انجمن لوتی: عکس سکسی جدید، فیلم سکسی جدید، داستان سکسی
شعر و ادبیات
  
صفحه  صفحه 101 از 129:  « پیشین  1  ...  100  101  102  ...  128  129  پسین »

Yaghma Golruei | یغما گلرویی


زن

 


عنوان : مالاگانیا

مرگ‌،
از درِ مِی‌ْخانه‌ در آمدُ رفت‌ است‌.
اسبان‌ِسیاه‌ُ مَردُم‌ِ پَست‌
رَوانند بر جاده‌های‌ عمیق‌ِ گیتار.

بوی‌ نمک‌ُ
خون‌ِ زَنان‌
دراین‌ همه‌ مریم‌ِ تَب‌ْکرده‌ی‌ کرانه‌.
مرگ‌ در آمدُ رفت‌ است‌
می‌رَوَد بیرون‌ُ بازمی‌گردد،
از درِ مِی‌ْخانه‌!
... الله ...
با هر چه عشق نام تو را می توان نوشت
با هر چه رود نام تو را می توان سرود
بیم از حصار نیست که هر قفل کهنه را‍‍
با دست های روشن تو می توان گشود
     
  
زن

 


عنوان : منظره‌یی‌ با دو گورُ یک‌ سگ‌ِ آشفته‌

بیدارشو! اِی‌ یار!
بشنو زوزه‌ی‌ آشفته‌ی‌ سگ‌ را!

سه‌ حوری‌ِ سرطان‌ رقصیده‌اند! پسرم‌!
از کوهستان‌ موم‌ِ سُرخ‌ُ شَمَدهای‌ خَشنی‌ آورده‌اند
که‌ موطن‌ِ سرطانند!
اسبی‌ با یکی‌ چشم‌ در گردن‌...
وَ ماه‌ آن‌چنان‌ مُنجمد شُده‌ در آسمان‌
که‌ کوه‌ِ ناهید را می‌دَرَد
وَ گورِ کهنه‌ را به‌ خون‌ُ خاکستر مسدود می‌کند!

بیدارشو! اِی‌ یار!
کوه‌ها نفس‌ نمی‌کشند وَ ریشه‌های‌ دِلم‌ جای‌ دیگری‌ست‌!
غم‌ نخور که‌ لب‌ْریزِ آب‌ِ دریا شُده‌یی‌!
من‌ دیرزمانی‌ دوست‌ْدارِ کودکی‌ بودم‌
که‌ پَری‌ کوچک‌ بر زبان‌ داشت‌!
قرنی‌ ، به‌ تیغه‌ی‌ چاقو روزگار گُذرانده‌ایم‌!

بیدارشو!
سکوت‌ کن‌!
دِل‌ بده‌ وَ کمی‌ برخیز!
زوزه‌، زبان‌ِ درازِ بنفشی‌ست‌
که‌ موم‌ِ هراس‌ُ رنگین‌ْکمان‌ِ شراب‌ بر جای‌ می‌نهد!
ریشه‌ در تن‌ِ صخره‌ فرو می‌رود،
نزدیک‌ می‌شَوَدُ ناله‌ می‌کند!
در خواب‌ ریسه‌ نرو! اِی‌ یار!

بیدارشو!
بشنو زوزه‌ی‌ آشفته‌ی‌ سگ‌ را!
... الله ...
با هر چه عشق نام تو را می توان نوشت
با هر چه رود نام تو را می توان سرود
بیم از حصار نیست که هر قفل کهنه را‍‍
با دست های روشن تو می توان گشود
     
  
زن

 


عنوان : رقص

کارمن‌ در خیابان‌های‌ سویل‌ می‌رقصد!
سپید موی‌ُ درخشان‌ چشم‌!

پرده‌ها را بِکشید! دختران‌!

ماری‌ زَرد گِرداگِردِ سَرَش‌ می‌چَرخَد
وَ او در رقص‌،
از روزهای‌ ناب‌ِ سَرخوشی‌اَش‌ یاد می‌کند!

پرده‌ها را بِکشید! دختران‌!

در انتهای‌ خلوت‌ِ خیابان‌،
قلب‌های‌ آندلسی‌
از پِی‌ِ تیغه‌های‌ عتیق‌
سوسو می‌زنند!

پرده‌ها را بِکشید! دختران‌!
... الله ...
با هر چه عشق نام تو را می توان نوشت
با هر چه رود نام تو را می توان سرود
بیم از حصار نیست که هر قفل کهنه را‍‍
با دست های روشن تو می توان گشود
     
  
زن

 


عنوان : ناقوس‌ِ مَرگ

در بُرج‌های‌ َزرد،
ناقوس‌ می‌زَنَند!
نُت‌ها رها شُده‌ در باد!
زنی‌ مُرده‌ را از کوچه‌ می‌بَرَند
آراسته‌ به‌ تاجی‌ از شکوفه‌های‌ مُرده‌ی‌ لیمو!
با گیتارِ سفیدش‌ آواز می‌خوانَد!
می‌خوانَد،
می‌خوانَد،
می‌خوانَد...

ناقوس‌ها خاموش‌ می‌شوند
در بُرج‌های‌ زَرد
وَ باد
از غبار
زورق‌ِ نُقره‌ می‌ساَزد!
... الله ...
با هر چه عشق نام تو را می توان نوشت
با هر چه رود نام تو را می توان سرود
بیم از حصار نیست که هر قفل کهنه را‍‍
با دست های روشن تو می توان گشود
     
  
زن

 


عنوان : سَمبُل

عیسا
آینه‌یی‌ به‌ هَر دست‌ می‌گرفت‌،
شبح‌ِ خود را جاودان‌ می‌کرد!
در نگاه‌های‌ سیاه‌
دِل‌ می‌انداخت‌...

« ـ من‌،
ایمان‌ می‌آورم‌!»
... الله ...
با هر چه عشق نام تو را می توان نوشت
با هر چه رود نام تو را می توان سرود
بیم از حصار نیست که هر قفل کهنه را‍‍
با دست های روشن تو می توان گشود
     
  
زن

 


عنوان : ترانه‌ی‌ زَرد ـ 1

درختی‌ سبز،
بَر سَرِ کوه‌.
چوپان‌ رفته‌، چوپان‌ بازآمده‌

درختان‌ِ خُفته‌ی‌ زیتون‌،
خمیده‌ بر حرارت‌ِ خاک‌.
چوپان‌ رفته‌، چوپان‌ بازآمده‌

نه‌ گوسفندُ
نه‌ سگ‌،
نه‌ چوب‌ْدست‌ُ
نه‌ عشق‌.
چوپان‌ رفته‌، چوپان‌ بازآمده‌

چون‌ سایه‌یی‌ مطلّا،
آب‌ می‌شَوی‌ در سُنبُله‌ها.

چوپان‌ رفته‌، چوپان‌ بازآمده‌
... الله ...
با هر چه عشق نام تو را می توان نوشت
با هر چه رود نام تو را می توان سرود
بیم از حصار نیست که هر قفل کهنه را‍‍
با دست های روشن تو می توان گشود
     
  
زن

 


عنوان : ترانه‌ی‌ زَرد ـ 2

می‌چرخم‌ بَر فَلَک‌ِ میناها!

پنداری‌ امشب‌ از قدّیسانم‌ من‌!
ماه‌ را به‌ دستم‌ دادند
وَ من‌ دگربار به‌ آسمانش‌ نهادم‌
پَس‌ خُدا اَجرَم‌ داد:
یک‌ گُل‌ِ سُرخ‌
با طیفی‌ از نور!

می‌چرخم‌ بَر فَلَک‌ِ میناها!

وَ اینک‌ در این‌ کشت‌ْزار خواهم‌ راند
تا دختران‌ را از عشق‌های‌ پَست‌ رهایی‌ دهم‌
وَ میان‌ِ پسر بچّه‌ها
اشرفی‌ قسمت‌ کنم‌!

می‌چرخم‌ بَر فَلَک‌ِ میناها!
... الله ...
با هر چه عشق نام تو را می توان نوشت
با هر چه رود نام تو را می توان سرود
بیم از حصار نیست که هر قفل کهنه را‍‍
با دست های روشن تو می توان گشود
     
  
زن

 


عنوان : ترانه‌ در حرکت‌

دیروز
(ستاره‌های‌ آبی‌)

فردا
(ستاره‌های‌ سفید)

امروز
(گُل‌ِ خُفته‌ در درّه‌ی‌ دامنی‌ می‌اندیشد)

دیروز
(ستاره‌های‌ آتش‌)

فردا
(ستاره‌های‌ بنفش‌)

امروز
(این‌ دِل‌! خُدای‌ من‌! این‌ دِل‌ِ رَمَنده‌!)

دیروز
(یادبودِ ستاره‌ها)

فردا
(ستاره‌ها در حجاب‌)

امروز
...

فردا!
دریا زَده‌ خواهم‌ شُد در قایق‌؟
آه‌! پُل‌های‌ واژگون‌ِ امروز، بر جاده‌های‌ آب‌!
... الله ...
با هر چه عشق نام تو را می توان نوشت
با هر چه رود نام تو را می توان سرود
بیم از حصار نیست که هر قفل کهنه را‍‍
با دست های روشن تو می توان گشود
     
  
زن

 


عنوان : شینتو

ناقوس‌َ زَر،
معبدِ اژدها.
چِک‌ چِکی‌ فرازِ شالی‌ْزار.
چشمه‌ی‌ اَزَلی‌،
چشمه‌ی‌ حقیقت‌.
دور از دُرناهای‌ سُرخ‌ُ
آتش‌ْفشان‌ِ خاموش‌.
... الله ...
با هر چه عشق نام تو را می توان نوشت
با هر چه رود نام تو را می توان سرود
بیم از حصار نیست که هر قفل کهنه را‍‍
با دست های روشن تو می توان گشود
     
  
زن

 


عنوان : تراز

شب‌،
همیشه‌ به‌ نَرمی‌.
روز،
رَسا وُ رَوان‌.

روز،
فقط‌ با یک‌ بال‌.
شب‌،
دورُ نیمه‌جان‌.

شب‌،
در آیینه‌یی‌ صاف‌.
روز،
زیرِ باد.
... الله ...
با هر چه عشق نام تو را می توان نوشت
با هر چه رود نام تو را می توان سرود
بیم از حصار نیست که هر قفل کهنه را‍‍
با دست های روشن تو می توان گشود
     
  
صفحه  صفحه 101 از 129:  « پیشین  1  ...  100  101  102  ...  128  129  پسین » 
شعر و ادبیات

Yaghma Golruei | یغما گلرویی

رنگ ها List Insert YouTube video   

 ?

برای دسترسی به این قسمت میبایست عضو انجمن شوید. درصورتیکه هم اکنون عضو انجمن هستید با استفاده از نام کاربری و کلمه عبور وارد انجمن شوید. در صورتیکه عضو نیستید با استفاده از این قسمت عضو شوید.

 

 
DMCA/Report Abuse (گزارش)  |  News  |  Rules  |  How To  |  FAQ  |  Moderator List  |  Sexy Pictures Archive  |  Adult Forums  |  Advertise on Looti
↑ بالا
Copyright © 2009-2024 Looti.net. Looti Forums is not responsible for the content of external sites

RTA