ارسالها: 8724
#1,281
Posted: 8 Feb 2016 12:14
پسر بچه ای که تورو دوست داشت
تو از کوچه رد میشدی، یادمه / با یه پیرهن ساده ی صورتی
یه جایی حوالیِ دَه سالگیم،/ همون سالای روشن و قیمتی
دوتا جوجهرنگی توی پیرهنم، / یه برگِ لواشک تو دستام بود
وطن واسه من خونهمون بود و بس، / همون کوچه معنای دنیام بود.
تو مثلِ یه قو رد شدی، یادمه! / رو دریاچهای که منو غرق کرد
گذشتی و بعد از عبورت جهان / دیگه پیش چشمای من فرق کرد.
میخواستم همه چیزو قسمت کنم، / با اون چشمای روشن خواستنی
یه جوجه، یه تیکه لواشک، یه تاس، / چهار پنج تا تیله، یه لیس بستنی
ولی تو گذشتی و با تو گذشت،/ همه آبهای جهان از سرم
حالا با همین موی جوگندمی / از اون کوچه با فکرِ تو میگذرم.
پسربچهای که تو رو دوست داشت، / به عشقِ تو تبعید شد از بهشت
سرِ زنگ انشا توی دفترش / برات اولین نامههاشو نوشت.
قایم کردشون تو کیفِ مدرسهش / کنارِ کتاب و تراش و مداد
بغل دستِ پرگار و نون و پنیر / ولی هرگز اونا رو دستت نداد.
پسر بچهای که تو رو دوست داشت، / هنوزم به یادت نفس میکشه
هنوزم تو خواباش قدم میزنی / نمیتونه بعد از تو عاشق بشه.
هنوزم تو از کوچهمون میگذری / یکی اینجا مثلِ قدیم مستته
می خواد نامه هاشو به دستت بده / ولی دستِ بچهت توی دستته
راز دلم را فقط تو میدانی و دلت
گوشه ای از قلبت پنهان دار دوستت دارم هایم را
*ای عشق*
***M***
ارسالها: 201
#1,282
Posted: 16 Oct 2016 21:00
»بوسه ی مجازی«گاهی وقتا یه صفحه ی گوشیآرزوها رو قاب می گیره.وقتی عکسِ تو رو نشون می دهدنیا بوی شراب می گیره.شکلِ زن های تو مینیاتور،عشوه های خریدنی داری.طعمِ شاتوت داره لبخندتبوسه های چشیدنی داری.تو خیابون مثِ یه آهوییگم شده بینِ بوقِ ماشین ها.توی وان یه پریِ دریاییبی قرارِ همیشه ی دریا.میونِ ماسه ها که می شینیتنِ آبا رو موج می گیره.سرِ نخ که تو دستِ تو باشهقلبِ بادبادک اوج می گیره.روی لب هات »ژوکوند« می خنده،توی چشمات یه قصرِ ویرونه.شکلِ »فرخ لقا« قصه ای کهمونده تو حبسِ آشپزخونه.من »امیرارسلانِ« مستهلککه براش قهرمانی دیر شده.شیرِ هاشور خورده از شلاقکه شبیهِ یه ببرِ پیر شده.تو رو از بین شعرای »حافظ«،تو رو از خواب بیرون آوردم.گرم و تلخی مثِ یه قهوه ی دِبشکه توی »کافه نادری« خوردم.از پسِ این درای صد قفله نمی شه پر کشید و به تو رسید.دلِ این بی قرارِ خسته خوشهبه تماشات از سوراخِ کلید.شوقِ با تو قدم زدن تو چَت،کیفِ بوسیدنِ مجازیِ تو.غلت خوردن تو تختِ تک نفرهبا تمنای عشق بازیِ تو.بی خبر باش از این پریشون کهروز و شب با چشات درگیره.گاهی وقتا یه صفحه ی گوشیآرزوها رو قاب می گیره.
ازاین زمین نفرین شده
تاآسمون بکرراهی نیست
ارسالها: 1796
#1,283
Posted: 17 Oct 2016 00:56
شعر فوق العاده زیبای یغما جان که برای شاهین نجفی سروده
تو شبیه برادرم هستی، یه برادر که وارثِ درده
یه برادر که مثل من عمری زیر ساطور زندگی کرده
توسری خورده سرسری نشده، خونده از یه جهان بیبرده
یه برادر که با صداش شاید ورق روزگار برگرده
من همه راهو اشتباه رفتم، کی میگه رؤیا، دنیا میسازه؟
هر درختی یه روز تبر میشه، هر زن آبستن یه سربازه
تیغ توقیف رو رگِ واژهس، مهر ممنوع روی پروازه
راهِ رفتن همیشه بنبسته، راهِ برگشت تا ابد بازه
پس باید رو به شعر برگردم، بسه همدیگه رو نفهمیدن
بسه تو چارچوب جون کندن، بسه تو یه مدار چرخیدن
همیشه چاه رو نشون دادم به صداهایی که نمیدیدن
اونا که با ترانههام آخر روی پیستِ سقوط رقصیدن
حس سطل زباله رو دارم لب به لب از سرنگ و تهسیگار
حس یه یاکریم که فهمیده لونهشو ساخته روی چوبهی دار
من یه جوک توی مجلس ترحیم، من یه پروانهام توی رگبار
من یه زندانیام که عمرش رو مشت میکوبیده به تن دیوار
تلی از خوابهای مکروهم، تلی از بغضهای تعزیری
خسته از بورس بشکن و باسن، خوندنه از سر شکمسیری
توی عصری که حتا با عکسِ خودتم توی آینه درگیری
چهجوری میشه زندگی رو نوشت، وقتی لحظه به لحظه میمیری
وقتی که گاندیای امروزی کفش کلوینکلاین میپوشن
وقتی که میمونا دارن نفتِ گربهی آسیا رو میدوشن
وقتی که غولای مبارز هم بیقراره بلیطِ گوگوشن
خب دیگه عادیه که مطربها خودشونو به پول بفروشن
حالا که استخونای شاملو، زیر سنگِ شکسته میپوسه
حالا که آخرین چریک داره چکمهی دیکتاتور رو میبوسه
حالا که مرکز جهان امروز تختخوابِ یه نشمهی روسه
دیگه فرقی نداره دنیامون توی دستِ کدوم دیوثه
تو شبیه برادرم هستی، یه برادر که خوب میبینه
یه برادر که خوب میدونه، معنی گوله رو توی سینه
ما کتک خوردهی یه کابوسیم، تو زمانی که رؤیا ننگینه
تو زمانی که وزن این هستی، مثل وزن سکوت سنگینه
اندوه بزرگی ست انبوه انتظار
ویرایش شده توسط: Evil_Dead