ارسالها: 1131
#166
Posted: 19 Apr 2013 17:16
Sahar1986
سحرم دولت بیدار ببالین آمد
گفت برخیز که آن خسرو شیرین آمد
قدحی درکش و سرخوش بتماشا بخرام
تا ببینی که نگارت بچه آیین آمد
مژدگانی بده ای خلوتی نافه گشا
که ز صحرای ختن آهوی مشکین آمد
گریه آبی برخ سوختگان باز آورد
ناله فریاد رس عاشق مسکین آمد
مرغ دل باز هوادار کمان ابروئیست
ای کبوتر نگران باش که شاهین آمد
ساقیا می بده و غم مخور از دشمن و دوست
که به کام دل ما آن بشد و این آمد
رسم بد عهدی ایام چو دید ابر بهار
گریه اش بر سمن و سنبل و نسرین آمد
چون صبا گفته حافظ بشنید از بلبل
عنبر افشان بتماشای ریاحین آمد
از اون فالهای چند پهلوست، ولی چون تفسیر خواستید به رسم ادب یه تفسیر کلیشو میگم؛
مدتیه که سختی کشیدید و حال نوبت شادی و شیرین کامی رسیده...
اگر از کسی خواسته ای دارید عبا نکنید و با او در میون بگذارید!
شیرین کام و سرفراز باشید
حتی اگر نباشی، می آفرینمت!
چونان که التهاب بیابان،
سراب را...
ارسالها: 1131
#167
Posted: 19 Apr 2013 17:26
Maryam_tanha
من ترک عشق شاهد و ساغر نمیکنم
صد بار توبه کردم و دیگر نمیکنم
باغ بهشت و سایه طوبی و قصر حور
با خاک کوی دوست برابر نمیکنم
تلقین و درس اهل نظر یک اشارتست
گفتم کنایتی و مکرر نمیکنم
هرگز نمیشود ز سر خود خبر مرا
تا در میان میکده سر بر نمیکنم
ناصح بطعن گفت که رو ترک عشق کن
محتاج جنگ نیست برادر نمیکنم
این تقویم تمام که با شاهدان شهر
ناز و کرشمه بر سر منبر نمیکنم
حافظ جناب پیر مغان جای دولتست
من ترک خاکبوسی این در نمیکنم
مریم خانوم؛
وقت اون رسیده که بجای وعده های پوچ و قول های نابجا، به گفته هات جامه عمل بپوشونی و دست از تنبلی برداری.
در راهی که پیش گرفتی خودسری نتیجه ای نداره و حتما" با یک فرد با تجربه تر و عاقل تر از خودت گفتگو و نصیحت خواهی کن!!!
خوش و خرم باشی
حتی اگر نباشی، می آفرینمت!
چونان که التهاب بیابان،
سراب را...