ارسالها: 549
#401
Posted: 8 Oct 2011 09:39
تلخی الکل به جون میخرم
فقط بخاطر اینکه موقع خوردنش بگم:
میزنم به سلامتی کسی که هیچ وقت نفهمید
چقدر دوستش دارم
جنین ارزوهایم بخاطر مشت های ظالمانه ی غرورت سقط شد
نترس دیگر از باتو بودن باردار نمیشوم غرور تو نازایم کرد
ارسالها: 549
#402
Posted: 9 Oct 2011 10:40
این روزها همه از تو
تن می خواهند
کسی دل نمی خواهد
شریک جنسی خواهان زیاد دارد
شریک قلبی خریدار ندارد
جنین ارزوهایم بخاطر مشت های ظالمانه ی غرورت سقط شد
نترس دیگر از باتو بودن باردار نمیشوم غرور تو نازایم کرد
ارسالها: 549
#403
Posted: 9 Oct 2011 16:56
آدم از تلخی این تجربه ها می فهمد
که به زیبایی آیینه نباید دل بست
ناگزیرم که به این فاجعه اقرار کنم:
خوابهایی که ندیدم، به حقیقت پیوست
کاری از دست دل سوخته ام ساخته نیست
قسمتم در به دری بود
همین است که هست
در دلم هرچه در و پنجره دیدم
بستمراه را بر همه چیز و همه کس باید بست
جنین ارزوهایم بخاطر مشت های ظالمانه ی غرورت سقط شد
نترس دیگر از باتو بودن باردار نمیشوم غرور تو نازایم کرد
ارسالها: 549
#404
Posted: 9 Oct 2011 16:58
من فهمیدم کسی جز خودم نمیتونه تنهاییمو پر کنه
کسی جز خودم امید زندگیم نیست
کسی جز خودم منتظر محبتم نیست
و وقتی همه اینارو فهمیدم جز عوض شدن راه دیگه ای نداشتم
من عشق و به خود عشق بخشیدم را یاد میگیرم و از قیدش رها میشوم
جنین ارزوهایم بخاطر مشت های ظالمانه ی غرورت سقط شد
نترس دیگر از باتو بودن باردار نمیشوم غرور تو نازایم کرد
ارسالها: 549
#405
Posted: 9 Oct 2011 16:59
مثل نفس کشیدن بی آنکه بدانم به تو می اندیشم .
افکار من آزادند به هر کجا که می خواهند بروند و عجیب
است که همه راهشان به سوی توست
و این حس را به من می دهند که می خواهم با تو باشم
و چه جائی امن تر از چشمانت قلبت و آغوشت ؟!
چیزی وجود ندارد که من بیشتر از با تو بودن بخواهم دنیا
را از دست می دهم
و تو تمام دنیای من می شوی .
به هر سمتی که می روم به تو می رسم . فکر کردن به تو
گذاری ست برای عبور از طوفان تتهائی
وقتی به تو می اندیشم تمام رؤیاها به دنبالم می افتند .
و فاصله چیزی نیست جز باغی که در آن گلهای اشتیاق می روید
چیزی بالاتر از این نیست که من سبب خوشبختی تو باشم و تو
کلید دار تنها گنجینۀ دنیا
تو در قلب من
هر روز بی تو مثل یک روز بی خورشید است، نفسم می گیرد !
تو را با قلبم می بینم و با روحم می بوسم
جنین ارزوهایم بخاطر مشت های ظالمانه ی غرورت سقط شد
نترس دیگر از باتو بودن باردار نمیشوم غرور تو نازایم کرد
ارسالها: 549
#406
Posted: 9 Oct 2011 17:07
گاهی اوقات باید به دور خود یك دیوار از تنهایی كشید
نه برای روندن سایرین
بلكه برای دیدن كسانی كه به تو اهمیت میدن
زحمت میكشن و دیوار رو میشكنن
جنین ارزوهایم بخاطر مشت های ظالمانه ی غرورت سقط شد
نترس دیگر از باتو بودن باردار نمیشوم غرور تو نازایم کرد
ارسالها: 549
#407
Posted: 9 Oct 2011 17:40
زندگی ما به مانند پروانه ای است
كه در تار عنكبوتی گرفتار شده است
كه قبلا سیر گشته و سمت تارهای بافته شده نمیاد
تازه قصه اغاز می شود
نه میتوان ازادانه پرواز كرد
نه اینكه برای همیشه از جهان چشم بست
جنین ارزوهایم بخاطر مشت های ظالمانه ی غرورت سقط شد
نترس دیگر از باتو بودن باردار نمیشوم غرور تو نازایم کرد
ارسالها: 549
#408
Posted: 10 Oct 2011 06:16
نگرانم براي روزهايي که ميايند تا از تو تاوان بگيرند
نگرانم براي پشيماني ات زماني که هيچ سودي ندارد
روزگاري درد کشيدنت برايم عذاب آور بود
اما روزها خواهند گذشت
و تو آري تو
آنچه را به من بخشيدي
ز دست ديگري باز پس خواهي گرفت
اسم تو صورت تو و ياد تو
تنها يک چيز را بخاطر من مياورد
دروغ را
تو يک دوست را از دست دادي و من دشمنم را شناختم.
جنین ارزوهایم بخاطر مشت های ظالمانه ی غرورت سقط شد
نترس دیگر از باتو بودن باردار نمیشوم غرور تو نازایم کرد
ارسالها: 549
#409
Posted: 10 Oct 2011 06:17
بگذار خرده اختلافهايمان با هم باقي بماند
خواهش ميكنم مخواه كه يكي شويم،
مطلقآ
مخواه كه هر چه تو دوست داري، من همان را،
به همان شدت دوست داشته باشم ...
و هر چه من دوست دارم، به همان گونه مورد دوست داشتن تو نيز باشد
مخواه كه هر دو يك آواز را بپسنديم
يك ساز را، يك كتاب را، يك طعم را، يك رنگرا
و يك شيوه نگاه كردن را
مخواه ..
كه انتخابمان يكي باشد، سليقهمان يكي و روياهامان يكي
بگذار که هر کدام شخصیت و سلیقه و آزادی خود را داشته باشیم در کنار هم
جنین ارزوهایم بخاطر مشت های ظالمانه ی غرورت سقط شد
نترس دیگر از باتو بودن باردار نمیشوم غرور تو نازایم کرد
ارسالها: 549
#410
Posted: 10 Oct 2011 06:25
کلاغ ها بر روي مترسك نشستند
او را بوسيدند
مترسك را فاحشه كردند
حالا ديگر كسي از مترسك نمي پرسد چرا؟
فقط او را با انگشت نشان ميدهند
و مترسك از درد بكارت پاره شد اش چشمانش سرخ است.
جنین ارزوهایم بخاطر مشت های ظالمانه ی غرورت سقط شد
نترس دیگر از باتو بودن باردار نمیشوم غرور تو نازایم کرد