ارسالها: 549
#71
Posted: 21 Sep 2011 15:06
روي میخ زندگی
نشسته ايم
و هنوز مي انديشيم
كه علم بهتر است يا ثروت ... صداقت بهتر است يا بكارت
و هنوز نمي دانيم
فرق درد و لذت را فرق عشق و شهوت را
فرق پرستش و بع بع كردن را
و همه تلاشها بيهوده است
ما را تا از فرقمان بيرون نكشند
هيچ فرقي را نخواهيم فهمید
جنین ارزوهایم بخاطر مشت های ظالمانه ی غرورت سقط شد
نترس دیگر از باتو بودن باردار نمیشوم غرور تو نازایم کرد
ارسالها: 549
#72
Posted: 21 Sep 2011 15:06
فاحشه دعایم کن !!!
هان!؟ تعجب کردی!؟ میدانم در کسوت مردان آبرومند، اندیشیدن به تو رسم ، و گفتن از تو ننگ است ! اما میخواهم برایت بنویسم .
شنیده ام، تن می فروشی، برای لقمه نان ! چه گناه کبیره ای...! میدانم که میدانی همه ترا پلید می دانند، من هم مانند همه ام !
راستی روسپی! از خودت پرسیدی چرا اگر در سرزمین من و تو، زنی زنانگی اش را بفروشد که نان در بیارد رگ غیرت اربابان بیرون می زند اما اگر همان زن کلیه اش را بفروشد تا نانی بخرد و یا شوهر زندانی اش آزاد شود این «ایثار» است ! مگر هر دو از یک تن نیست؟ مگر هر دو جسم فروشی نیست؟ تن در برابر نان ننگ است. بفروش ! تنت را حراج کن... من در دیارم کسانی را دیدم که دین خدا را چوب میزنند به قیمت دنیایشان، شرفت را شکر که اگر میفروشی از تن می فروشی نه از دین.
شنیده ام روزه میگیری، غسل میکنی، نماز میخوانی، چهارشنبه ها نذر حرم امامزاده صالح داری، رمضان بعد از افطار کار می کنی، محرم تعطیلی ! من از آن میترسم که روزی با ظاهری عالمانه، جمعه بازار دین خدا را براه کنم، زهد را بساط کنم، غسل هم نکنم، چهارشنبه هم به حرم امامزاده صالح نروم، پیش از افطار و پس از افطار مشغول باشم، محرم هم تعطیل نکنم! فاحشه... دعایم کن...
جنین ارزوهایم بخاطر مشت های ظالمانه ی غرورت سقط شد
نترس دیگر از باتو بودن باردار نمیشوم غرور تو نازایم کرد
ارسالها: 549
#73
Posted: 21 Sep 2011 15:09
در چه فکری؟بفروش! تنت را حراج كن...
من در ديارم كساني را ديده ام كه دين خدا را چوب ميزنند
به قيمت دنيايشان
شرفت را شكر كه اگر ميفروشي از تن ميفروشي نه از دين..!
جنین ارزوهایم بخاطر مشت های ظالمانه ی غرورت سقط شد
نترس دیگر از باتو بودن باردار نمیشوم غرور تو نازایم کرد
ارسالها: 549
#74
Posted: 21 Sep 2011 15:10
جهان سوم جایی است که در آن زن بودن،به خودی خود جرم است ، کفنی سیاه بر سرت پوشاندند و زندگی را در تو کشتند ، تار مویت ، رویت ، لبخندت ، صدایت و همه چیزت ممنوع و جرم است ، حتی عکس تو بر اعلامیه مرگت هم جرم است ! تو باید دربست و باکره به دست مردانی برسی که لحظه ای از سکس غافل نبوده اند ...!
جنین ارزوهایم بخاطر مشت های ظالمانه ی غرورت سقط شد
نترس دیگر از باتو بودن باردار نمیشوم غرور تو نازایم کرد
ارسالها: 549
#75
Posted: 21 Sep 2011 15:10
تو ميفهمي ؟
من که نميفهمم فرق حوري با فاحشه چيست !
يکي در استخدام خداست و ديگري در استخدام بنده ي خدا !
خدايي که به پيروانش حوري رشوه ميدهد و بهشتي که فاحشه خانه است .
جنین ارزوهایم بخاطر مشت های ظالمانه ی غرورت سقط شد
نترس دیگر از باتو بودن باردار نمیشوم غرور تو نازایم کرد
ارسالها: 549
#76
Posted: 21 Sep 2011 15:11
زنان زیادی را می شناسم که تا نیمه های شب در انتظار شوهرشان می نشینند/شام نخورده/و شوهر مشغول گاز گرفتن پستانهای منشی روی میز شرکت است
جنین ارزوهایم بخاطر مشت های ظالمانه ی غرورت سقط شد
نترس دیگر از باتو بودن باردار نمیشوم غرور تو نازایم کرد
ارسالها: 549
#77
Posted: 21 Sep 2011 15:11
زنی عریان می رقصد و می خندد
زنی عریان می رقصد و می خندد با میلیه ای متصل به سقف و زمین
می خندد و گرمم می کند
می خندد و می سوزاندم
می خندد و آتشم می زند
زنی تن می فروشد و می خندد با مردی که از خنده اش بوی گند عرق می آید
می خندد و آتشم می زند
زنی که می خندد
می خندد و می خندد و می خندد و به گریه ام می اندازد
آتشم می زند
و من در این سوختن او را می بینم که با تلخ خندی به لب به من می گوید
تو جای من . . . من جای تو
آنگاه زانوانم سست می شود و کمرم
خم می شوم و تعظیم می کنم
آنگاه پاک می شوم
جنین ارزوهایم بخاطر مشت های ظالمانه ی غرورت سقط شد
نترس دیگر از باتو بودن باردار نمیشوم غرور تو نازایم کرد
ارسالها: 549
#78
Posted: 21 Sep 2011 15:12
زگرگ های درنده نمی هراسم که به جسمم حمله کنند ،
تمام ترسم از آدمهای گرگ نمایی ست که روحم را پاره پاره کردند
جنین ارزوهایم بخاطر مشت های ظالمانه ی غرورت سقط شد
نترس دیگر از باتو بودن باردار نمیشوم غرور تو نازایم کرد
ارسالها: 549
#79
Posted: 21 Sep 2011 15:13
در تعجبم از سنگینی نگاه منحوس تان!
فاحشه ای را له میکنید,
که بارهاو بارها...
زیر وزن پیکر هوس آلودتان, تاب آورده است!
جنین ارزوهایم بخاطر مشت های ظالمانه ی غرورت سقط شد
نترس دیگر از باتو بودن باردار نمیشوم غرور تو نازایم کرد
ارسالها: 549
#80
Posted: 21 Sep 2011 15:13
دخترکه گل فروش شیشه تمامه ماشینارو زده بود هیچی گیرش نیومده بود الا نگاه های تحقیر آمیز، نگاش به اون ور خیابون افتاد، چشمای پر تمنای راننده هارو به یه خانوم که کنار خیابون واستاده بود رو دید ، راننده ها هی میگفتن خانوم چن؟! دخترک تو دلش گف آخه اون خانوم که گلم نمیفروشه؟! ....از اون روز همش منتظره اینه که بزرگ بشه
جنین ارزوهایم بخاطر مشت های ظالمانه ی غرورت سقط شد
نترس دیگر از باتو بودن باردار نمیشوم غرور تو نازایم کرد