ارسالها: 549
#541
Posted: 25 Oct 2011 10:46
می بخشمت
چون بهم نگفتی مسافری
نمی بخشمت
چون چمدونت و پشتت مخفی کردی
نمی بخشمت
چون نگفتی همسفرت من نیستم
اما نه ...!
می بخشمت
به همون مسافری که تو رو ازم گرفت راحت شدم
جنین ارزوهایم بخاطر مشت های ظالمانه ی غرورت سقط شد
نترس دیگر از باتو بودن باردار نمیشوم غرور تو نازایم کرد
ارسالها: 549
#542
Posted: 25 Oct 2011 11:22
قصه تخت دو نفره با یک سرنشین
قصه دیدن فیلم تولدت ، هر روز ، برای بار هزارم
قصه بوییدن پولیور قرمز
قصه ساعت ها جست و جوی بالش برای یافتن یک تار مو
قصه بوسیدن فنجونی که لب تو رو می بوسید
این قصه ها برای بیداری تو کافی نیست
جنین ارزوهایم بخاطر مشت های ظالمانه ی غرورت سقط شد
نترس دیگر از باتو بودن باردار نمیشوم غرور تو نازایم کرد
ارسالها: 9253
#544
Posted: 2 Oct 2013 00:36
نمیدونم این پست جاش همین جاست یا نه؟
دﺧﺘﺮﻱ ﺑﺎ ﭘﺴﺮﻱ ﺭﺍﺑﻄﻪ ﺭﺍ ﺗﻤﺎﻡ ﻣﻴﮑﻨﺪ
ﻭﻟﻲ ﭘﺴﺮ ﻣﻴﺪﺍﻧﻨﺪ ﮐﻪ ﺩﺧﺘﺮ ﺿﻌﻴﻔﺘﺮ ﺍﺯ ﺍﻭﺳﺖ
ﺍﻭ ﺭﺍ ﺗﻬﺪﻳﺪ ﻣﻴﮑﻨﺪ , ﺁﺑﺮﻭﻳﺶ ﺭﺍ ﭘﻴﺶ ﺩﻭﺳﺘﺎﻧﺶ
ﻣﻴﺒﺮﺩ
ﻳﮏ ﺳﻮﺍﻝ ﺩﺍﺭﻡ ﺍﺯ ﺍﻳﻦ ﭘﺴﺮﻫﺎ
ﻟﻴﺎﻗﺘﺖ ﺩﺧﺘﺮﻱ ﺑﻮﺩ ﮐﻪ ﺍﺯﺕ ﻣﻴﻠﻴﻮﻧﻲ ﺑﮑﻨﺪ ﻭ ﺁﺧﺮ ﺗﻮ
ﺭﺍ ﺗﻤﺴﺨﺮ ﮐﻨﺪ ﻭ ﺑﺮﻭﺩ؟
ﻟﻴﺎﻗﺘﺖ ﺩﺧﺘﺮﻱ ﺑﻮﺩ ﮐﻪ ﮐﻤﺘﺮ ﺍﺯ شیکترین ﺭﺳﺘﻮﺭﺍﻥ ها ﺑﻪ
ﺣﺴﺎﺏ ﺗﻮ ﻏﺬﺍ ﻧﺨﻮﺭﺩ؟
" ﺧﻮﺑﻲ ﮐﻪ ﺍﺯ ﺣﺪ ﺑﮕﺬﺭﺩ , ﻧﺎﺩﺍﻥ ﺧﻴﺎﻝ ﺑﺪ ﮐﻨﺪ"
ﺗﻮ ﺯﺭﻧﮓ , ﺗﻮ ﻗﻮﻱ , ﺗﻮ ﺯﺑﻞ ﺧﺎﻥ ﮐﺎﺭﺗﻮﻥ ﻫﺎ , ﺗﻮ
ﺟﻨﮕﺠﻮ ﻣﺜﻠﻪ ﻟﻴﻨﭽﺎﻥ
ﻭ ﺑﺪﺍﻥ ﺍﻩ ﺩﺧﺘﺮ ﺩﺳﺘﻪ ﮐﻤﻲ ﺍﺯ ﺁﻩ ﻣﺎﺩﺭ ﻧﺪﺍﺭﺩ!!!!!!
ﺭﻭﺯﻱ ﺟﻮﺍﺏ ﻣﻴﺪﻫﻲ ﮐﻪ ﺑﻪ ﻧﺎﺣﻖ ﭘﺎﮐﻲ ﺭﺍ ﺁﻟﻮﺩ
ﮐﺮﺩﻱ , ﺍﺷﮑﺶ ﺭﺍ ﺑﻪ ﻧﺎﺣﻖ ﺟﺎﺭﻱ ﮐﺮﺩﻱ ﻭ ﺑﺪﺗﺮ ﺍﺯ
ﺍﻳﻨﻬﺎ ﺑﺎ ﺁﺑﺮﻭﻱ ﻳﮏ ﺩﺧﺘﺮ ﺑﺎﺯﻱ ﮐﺮﺩﻱ
ﺩﺳﺖ ﻫﺎﻱ ﺑﺎﺯﻱ ﺑﻌﺪ ﻫﻔﺖ ﺩﺳﺖ ﻋﻮﺽ ﻣﻴﺸﻮﺩ ﻭ ﺁﻥ
ﻭﻗﺖ ﺗﻮ ﺧﻮﺍﻫﻲ ﺑﻮﺩﮐﻪ ﺩﻭﺑﺮﺍﺑﺮ ﺑﺮﺩﻫﺎﻳﺖ ﭘﺲ ﺧﻮﺍﻫﻲ
ﺩﺍﺩ ﻣﻦ ﻗﻮﻝ ﺷﺮﻑ ﻣﻴﺪﻫﻢ
بودی تـــــــو تو بغلم
گردنت بود رو لبم