ارسالها: 549
#491
Posted: 20 Oct 2011 17:50
زندگی چیست؟
زندگی مانند اتوبوس شلوغی است که جایی برای نشستن نیست
وقتی خلوت میشود و می خواهی بشینی
راننده داد می زند پیاده شوید اخر خط است
جنین ارزوهایم بخاطر مشت های ظالمانه ی غرورت سقط شد
نترس دیگر از باتو بودن باردار نمیشوم غرور تو نازایم کرد
ارسالها: 549
#492
Posted: 21 Oct 2011 06:23
به چه میخندی تو ؟
به مفهوم غم انگیز جدایی ؟
به چه چیز ؟
به شکست دل من یا به پیروزی خویش ؟
به چه میخندی تو ؟
به دل ساده ی من میخندی که دگر تا به ابد نیز به فکر خود نیست
خنده دار است بخند
جنین ارزوهایم بخاطر مشت های ظالمانه ی غرورت سقط شد
نترس دیگر از باتو بودن باردار نمیشوم غرور تو نازایم کرد
ارسالها: 288
#493
Posted: 21 Oct 2011 07:56
بیا...
همان گونه که هستی بیا دیر مکن...
گیسوان مواجت آشفته
فرق مویت پاشیده.
بیا دلگیر مشو
بیا همان گونه که هستی
بیا دیر مکن
چمن ها را پایمال کرده به سرعت بیا.
اگر چه مروارید های گردنبندت بیفتد و گم شود.
باز بیا و دلگیر مشو
از کشتزارها بیا،
تندتر بیا...
ابرهایی که آسمان را پوشیده است می بینی
در طول رود که در آن دیده می شود.
دسته پرندگان وحشی در پروازند.
بادی که از روی چمن ها می گذرد و هر آن شدت می گیرد باد آن را خاموش خواهد کرد
چه کسی می تواند تردید داشته باشد که به ابروان و مژگانت سرمه نپاشیده ای
زیرا دیدگان طوفانیت از ابرهای بارانی هم سیاه ترند
اگر هنوز حلقه ی گل بافته نشده، چه مانعی دارد؟
اگر زنجیر طلایت هم بسته نشده آن هم بماند
آسمان از ابر آکنده است دیر شده همان گونه که هستی بیا...
بیا فقط بیا..
در این قمار عشق ؛ به خود بیش از تو بد کردم.
ارسالها: 549
#494
Posted: 21 Oct 2011 13:34
نمي دانم اين جا كه ايستاده ام كجاست ؟؟
امروز ديگر از دانستن و ندانستن گذشته ام
امروز ديگر مي توانم بدون تلاطم , همه آن سالها را مرور كنم
و شايد با مرور تمامي آن خاطرات , خواستن ها و به دست آوردن ها را معني كنم
من ايستاده ام
و مي دانم كه در زير پاهايم , ويرانه اي بيش نيست
ويرانه اي ساخته از هوس هاي تو
جنین ارزوهایم بخاطر مشت های ظالمانه ی غرورت سقط شد
نترس دیگر از باتو بودن باردار نمیشوم غرور تو نازایم کرد
ارسالها: 549
#495
Posted: 21 Oct 2011 13:36
با چند جمله ساده از يكديگر دیدار کرديم
اکنون سالها و ماههاست این دیدار مسرورمان کرده است تنها اندیشه ام اینست
این دیدار
هزار آغوش هزار بوسه هزار آرزوی با هم بودن برای همیشه
که در جسم ما شکفت و بر زبان ما نشست که در قلب ما همیشه بود و همیشه خواهد بود چه چيز را كم داشت
كه تو رفتي و من تنها ماندم!
جنین ارزوهایم بخاطر مشت های ظالمانه ی غرورت سقط شد
نترس دیگر از باتو بودن باردار نمیشوم غرور تو نازایم کرد
ارسالها: 549
#496
Posted: 21 Oct 2011 13:50
زنم آزادم هنوز نفس می کشم غریبه نیستم
نفس هایم را خفه نکنید بر سرم حجاب مالکیت نکشید
عروسک نیستم طاقچه ای هم نیست که بر سر آن بنشینم
که نگاهم کنید بازی های بی محتوای زن و مرد تمام شد
اگر پا به پا نمی آیی دست به دستم نکن دوستم داشته باش
برای آنچه که هستم نه آنچه که تو میخواهی
جنین ارزوهایم بخاطر مشت های ظالمانه ی غرورت سقط شد
نترس دیگر از باتو بودن باردار نمیشوم غرور تو نازایم کرد
ارسالها: 549
#497
Posted: 21 Oct 2011 13:54
آنکه میخورد و آنکه میبَرد
آنکه نمیبیند روزگار من و تو
آنکه نمیداند گرسنگی یعنی چی ؟
آنکه نمیداند ندارم یعنی چی ؟
خـــانـــهاش ویـــران بــــــاد
جنین ارزوهایم بخاطر مشت های ظالمانه ی غرورت سقط شد
نترس دیگر از باتو بودن باردار نمیشوم غرور تو نازایم کرد
ارسالها: 549
#498
Posted: 21 Oct 2011 13:57
وقتی لیوانی شکسته میشه ، جیغ و دادمون میره هوا
ولی راحت ، خیلی راحتتر از اونچه که فکرشو بکنی قلب کسی رو که دوستمون داره میشکونیم
وقتی یه خط فقط یه خط به ماشینمون میوفته ، عربده میکشیم
ولی خیلی راحت احساسات همدیگر رو خط خطی میکنیم و به لجن میکشیم
به کجا رسیده ایم ما ؟
جنین ارزوهایم بخاطر مشت های ظالمانه ی غرورت سقط شد
نترس دیگر از باتو بودن باردار نمیشوم غرور تو نازایم کرد
ارسالها: 549
#499
Posted: 21 Oct 2011 14:05
جمعهها بار عقدهها سنگین میشود
مردگان را نبش قبر میکنم
و دیوار سلولم را چنگ میزنم
زندانبان لعنتی دیریست به سفر بی بازگشت رفته است
جنین ارزوهایم بخاطر مشت های ظالمانه ی غرورت سقط شد
نترس دیگر از باتو بودن باردار نمیشوم غرور تو نازایم کرد
ارسالها: 549
#500
Posted: 21 Oct 2011 14:16
میدانم روزی ما هم خواهیم مرد
و خاک سرد تن گرممان را بینفسی فرو خواهد برد
ولی میترسم آخرین کلام را گفته باشم
بیآن که دستهای مهربان تو
بر پیکر تشنهام نقش بسته باشد
جنین ارزوهایم بخاطر مشت های ظالمانه ی غرورت سقط شد
نترس دیگر از باتو بودن باردار نمیشوم غرور تو نازایم کرد