ارسالها: 476
#1
Posted: 20 Dec 2011 22:02
با سلام و درود
درخواست تاپيكى با نام
اشعار خسرو گلسرخى
را در بخش شعر و ادبيات دارم
خسرو گلسرخی+زندگینامه+زندگینامه گلسرخی+بیوگرافی+بیوگرافی گلسرخی+وصیت نامه گلسرخی+متن وصیت نامه گلسرخی+متن کامل وصیت نامه گلسرخی+آثار گلسرخی+اشعار گلسرخی+تا آفتابی دیگر+صبح+مرد خکی+خواب یلدا+ زخم سیاه+ای پریشانی+سروده های خفته+ملاقاتی+تـو+با این غرور بلندت+هستی+تساوى+تلخ ماندم+من ایرانی ام+دگر صبح است+پرنده خيس+پرنده و طناب+من شكستم در خود+دشمن و خلق+خون لاله ها+سلام+ﺳﺮﻭﺩ ﭘﯿﻮﺳﺘﻦ+دیگر اشعار گلسرخی+استعمار+دانلود مجموعه شعر گلسرخی+دانلود اشعار گلسرخی+دانلود کامل اشعار گلسرخی
دلم طواف نگاه تو را طلب کرده
تمام روز مرا چشمهات،شب کرده
شعار نيست که بيمارم از تبسم تو
بيا معاينه کن اين وجود تب کرده♥♥♥♥♥
ارسالها: 476
#2
Posted: 23 Dec 2011 05:47
زندگی
خسرو گلسرخی (زاده ۲ بهمن ۱۳۲۲ در رشت - درگذشت ۲۹ بهمن ۱۳۵۲) شاعر و نویسندهی مارکسیست است. او در سال ۱۳۴۷ سردبیر بخش هنری روزنامه کیهان بود. گلسرخی از جمله روشنفکران آن دوران بود که از جنبش های چریکی حمایت می کرد. گلسرخی به همراه گروهی دیگر در سال ۱۳۵۱ به اتهام طرح ترور ولیعهد بازداشت شدند. گلسرخی در دادگاهی که به صورت زنده پخش شد از عقاید مارکسیستی و انقلابی خود دفاع کرد. با حکم دادگاه او و کرامتالله دانشیان اعدام شدند. گلسرخی در قطعه ۳۳ بهشت زهرا دفن شده است. پس از انقلاب مجموعه اشعاری از او با نام "خسته تر از همیشه" و "ای سرزمین من" منتشر شد
خسرو گلسرخی در روز دوم بهمن ۱۳۲۲ در شهر رشت زاده شد. پدرش قدیر گلسرخی و مادرش شمسالشریعه وحیدخورگامی، هردو از روشنفکران و آزادیخواهان گیلان بودند. هنگامی که خسرو هنوز بیش از ۵ سال نداشت، قدیر درگذشت و بهناچار همسر جوانش به همراه خسرو و برادر دوسالهاش، فرهاد گلسرخی، به خانهی پدرش، محمد وحید خورگامی در قم، پناه برد. پدربزرگ خسرو، محمد وحید خورگامی، از یاران میرزا کوچکخان جنگلی در جنبش جنگل بود و درکنار کوچکخان در برابر نیروهای دٌشگانهٔ انگلیس جنگیدهبود، و این در سرودههای خسرو گلسرخی نمود آشکاری دارد؛ بهویژه آنهایی که به نام مستعار «جنگلیها» و «دامون» سروده شدهاند
خسرو، آموزش ابتدایی را در دبستان حکیم سنایی و آموزش متوسطه را در دبیرستان حکیم نظامی بهپایان رساند. هنوز بیش از نوزده سال نداشت که پدربزرگش نیز درگذشت و بار گرداندن چرخ زندگی در خانواده به دوش او افتاد. به همین دلیل او به همراه برادرش فرهاد، راهی تهران شد. آنها در محلهی امینحضور خانهای کوچک یافتند و خسرو بهناچار کاری پیدا کرد که همهی روز او را در بر میگرفت. بااینهمه، او شبها را به آموختن زبانهای فرانسه و انگلیسی و پژوهشهای فرهنگی میگذراند. نوشتهها و سرودهها و بررسیهایش را با نامهایی مانند «دامون»، «خ. گ.»، «بابک رستگار»، «افشین راد»، و «خسرو کاتوزیان» بهچاپ میرساند.
در سال ۱۳۴۷، هنگامی که سردبیری بخش هنری روزنامه کیهان را داشت، با عاطفه گرگین، شاعر، نویسنده و پژوهشگر، پیوند زناشویی بست. در سال ۱۳۵۰، نوشتهای از او در ماهنامه نگین با سرنبشتهی «گرفتاری شعر در شبهجزیرهی روشنفکران» بهچاپ رسید که بسیار گفتگو برانگیز بود. گلسرخی در این نوشته شاعران آن روزگار را سرزنش میکرد که:
شاعر که ناخواسته و نادانسته زیر نفوذ سیاست هنری روزگارش قرار گرفتهاست... او از کلمات و شرایط عینی زندگی میترسد. شاعر در مقام تولیدکنندهای تکیه زده که منطبق شدن کالایش با ضوابط جاری حتمی مینماید. آیا شعر نمیتواند دهانبهدهان جریان و هستی گیرد و گردن نهادن به ایجاد آن گونه کالا ضرورت دارد؟... شاعر جا خالی کردهاست. او گوشهنشین، حاشیهپرداز و منزوی شده، به متلاشی کردن نقش تاریخی شاعر و حقیقت شعر نشستهاست... شاعر چون در کوران واقعیات نیست، چون در زندگی روزمره در میان مردم دیده نمیشود، شعر او نه رنگی از مردم دارد و نه رنگی از زندگی.
در مردادماه همان سال، بخش نخست نوشته دیگری از او با عنوان «سیاست هنر، سیاست شعر» در نگین به چاپ رسید. او در این نوشته گروهی از شاعران از فرنگ برگشتهی آن دوران را سوداگران هنر و عروسکهای کوکی خواند و نوشت
«ما شاهدیم که این ٌعروسکان کوکی ٌ معصوم! مشتی کلمات قصار از قلب پر عفونت سیاست هنر سوداگرانه حفظ کردهاند و هر جا که فرصتی دست میدهد، همانها را تکرار میکنند: ُهنر مردم یعنی حرف مفت، حالا هنگام آن ست که در بند معماری شعر باشیم
بخش دو دیگر این نبشته در شهریور ماه در نگین چاپ شد. این مقاله سپس در کتابچهای از سوی انتشارات (کتاب نمونه) به مدیریت بیژن اسدی پور چاپ شد.
ورا که سپس ساواک از دنبالهٔ چاپ آن در نگین پیش گیری نمود. از دیگر نبشتههای مهم خسرو در نگین، میباید همچنین از نبشتهٔ او در یادبود پنجمین سالگرد مرگ فروغ نام برد او در این باره نوشت:
«او زیبایی را در بافت خشن زندگی جستجو میکرد. شعر فروغ، شعرهای اجتماعی او، شاید مردمی ترین شعر روزگار ما باشد
دو مجموعه به نامهای "دستی میان دشنه و دل" و " من در کجای جهان ایستاده ام" را کاوه گوهرین پس از کشته شدن او منتشر کرده ست. دوران زندگی خسرو با عاطفه چهار سال بود و بهرهٔ این همزیستی فرزند پسری ست به نام دامون. عاطفه گرگین اندکی پس از دستگیری گلسرخی در دادگاه ارتشی به چهار سال زندان کیفر شد و سرپرستی دامون بر دوش فرهاد، برادرش نهاده شد.
بازداشت و محاکمه اعدام
در نیمه نخست دهه ۱۳۵۰، جنبش چریکی در ایران پا به عرصه وجود نهاد و اعضای این گروهها به مبارزه مسلحانه با حکومت شاه معتقد بودند، یکی از آنها سازمان چریکهای فدایی خلق بود که توانسته بودند، نظر بسیاری از روشنفکران انقلابی و تندرو را به خود جلب کنند. مشهورترین هستهای که برخی از اعضای آن به فداییان گرایش داشتند، اما ارتباط مستقیم و آشکاری با آنان نداشتند، گروهی از روشنفکران بودند که با دو چهره مرکزی خود، گلسرخی و کرامت دانشیان، شناخته میشدند. این گروه ۱۲ تن بودند که همگی به اتهام توطئه برای آسیب رساندن به خانواده سلطنتی در سال ۱۳۵۱، بازداشت شدند
دستگیری افراد بدنبال لوو دادن کرامت دانشیان توسط امیرحسین فطانت صورت گرفت.
اینطور به نظر میرسد که محاکمه اینان، تلاشی از جانب ساواک بود تا خطر مخالفان حکومت را بزرگ جلوه داده و با اینگونه تبلیغات به یک جنگ روانی موفقیت آمیز، علیه جنبش چریکی دست بزند. از اینرو محاکمه این افراد در یک دادگاه نظامی در اواخر سال ۱۳۵۲، برگزار شد که از تلویزیون ملی اجازه پخش داشت اما به یک جنجال تبدیل شد. تعدادی از اعضای گروه به اتهامات خود که مدارک ناچیزی برای آن وجود داشت، اعتراف کرده و از شاه طلب بخشش کردند. اما ۵ تن شامل گلسرخی، دانشیان، طیفور بطحایی، عباسعلی سماکار و محمدرضا علامهزاده، حتی پس از شکنجه شدید، حاضر به اعتراف نشدند. به نظر میرسید که گلسرخی ساواک را فریب داده باشد. گلسرخی و دانشیان از این واقعیت که جریان دادگاه از تلویزیون پخش میشد استفاده کرده و به جای اعتراف به اتهام مورد نظر، رژیم را تقبیح و محاکمه کرده و از عقاید خود مبنی بر مارکسیسم و انقلاب دفاع نمودند. آنها حاضر به طلب بخشش از شاه نشدند و بیدرنگ اعدام گشتند.
جسارت گلسرخی در دفاع از خویش و نهایتاً اعدام او، ستایش و محبوبیت بسیاری در سطح جامعه برایش، حتی در بین افرادی که خط فکری سیاسی او را نمیپسندیدند، به ارمغان آورد
خسرو گلسرخی در دفاعیات شجاعانهاش در دادگاه شاه گفت: «من که یک مارکسیست- لنینیست هستم برای نخستین بار عدالت اجتماعی را در مکتب اسلام جستم و آن گاه به سوسیالیسم رسیدم.» آنگاه به مقایسه خود با امام حسین پرداخت که نشانگر جایگاه آن امام در نزد یک روشنفکر مارکسیست بود و گفت:«زندگی مولا حسین نمودار زندگی اکنونی ماست که جان بر کف، برای خلقهای محروم میهن خود در این دادگاه محاکمه میشویم. او در اقلیت بود. و یزید، بارگاه، قشون، حکومت و قدرت داشت. او ایستاد و شهید شد. هر چند یزید گوشهای از تاریخ را اشغال کرد، ولی آنچه که در تداوم تاریخ تکرار شد، راه مولا حسین و پایداری او بود، نه حکومت یزید. آنچه را که خلقها تکرار کردند و میکنند راه مولا حسین است. بدین گونه است که در یک جامعه مارکسیستی، اسلام حقیقی به عنوان یک روبنا قابل توجیه است. و ما نیز چنین اسلامی را اسلام حسینی، و اسلام علی را تأیید میکنیم.»
ر جریان محاکمات دستگیرشدگان در دادگاه اول، 7 نفر به اعدام (گلسرخی، دانشیان، سلیمی، بطحائی، سماکار، علامه زاده، جمشیدی)، دو نفر به پنج سال حبس (اتحادیه، سیاهپوش) و سه نفر به 3 سال حبس (میرزادگی، فرهنگ، قیصری) محکوم می شوند. در دادگاه تجدید نظر که در دوم بهمن ماه 1352 تشکیل شد، حکم اعدام دو نفر از محکومین دادگاه اول یعنی سلیمی به 15 سال و جمشیدی به 10 سال تغییر پیدا کرد و پنج نفر از متهمان (بطحائی، گلسرخی، دانشیان، سماکار و علامه زاده) همچنان به اعدام محکوم شدند. به فرمان شاه که در روزنامههای روز 28 بهمن ماه 1352 انتشار یافت.(2) سه نفر از محکومین ( بطحائی، سماکار و علامه زاده) از اعدام عفو و به حبس ابد محکوم گردیدند. حکم اعدام دانشیان و گلسرخی هیچ تغییری نکرد و آنان را در بامداد 29 بهمن 1352 تیرباران کردند.
گلسرخی در قطعه ۳۳ بهشت زهرا ردیف ۸۴ شماره ۱۹ به خاک سپرده شد که محل دفن بسیاری از کسانی است که در مبارزه با حکومت پهلوی جان باختهاند. آرامگاه کرامت دانشیان درست یک ردیف پایین تر از مزار اوست
دلم طواف نگاه تو را طلب کرده
تمام روز مرا چشمهات،شب کرده
شعار نيست که بيمارم از تبسم تو
بيا معاينه کن اين وجود تب کرده♥♥♥♥♥