستات و رهاش نمی کنم
باز من می مونم و تو
اما
اما اگه دلت هرز شد
شرمنده ام
اين يكي دیگه از تواناییه من خارجه
جنین ارزوهایم بخاطر مشت های ظالمانه ی غرورت سقط شد
نترس دیگر از باتو بودن باردار نمیشوم غرور تو نازایم کرد
ارسالها: 549
#308
Posted: 3 Oct 2011 16:45
خیانت همه را از پا می اندازد از خدا که قوی تر نیستیم
ببین خیانت شیطان با او چه کرده است
که این طور بی خیال همه دنیا شده است
جنین ارزوهایم بخاطر مشت های ظالمانه ی غرورت سقط شد
نترس دیگر از باتو بودن باردار نمیشوم غرور تو نازایم کرد
ارسالها: 549
#309
Posted: 3 Oct 2011 16:48
از معلمم شنيدم
صبح روز اول سال
« با محبت جمله سازيد. »
اولي قلم تراشيد:
« من محبت را دوست دارم »
دومي تنور دل بتفتيد:
« مادرم محبت است كلاً »
سومي كه بود دلگير:
« محبت دروغ است »
سبط شاعري هجا كرد:
« از محبت خارها گل مي شود »
يك به يك جُمَل بخوانديم
آخرين نفر ز جا خاست
كودكي يتيم
كمرو
جامه اش دريده بر تن
صورتش لهيده از غم
في المثل
بودنش نبود او بود
جمله را چنين شروع كرد:
« خدا ما را دوست دارد »
ياد دارم بهترين شد
چون معلم گريه مي كرد
و مي گفت: « بچه ها گفتم با محبت جمله سازيد.
جنین ارزوهایم بخاطر مشت های ظالمانه ی غرورت سقط شد
نترس دیگر از باتو بودن باردار نمیشوم غرور تو نازایم کرد
ارسالها: 549
#310
Posted: 3 Oct 2011 16:51
بی تفاوت نگذر!
بی تو هیچم به خدا
قدر این سینه پر درد بدان
در دل خسته بمان
منم آن خانه ویرانه دل
ای همه هستی من !
این نفسها به خدا ارزان نیست
بر نمی گردد هیچ
شاید امروز چو بگذشت نباشم فردا
جنین ارزوهایم بخاطر مشت های ظالمانه ی غرورت سقط شد
نترس دیگر از باتو بودن باردار نمیشوم غرور تو نازایم کرد