ارسالها: 549
#61
Posted: 21 Sep 2011 14:57
امشب دوباره نان فاحشگی ام را تقسیم خواهم کرد
با پیرمرد علیل ِ پلاس سر ِخیابان هفتم!
همان که نه تن پوشی برای فروختن دارد و نه حتی تنی
همان که تا مرا از دور میبند
با لبخندی بی قیمت که دنیایی میارزد برایم
...مرا فرشته ی مهربان ِ خدا صدا میزند
مرا که هنوز داغی ِ تازیانه های حراج روی تنم گُرگُر میکند..!
جنین ارزوهایم بخاطر مشت های ظالمانه ی غرورت سقط شد
نترس دیگر از باتو بودن باردار نمیشوم غرور تو نازایم کرد
ارسالها: 549
#62
Posted: 21 Sep 2011 14:58
کلمه ی دوست دارم چرا تعبیر بر فاحشه بودنم کردی؟
تاگفتم من مال تو ام تو مال من بیجنبه تو از همه سهمت استفاده کردی و مثل دستمال بیرونم انداختی ، چرا؟
جنین ارزوهایم بخاطر مشت های ظالمانه ی غرورت سقط شد
نترس دیگر از باتو بودن باردار نمیشوم غرور تو نازایم کرد
ارسالها: 549
#63
Posted: 21 Sep 2011 14:59
تن بده به هرزگی نگاهی
که مثل "تو"
تاریخ انقضا روی بودنت می نگارد
ببینی
این نفس ها چه دردی دارد
جنین ارزوهایم بخاطر مشت های ظالمانه ی غرورت سقط شد
نترس دیگر از باتو بودن باردار نمیشوم غرور تو نازایم کرد
ارسالها: 549
#64
Posted: 21 Sep 2011 14:59
چراغ ها را روشن کن
من ازبوسه های دزدانه زیرلحاف بیزارم
من از زن هایی که تنشان را در شرم کادو می پیچند،
برای مردی که حتی عرق هم نمی کند
بیزارم
من به صداقت چشمهای برهنه ایمان دارم
و دلم می خواهد
مَردم با بازوان عاشقش
مرا در معبد آیینه غسل دهد
جنین ارزوهایم بخاطر مشت های ظالمانه ی غرورت سقط شد
نترس دیگر از باتو بودن باردار نمیشوم غرور تو نازایم کرد
ارسالها: 549
#65
Posted: 21 Sep 2011 15:00
ف : فقر
الف : اجبار
ح : حجم تعصبات کورکورانه
ش : شهوت پرستی مردان
ه : هجوم بی تفاوتی جامعه
کمک کنید!
تا این الفبای منحوس فاحشه ساز را
از "تخته سیاه" کشورمان پاک کنیم!
جنین ارزوهایم بخاطر مشت های ظالمانه ی غرورت سقط شد
نترس دیگر از باتو بودن باردار نمیشوم غرور تو نازایم کرد
ارسالها: 549
#66
Posted: 21 Sep 2011 15:00
این فقط یک تیتر است در صفحه حوادث
برای دخترکی که از شادی تنها نامش را به دوش می کشید
دستمال من زیردرخت آلبالو
که نه،
لای پای کودکیم پاره شد
سر سفره پدری که آب و منی اش را خورده ام
و مادری که پاشنه کفش های تق تقیش را بر فرق سرم جا گذاشت و رفت
من هر شب زیر بوته ای که از آن عمل آمده ام، می خوابم
جنین ارزوهایم بخاطر مشت های ظالمانه ی غرورت سقط شد
نترس دیگر از باتو بودن باردار نمیشوم غرور تو نازایم کرد
ارسالها: 549
#67
Posted: 21 Sep 2011 15:01
بدن کبود
لبهایی پر از خون
افشان شدن گیسو
کابوس
سرفه های تلخ
تهوع ارزوها
سیگار پشت سیگار
اشک پشت اشک
نفس بی نفس
فروریختن خاطرات
تسلیم
سایه شدم
سایه ام هم منگنه شده به اشک و اه
جنین ارزوهایم بخاطر مشت های ظالمانه ی غرورت سقط شد
نترس دیگر از باتو بودن باردار نمیشوم غرور تو نازایم کرد
ارسالها: 549
#68
Posted: 21 Sep 2011 15:02
بسیار دور از هم قد کشیدهایم . هر یک بر فراز صخرهای بلند و درهای عمیق؛ میانمان که با هیچ خاکستری پر نخواهد شد.
جدایمان کردند؛ از روز اول مهر. با پوششهای متفاوت.
مانتو و مقنعه و چادر تیره بر من پوشاندند و تو را با لباس فرم و کلهای تراشیده به ساختمانی دیگر فرستادند. من را به مدرسهی دخترانه و تو را پسرانه .
دانشگاه هم که رفتیم جدایمان کردند. با ردیفهای دور از هم . نیمکتهای خانمها و آقایان. با درها و راهروها و ورودیها و خروجیهای خواهران و برادران .
جدایمان کردند و ما بسیار دور از هم قد کشیدیم . در اتوبوس با میلهها و در حرم و امامزاده با نردهها و در دریا و ساحل با پارچههای برزنتی. ..
آنقدر دور و غریب از هم بزرگ شدیم تا تو شدی راز درک ناشدنیای برای من؛ و من شدم عقدهی جنسی سرکوب شدهای برای تو.
تا هر جا که دیگر نتوانستند جدایمان کنند، در تاکسی و خیابان، از زور ناداني و بیماری و عقدههای جنسی، من در پي يك نگاه و توجه و متلك از تو باشم ... و تو خود را به من بمالی و برهنگی ساق پایم حالی به حالیات کند و نگاه حریصات مانتو ام را بدرد .
جدا و بسیار دور از هم قد کشیدیم انقدر که تا پایین تنه هایمان معذب مان کرد خیال کردیم عاشق شدهایم و چون عاشق هستیم باید ازدواج کنیم و بعد هم با هزاران عقدهی بیدار و خفته به زیر یک سقف رفتیم .
بسیار دور از هم قد کشیدیم. انقدر که دیگر نگاهمان نیز یکدیگر را خوب و درست ندید و نگاههای انسانی جای خود را به نگاه جنسیتی دادند درهمه جا. در محل کار، در محافل فرهنگی و علمی و حتی جلسات سیاسی .
و من باید تقاص همهی این فاصله ها را بپردازم . تقاص دوری از تو و بر صخرهای دیگر قدکشیدن را . تقاص تو را ندیدن و نشناختن را .
باید که تنم بلرزد وقتی هوا تاریک میشود و من تنها در خیابانم؛ وقتی دنبال کار میگردم؛ وقتی تاکسی سوار می شوم .
اینجا یک مستراح عمومی است به وسعت یک کشور.
بهتان بر نخورد...
آخر سالیان
سال است که در همه جای دنیا، فقط مستراحها را زنانه و مردانه کردهاند
جنین ارزوهایم بخاطر مشت های ظالمانه ی غرورت سقط شد
نترس دیگر از باتو بودن باردار نمیشوم غرور تو نازایم کرد
ارسالها: 549
#69
Posted: 21 Sep 2011 15:03
پسر گفت اگر میخواهی باهم بمانیم باید همه جوره با من باشی
دخترک که به شدت پسر را دوست داشت گفت:باشه عزیزم هر چه تو بگویی
پسرک دختر را عریان کرد, دختر آرام میلرزید ولی سخن نمیگفت میترسید عشقش ناراحت شود
پسرک مانند ابری سیاه بدن دختر را به آغوش کشید
و بدون کوچکترین بوسه شروع کرد
دخترک اهی کشید پسرک مانند چرخ خیاطی بالا و پایین میشد
دخترک بدنش میسوخت ولی صدای نمی آمد
پسرک چند تکان خرد و در کنار دخترک افتاد , دختر با خنده گفت آرام شدی عروسکم پسرک آرام خندید و لباس هایش را پوشید ورفت
دخترک ساعتی بعد تلفن را برداشت و زنگ زد گفت : سلام عشقم
ولی پسرک مانند همیشه نبود و تنها گفت دیگر به من زنگ نزن و قطع کرد
دخترک عروسکش را بغل گرفت و در کنج اتاقش آرام گریست
چند سال گذشت
تبریک میگویم به پسر همان دخترک زیبا شد فاحشه قصه ما
فاحشه سیگارم تمام شده تو سیگار داری؟
فاحشه آرام میگویید چرا به دیگران نگفتی به جرم عاشق شدن فاحشه شدم ؟
من محکم تر سیگار را میکشم و آرام تر جواب میدهم از خجالت
جنین ارزوهایم بخاطر مشت های ظالمانه ی غرورت سقط شد
نترس دیگر از باتو بودن باردار نمیشوم غرور تو نازایم کرد
ارسالها: 549
#70
Posted: 21 Sep 2011 15:05
سالهاست,
بغل میکنم!
زانوی تنهایی را
تا دست محبت دراز نکنم,
جلوی کسانی که
با به زانو در آمدنم,
شهوت شان فروکش میکند
جنین ارزوهایم بخاطر مشت های ظالمانه ی غرورت سقط شد
نترس دیگر از باتو بودن باردار نمیشوم غرور تو نازایم کرد