ارسالها: 549
#371
Posted: 7 Oct 2011 10:24
فاحشه كسي است كه:
وقتی از وجود کسی مطمئن شود
تازه شروع به پیدا کردن عیب های آن شخص میکند
حالا دلش یک رابطه دیگه هم میخواهد
پيش خود ميگويد
خوب اون که هست
بذار کسای دیگر رو امتحان کنم و این سر آغاز خرد کردن غرور
یک بی سر انجامی محض است
جنین ارزوهایم بخاطر مشت های ظالمانه ی غرورت سقط شد
نترس دیگر از باتو بودن باردار نمیشوم غرور تو نازایم کرد
ارسالها: 549
#372
Posted: 7 Oct 2011 10:26
این بار جنین افكارم را سقط نخواهم كرد
جنین افكارم بزرگ خواهد شد
زندگی خواهد كرد
و انتقام بكارت افكار مادرش را از افكار پستت خواهد گرفت
بترس از زنی كه نطفه ی كودكش را با ذهنش بسته است
جنین ارزوهایم بخاطر مشت های ظالمانه ی غرورت سقط شد
نترس دیگر از باتو بودن باردار نمیشوم غرور تو نازایم کرد
ارسالها: 549
#373
Posted: 7 Oct 2011 10:34
چرا فکر می کنی زرنگی ؟
چرا فکر میکنی وقتی دروغ می گویی ، کسی متوجه نمی شود ؟
چرا فکر می کنی وقتی( به خیال خودت ) کلاه میگذاری سر طرف ، خیلی ماهری ؟
چرا فکر میکنی وقتی هرزگی میکنی ،هیچ کس نمیفهمد ؟
برای یک بار هم که شده فکر کن ، از بس حقیر و بی اهمیتی! که ارزش به رو آوردن هم نداری .
جنین ارزوهایم بخاطر مشت های ظالمانه ی غرورت سقط شد
نترس دیگر از باتو بودن باردار نمیشوم غرور تو نازایم کرد
ارسالها: 549
#374
Posted: 7 Oct 2011 10:44
ای خدای خوب و مهربان ، عاشقانه دوستت دارم اما برای بعضی از سئوالها هیچ جوابی پیدا نمی کنم ! چکار کنم با این همه علامت سئوال ؟!!
چرا بعضی ها در جایی به دنیا می آیند که از کمترین حقوق انسانی هم بی بهره اند و بعضی دیگر به حرمت انسان بودنشان همه امکانات و احترامی دارند ؟
چرا در یک جا مادری همه فکرش ،رنگ جدیدترین ماشین برای فرزندش است و در جای دگر ،مادری برای داشتن سر پناه برای دلبندش یا باید تن فروشی کند و یا گدایی ؟
مگر تو عادل نیستی ؟
گناه فرزندی که در یک خانواده ی فقیر در کشور جهان سوم به دنیا می آید چیست ؟
ای خدای خوب من ، دوستت دارم و نمی دانم با این فکرهای جورواجور چه کنم ؟
دلم برای مادری که نگاه فرزندش به دستان خالی اوست می سوزد
دلم برای جوانی که با حسرت به لباس و ماشین همکلاسی اش نگاه میکند می سوزد .
جنین ارزوهایم بخاطر مشت های ظالمانه ی غرورت سقط شد
نترس دیگر از باتو بودن باردار نمیشوم غرور تو نازایم کرد
ارسالها: 549
#375
Posted: 7 Oct 2011 10:48
نيمه شب روي نيمکت
ساعت يک و چل و پنج
دختري مضطرب
خاطري پُرِ رنج !
دختري مثل تو
مثل من
از خاک !
دختري بي پناه
اما پاک !!
خسته از مقايسه ها !
از تناقض ها !
اختلاف ها !
تمايز ها !
خسته از صد هزار فکر و خيال !
خسته از بي شمار آرزوي محال
زخمي است او
به او دشنه، بيشتر نزنيم !
بر دل خسته ،
نيشتر نزنيم !!
با نگاه نشُسته ،
نظر نکنيم !
آب را
بيش از اين هدر نکنيم !!
گرگ ها
زين ميان فراوانند !
در لباسي
شبيه انسانند !
جرأت شير
اگر که در ما نيست !
گرگ بودن
کمال نامرديست !!
بار اگر
ما
ز شانه بر نميداريم ... !
لا اقل هرزه اش نپنداريم !!
جنین ارزوهایم بخاطر مشت های ظالمانه ی غرورت سقط شد
نترس دیگر از باتو بودن باردار نمیشوم غرور تو نازایم کرد
ارسالها: 549
#376
Posted: 7 Oct 2011 10:52
فکر می کرد آدم خوب بودن یعنی :بی زبون بودن ، تو سری خور بودن ،یعنی مظلوم بودن ،ترسو بودن !
اگر کسی بهش بدی می کرد ،گذشت میکرد حتی برای بار چندم...!!
اگر ظلمی بهش میشد ، نادیده می گرفت !
اگر حقی از او پایمال میشد بدون حرف آنجا رو ترک می کرد و همه ی اینها رو می گذاشت پای نجابت ، نیکو کار بودن ،با گذشت بودن و
صلح جو بودن.!
هیچوقت نفهمید وقتی وسیله ی ظلم رو فراهم میکنی ، تو هم ظالمی !
وقتی دیگران رو عادت میدهی به بدی کردن ، تو هم شریک بدی هستی و گناهکار !
وقتی جلوی بدی و ظلم رو نگیری در زیاد شدنش سهیمی...!
نمی دانست که مظلوم بودن و ترسو بودن هم مثل ظالم بودن ، و شايد بدتر از آن .
جنین ارزوهایم بخاطر مشت های ظالمانه ی غرورت سقط شد
نترس دیگر از باتو بودن باردار نمیشوم غرور تو نازایم کرد
ارسالها: 549
#377
Posted: 7 Oct 2011 10:56
اولين كسي كه عاشقش ميشي دلتو ميشكونه و ميره .
دومين كسي رو كه مياي دوست داشته باشي و از تجربه قبلي استفاده كني دلتو بدتر ميشكنه و ميزاره ميره
بعدش ديگه هيچ چيز واست مهم نيست و از اين به بعد ميشي اون آدمي كه هيچ وقت نبودي .
ديگه دوست دارم واست رنگي نداره
و اگه يه آدم خوب باهات دوست بشه تو دلشو ميشكوني كه انتقام خودتو ازش بگيري و اون ميره با يكي ديگه
اينطوريه كه دل همه آدما ميشکنه
جنین ارزوهایم بخاطر مشت های ظالمانه ی غرورت سقط شد
نترس دیگر از باتو بودن باردار نمیشوم غرور تو نازایم کرد
ارسالها: 549
#378
Posted: 7 Oct 2011 14:34
در تنهايي خود لحظه ها را برايت گريه كردم
در بي كسيم براي تو كه همه كسم بودي گريه كردم
در حال خنديدن بودم كه به ياد خنده هاي سرد و تلخت گريه كردم
در حين دويدن در كوچه هاي زندگي بودم كه ناگاه به ياد لحظه هايي كه بودي و اكنون نيستي ايستادم و آرام گريه كردم
ولي اكنون مي خندم آري ميخندم به تمام لحظه هاي بچگانه اي كه به خاطرت اشك هايم را قرباني كردم
جنین ارزوهایم بخاطر مشت های ظالمانه ی غرورت سقط شد
نترس دیگر از باتو بودن باردار نمیشوم غرور تو نازایم کرد
ارسالها: 549
#379
Posted: 8 Oct 2011 05:19
به این فکر میکنم که به راستی کدام یک نجیب ترند؟
آنهایی که مغرور از بکارت تن هستند و هر نیمه شب در آغوش خیال خود هزاران فاحشگی را تمرین میکنند
آن زن قرمز پوش که به بکارت روح و فکر و نگاه خویش می بالد و بکارت تنش را به نان سفره ی فرزندش فروخته است؟
چه بسیار فاحشگانی که در بستر سخت آغوش های نا آشنا هزار بار پرستیدنی ترند از باکرگانی که در بستر نرم آسودگی هزار بار حسرت بوسیدن لب های نا آشنا دارند.
جنین ارزوهایم بخاطر مشت های ظالمانه ی غرورت سقط شد
نترس دیگر از باتو بودن باردار نمیشوم غرور تو نازایم کرد
ارسالها: 549
#380
Posted: 8 Oct 2011 05:21
انسانها گاهی اوقات آرام آرام در منجلاب فرو می روند
طوری که خودشان نمی فهمند ، کی و کجا شرافت و انسانیت و روحشان را به مفت فروختند!
اینان خود فروختگانی هستند که به بهای فاحشگی همه چیزشان را تقدیم می کنند و در آخر تنها چیزی که نصیبشان می شود مهر فاحشگی است که بر پیشانیشان خورده و نا دانسته آثار فاحشگی خود را برای همه ی مردم به یادگار می گذارند تا عبرت آیندگان شوند!
جنین ارزوهایم بخاطر مشت های ظالمانه ی غرورت سقط شد
نترس دیگر از باتو بودن باردار نمیشوم غرور تو نازایم کرد