انجمن لوتی: عکس سکسی جدید، فیلم سکسی جدید، داستان سکسی
شعر و ادبیات
  
صفحه  صفحه 15 از 44:  « پیشین  1  ...  14  15  16  ...  43  44  پسین »

Hafez Fortune | فال حافظ


مرد

 
saeid1371: نیتم کردم بگیرررررررر
کنون که در چمن آمد گل از عدم به وجود
بنفشه در قدم او نهاد سر به سجود

بنوش جام صبوحی به ناله دف و چنگ
ببوس غبغب ساقی به نغمه نی و عود

به دور گل منشین بی شراب و شاهد و چنگ
که همچو روز بقا هفته‌ای بود معدود

شد از خروج ریاحین چو آسمان روشن
زمین به اختر میمون و طالع مسعود

ز دست شاهد نازک عذار عیسی دم
شراب نوش و رها کن حدیث عاد و ثمود

جهان چو خلد برین شد به دور سوسن و گل
ولی چه سود که در وی نه ممکن است خلود

چو گل سوار شود بر هوا سلیمان وار
سحر که مرغ درآید به نغمه داوود

به باغ تازه کن آیین دین زردشتی
کنون که لاله برافروخت آتش نمرود

بخواه جام صبوحی به یاد آصف عهد
وزیر ملک سلیمان عماد دین محمود

بود که مجلس حافظ به یمن تربیتش
هر آن چه می‌طلبد جمله باشدش موجود
     
  
زن

 
shakaat: زحمت ميکشي

خواهش ميشه
اينم فالتون:
مرحبا طاير فرخ پي فرخنده پيام
خير مقدم چه خبر يار کجا راه کدام
يارب اين قافله را لطف ازل بدرقه باد
که ازو خصم به دام آمد و معشوقه به کام
ماجراي من و معشوق مرا پايان نيست
هرچه آغاز ندارد نپذيرد انجام
زلف دلدار چو زنار همي فرمايد
برو اي شيخ که شد بر تن ما خرقه حرام
مرغ روحم که همي زد سر سدره صفير
عاقبت دانه خال تو فکندش در دام
چشم خونبار مرا خواب چه در خور باشد
من له تقيل داء دنف کيف ينام
تو ترحم نکني بر من بيدل گفتم
ذاک دعواي وها انت و تلک الايام
گل زحد برد تنعم به کرم رخ بنماي
سرو مي نازد و خوش نيست خدا را بخرام
حافظ ار ميل به ابروي تو دارد .... جاي در گوشه محراب کنند اهل کلام

بعضي وقت ها تو زندگي
مجبوري جايي وايسي
که ســـخت ترين جا واسه وايسادنه .... !

     
  
مرد

 
hesam32: پس زحمتشو بكش
رسید مژده که آمد بهار و سبزه دمید
وظیفه گر برسد مصرفش گل است و نبید

صفیر مرغ برآمد بط شراب کجاست
فغان فتاد به بلبل نقاب گل که کشید

ز میوه‌های بهشتی چه ذوق دریابد
هر آن که سیب زنخدان شاهدی نگزید

مکن ز غصه شکایت که در طریق طلب
به راحتی نرسید آن که زحمتی نکشید

ز روی ساقی مه وش گلی بچین امروز
که گرد عارض بستان خط بنفشه دمید

چنان کرشمه ساقی دلم ز دست ببرد
که با کسی دگرم نیست برگ گفت و شنید

من این مرقع رنگین چو گل بخواهم سوخت
که پیر باده فروشش به جرعه‌ای نخرید

بهار می‌گذرد دادگسترا دریاب
که رفت موسم و حافظ هنوز می‌نچشید
     
  
مرد

 
andishmand: نیت کردم ممنون
نه هر که چهره برافروخت دلبری داند
نه هر که آینه سازد سکندری داند

نه هر که طرف کله کج نهاد و تند نشست
کلاه داری و آیین سروری داند

تو بندگی چو گدایان به شرط مزد مکن
که دوست خود روش بنده پروری داند

غلام همت آن رند عافیت سوزم
که در گداصفتی کیمیاگری داند

وفا و عهد نکو باشد ار بیاموزی
وگرنه هر که تو بینی ستمگری داند

بباختم دل دیوانه و ندانستم
که آدمی بچه‌ای شیوه پری داند

هزار نکته باریکتر ز مو این جاست
نه هر که سر بتراشد قلندری داند

مدار نقطه بینش ز خال توست مرا
که قدر گوهر یک دانه جوهری داند

به قد و چهره هر آن کس که شاه خوبان شد
جهان بگیرد اگر دادگستری داند

ز شعر دلکش حافظ کسی بود آگاه
که لطف طبع و سخن گفتن دری داند
     
  
مرد

 
Sahar1986: نيت کردم
مزن بر دل ز نوک غمزه تیرم
که پیش چشم بیمارت بمیرم

نصاب حسن در حد کمال است
زکاتم ده که مسکین و فقیرم

چو طفلان تا کی ای زاهد فریبی
به سیب بوستان و شهد و شیرم

چنان پر شد فضای سینه از دوست
که فکر خویش گم شد از ضمیرم

قدح پر کن که من در دولت عشق
جوان بخت جهانم گر چه پیرم

قراری بسته‌ام با می فروشان
که روز غم بجز ساغر نگیرم

مبادا جز حساب مطرب و می
اگر نقشی کشد کلک دبیرم

در این غوغا که کس کس را نپرسد
من از پیر مغان منت پذیرم

خوشا آن دم کز استغنای مستی
فراغت باشد از شاه و وزیرم

من آن مرغم که هر شام و سحرگاه
ز بام عرش می‌آید صفیرم

چو حافظ گنج او در سینه دارم
اگر چه مدعی بیند حقیرم
     
  
مرد

 
Sahar1986: معنيشم ميکنيد برام شکت خان؟؟
فقط چون شب یلداست ها

خواجه گوید همی
خدا رو شکر اوضاع و کارت داره به سامان میشه مثیکه بخت
داره بهت رو میکنه از این فرصت ها نهایت استفاده رو باید ببری
چون امکان داره این لتفاقات مقطعی باشه و بگذره از چیزی میترسی
یا شایدم کلا اهل ریسک نیستی باید گاهی دل رو زد به دریا
اگه این کار رو بکونی و خدا رو مد نظر داشته باشی احتمال موفقیتت
خیلی بیشتر از این میشه فقط یادت باشه همه افراد قابل اعتماد نیستن
     
  
مرد

 
Sahar1986: سلام
شکت خان وقت داريد برام يه حافظ باز کنيد آيا؟
بفرما اینم فال شما:

در نمازم خم ابروی تو در یاد آمد
حالتی رفت که محراب به فریاد آمد

از من اکنون طمع صبر و دل و هوش مدار
کان تحمل که تو دیدی همه بر باد آمد

باده صافی شد و مرغان چمن مست شدند
موسم عاشقی و کار به بنیاد آمد

بوی بهبود ز اوضاع جهان می‌شنوم
شادی آورد گل و باد صبا شاد آمد

ای عروس هنر از بخت شکایت منما
حجله حسن بیارای که داماد آمد

دلفریبان نباتی همه زیور بستند
دلبر ماست که با حسن خداداد آمد

زیر بارند درختان که تعلق دارند
ای خوشا سرو که از بار غم آزاد آمد

مطرب از گفته حافظ غزلی نغز بخوان
تا بگویم که ز عهد طربم یاد آمد
     
  
مرد

 
shakaat: تو این فاصله تو نیت کن تا برات بگیرم
امیدوارم نیت کرده باشی

سمن بویان غبار غم چو بنشینند بنشانند
پری رویان قرار از دل چو بستیزند بستانند

به فتراک جفا دل‌ها چو بربندند بربندند
ز زلف عنبرین جان‌ها چو بگشایند بفشانند

به عمری یک نفس با ما چو بنشینند برخیزند
نهال شوق در خاطر چو برخیزند بنشانند

سرشک گوشه‌گیران را چو دریابند در یابند
رخ مهر از سحرخیزان نگردانند اگر دانند

ز چشمم لعل رمانی چو می‌خندند می‌بارند
ز رویم راز پنهانی چو می‌بینند می‌خوانند

دوای درد عاشق را کسی کو سهل پندارد
ز فکر آنان که در تدبیر درمانند در مانند

چو منصور از مراد آنان که بردارند بر دارند
بدین درگاه حافظ را چو می‌خوانند می‌رانند

در این حضرت چو مشتاقان نیاز آرند ناز آرند
که با این درد اگر در بند درمانند در مانند

     
  
مرد

 
andishmand: شکت عزیز حالا یه این دفعه رو بدون تائید کتبی مدیریت برام فال بگیرید .
شوخی کردم عزیزم

andishmand: نیت هم کردم .
بفرما اینم فال شما:
شب وصل است و طی شد نامه هجر
سلام فیه حتی مطلع الفجر

دلا! در عاشقی ثابت قدم باش
که در این ره نباشد کار بی اجر

من از رندی نخواهم کرد توبه
و لو آذیتنی بالهجر و الحجر

برآی ای صبح روشن‌دل! خدا را
که بس تاریک می‌بینم شب هجر

دلم رفت و ندیدم روی دلدار
فَغان از این تَطاول، آه از این زجر

وفا خواهی جفاکش باش حافظ
فان الربح و الخُسران فی التجر
     
  
مرد

 
raha1991: برا منم فال میگیرین?
بله میگیرم منتها باید وایسی ته صف

anisaa: ووووووووووووووووووم نیت کرد
بیا عزیزم اینم فال شما:

آن یار کز او خانه ما جای پری بود
سر تا قدمش چون پری از عیب بری بود

دل گفت فروکش کنم این شهر به بویش
بیچاره ندانست که یارش سفری بود

تنها نه ز راز دل من پرده برافتاد
تا بود فلک شیوه او پرده دری بود

منظور خردمند من آن ماه که او را
با حسن ادب شیوه صاحب نظری بود

از چنگ منش اختر بدمهر به دربرد
آری چه کنم دولت دور قمری بود

عذری بنه ای دل که تو درویشی و او را
در مملکت حسن سر تاجوری بود

اوقات خوش آن بود که با دوست به سر رفت
باقی همه بی‌حاصلی و بی‌خبری بود

خوش بود لب آب و گل و سبزه و نسرین
افسوس که آن گنج روان رهگذری بود

خود را بکش ای بلبل از این رشک که گل را
با باد صبا وقت سحر جلوه گری بود

هر گنج سعادت که خدا داد به حافظ
از یمن دعای شب و ورد سحری بود
     
  
صفحه  صفحه 15 از 44:  « پیشین  1  ...  14  15  16  ...  43  44  پسین » 
شعر و ادبیات

Hafez Fortune | فال حافظ

رنگ ها List Insert YouTube video   

 ?

برای دسترسی به این قسمت میبایست عضو انجمن شوید. درصورتیکه هم اکنون عضو انجمن هستید با استفاده از نام کاربری و کلمه عبور وارد انجمن شوید. در صورتیکه عضو نیستید با استفاده از این قسمت عضو شوید.

 

 
DMCA/Report Abuse (گزارش)  |  News  |  Rules  |  How To  |  FAQ  |  Moderator List  |  Sexy Pictures Archive  |  Adult Forums  |  Advertise on Looti
↑ بالا
Copyright © 2009-2024 Looti.net. Looti Forums is not responsible for the content of external sites

RTA