ارسالها: 8724
#151
Posted: 20 Jan 2012 09:49
عنوان: پارکْ
بعدِ رفتنِ خورشید سَرُکلّهش پیدا میشد ،
اما همیشه
تو جیباش پُرِ تُخمهی آفتابْگردون بود !
با اون سگِ حنایی که دورِ پاهاش میچرخیدُ
دُمشُ تکون میداد !
کنارِ بیدِ مجنونْ ،
رو نیمکتِ سنگیِ پارک میشِستُ
سازْدهنیشُ از جیبش در میآورد !
وقتی میزد
سگِ هم پا به پای صدای ساز زوزه میکشیدُ معرکه را مینداخ !
جماعتِ توی پارک دورِ اون دو تا جَم میشدن به تماشا !
اگه یه نفر اونُ نمیشناختُ سکهای پیشِ پاش مینداخ ،
دیگه ساز نمیزد ،
بُلن میشدُ بیاعتنا به تمومِ آدمای دورُ بَرِش
از پارک میرَف بیرون ،
سگِ هم پُشتِ سَرِش !
این کارُ واسه پول نمیکردن ،
نه خودش ،
نه سگش !
اما یه شبْ وسطِ نمایش مامورای شهرداری سَر رسیدن ،
سگِ رُ انداختن پُشتِ ماشینشون ،
اون میخواس نذاره اما با چوب افتادن به جونش !
وقتی ماشیناشون از اونجا دور میشد ،
رو زمین یه مُش تُخمهی آفتابْگردون مونده بودُ
چَن قطره خونُ
یه سازْدهنی که زیرِ پای اون لعنتیا لِه شده بود !
از اون شب به بعد ،
دیگه هیچکس اونُ سگشُ
توی پارک ندید !
راز دلم را فقط تو میدانی و دلت
گوشه ای از قلبت پنهان دار دوستت دارم هایم را
*ای عشق*
***M***
ارسالها: 8724
#152
Posted: 20 Jan 2012 09:50
عنوان: غَزَلَک !
تمومِ گُلای دنیا رُ
به تو پیشکش میکنم ،
بی این که بچینمشون !
عنوان: آتش !
تنها درخواستش یه نَخ سیگار بود !
یه سیگارْ
به اندازهی آرزوهای تمومِ آدما !
یه سیگارْ
که سهمِ اون از تمومِ زندگی باشه !
سَرجوخهی چاقُ چلّهی جوخه
با دَستای پَشمالوش
یه سیگار از جیبِ لباسِ اَرتشیش در آورد
گوشهی لَبای اون گذاشتُ آتیش زَد !
کی میدونه سیگار کشیدن با دَسّای بَسّه چه حالی داره ؟
چِش تو چِشِ اون دَوازده نفری که رو به روش وایساده بودن ،
چَن تا پُکِ عمیق به سیگار زَدُ
انداختش رو زمین !
بعد همون طور که دود از دَهَنِش در میاومد گُفت :
من حاضرم !
لولهی تُفنگا که غُریدن ،
اون سیگارِ ناتمومِ روی زمین
هنوز روشن بود...
راز دلم را فقط تو میدانی و دلت
گوشه ای از قلبت پنهان دار دوستت دارم هایم را
*ای عشق*
***M***
ارسالها: 8724
#153
Posted: 20 Jan 2012 09:51
عنوان: تو خطّی ؟
از اینجا که نیگا میکنم پنداری یه نفر ،
از وسطِ میدونِ انقلاب داره بَرام دَس تکون میده !
تو همهمههای این خیابون میشه خیلی چیزا پیدا کرد !
از کتابای ممنوعِ هدایت گرفته تا بستههای پَنج گِرَمیِ گَردْ !
اما من همین خیابونِ لامَصَبُ دوس دارم !
احساس میکنم اینجا به آدمای دیگه نزدیکتَرَم !
آدمایی که بی نگاه از کنارم میگذرنُ
تُن تُن بِهِم تَنه میزننُ
نمیدونن که چقدر دلواپَسِ سادگیشونَم !
چقدر دلم میخواد دیوارا رُ از میونشون بَردارم !
دیوارا وُ مَرزای نامریی
که اونا رُ از همدیگه جدا میکنه !
مرزِ نژادُ عقیده ،
مرزِ جناحُ نگاه ،
مرزِ نونُ نیاز ،
مرزِ مَسلکُ مزخرفاتِ رنگبهرنگِ دیگه !
اگه این دیوارا ،
اگه این دیوارای لعنتی نباشن ،
همه تو خیابون به هم لبخند میزنن ،
آسمون دوباره یادِ بادبادکاش میاُفته وُ
کوچهها پُر از جُفتای عاشقی میشه
که بَلَد نیستن از همدیگه خداحافظی کنن !
با همین شهر ،
با همین شهرِ قشنگی که تو سَرَمه
از عرضِ خیابونِ انقلاب میگذرم ،
رو زمینِ زیرِ پام ،
کنارِ یه خطِ زرد رنگِ دراز نوشتن :
از خطِ زرد به آن طَرَف نمازْ باطل است .
راز دلم را فقط تو میدانی و دلت
گوشه ای از قلبت پنهان دار دوستت دارم هایم را
*ای عشق*
***M***
ارسالها: 8724
#154
Posted: 20 Jan 2012 09:52
عنوان: نفرین
حرفِ من اینه :
عشقی که با چاقو زدن به درختِ سَرِ گُذر شروع بشه ،
خونهی آخرِش بدبختیِ !
عاشقاَم عاشقای قدیم
که اسمِ طرفُ رو تَنِشون خالْکوبی میکردن ،
نه این که ناخونْگیر وَردارنُ
تنِ درختای بیزبونُ
به هوای یادگاری پاره پاره کنَن !
از همینِ که عشقای این زمونه ،
هَمْسنُ سالِ حُبابای آبَن !
نفرینِ درختا رُ دستِ کم نگیر !
راز دلم را فقط تو میدانی و دلت
گوشه ای از قلبت پنهان دار دوستت دارم هایم را
*ای عشق*
***M***
ارسالها: 8724
#155
Posted: 20 Jan 2012 09:53
عنوان: دَرَکه
بِهِم نخند
اما تو دَرَکه ،
هر دَفه که اون الاغْچیِ اَحمق
با چوب به گُردهی الاغا میزَد ،
دردِ عجیبی تو تَنِ من میپیچید !
حالا تو اسمِ این احساسُ چی میذاری ؟
یا من الاغم ،
یا آدما آدم نیستن !
هر چی هست ،
از چشای دُرُشتِ اون الاغی که میلَنگید ،
میشد فهمید که چقدر دِلِش میخواد
با یه جُفتَک اون الاغْچی رُ بفرسته تَهِ درّههای دَرَکه ،
تا به دَرَکْ واصل بشه !
اینُ میشد ،
از چشای خیسِ دُرُشتش فهمید !
راز دلم را فقط تو میدانی و دلت
گوشه ای از قلبت پنهان دار دوستت دارم هایم را
*ای عشق*
***M***
ارسالها: 8724
#156
Posted: 20 Jan 2012 09:54
عنوان: پنجشنبه شِشُمِ اُردیْبهشتِ هشتاد
آخ که چه حالی داره !
چِش به راهِت باشم ،
بارون بیاد ،
تو نیای و من
خیسِ خیس
تمومِ اون خیابونِ طولُ درازِ بیمغازه رُ�
پیاده گَز کنم ،
خودمُ به خونه برسونمُ
از گِلُ شِلِ روی کفشام
بفهمم که چقدر دوسِت دارم !
آخ که چه حالی داره !
چِش به راهِت باشم ،
بارون بیاد ،
تو هَم بیای و من
دست تو دستِ تو
تمومِ اون خیابونِ طولُ درازِ بیمغازه رُ�
پیاده گَز کنم ،
بعد خودمونُ به نیمکتِ پارکِ پَرتِ بَرِ اتوبانْ برسونیمُ
تو از برقِ توی چشامْ
بفهمی که چقدر دوسِت دارم !
آخ که چه حالی داره !
همین خیالا ،
همین آرزوها ،
همین خوشْباوَریا ،
همین اومدْ نیومد کردنا...
زندگیْ دلْدلِ همین همینهاس !
راز دلم را فقط تو میدانی و دلت
گوشه ای از قلبت پنهان دار دوستت دارم هایم را
*ای عشق*
***M***
ارسالها: 8724
#157
Posted: 20 Jan 2012 09:54
عنوان: خدابیامُرز
خودت گفتی !
نگو یادم نیس !
گُفتی هَمچی که اون پَرَنده آخریِ بخونه ،
هیچ دیواری باقی نمیمونه وُ
تمومِ این پنجرههای تَنگِ زنگْزده
از قِداست میاُفتن !
حالا بِهِم بگو !
حالا که اون پَرَندهی تُک شیکسّه زیرِ گوشِت خونده وُ
دیوارای دورُ وَرِت رُمبیدن ،
بگو آزادی چه طعمی داره ؟
راز دلم را فقط تو میدانی و دلت
گوشه ای از قلبت پنهان دار دوستت دارم هایم را
*ای عشق*
***M***
ارسالها: 8724
#158
Posted: 20 Jan 2012 09:57
عنوان: قبل از فَلَک
آقا ! اجازه !
یه سوال داشتیم :
ما کلاس اوّلیا
که هَر روز تو مراسمِ صُبگاه
دَه تا زنده بادُ مُرده باد میگیم ،
وقتی بزرگ شُدیم
میتونیم آدمای دیگه رُ دوس داشته باشیم ؟
عنوان: سفسطه
صَد دفه هَم که لای انگشتِ شَستُ اِشارهمُ گاز بگیرم
بازم این سوالِ سِمِج میاد سُراغم که :
وقتی میشه وجودِ هوا رُ
با فُرمولای فیزیکُ شیمی ثابت کرد ،
چرا یه فرمولِ بیکلَک
واسه اثباتِ خیلی چیزای دیگه نیست ؟
راز دلم را فقط تو میدانی و دلت
گوشه ای از قلبت پنهان دار دوستت دارم هایم را
*ای عشق*
***M***
ارسالها: 8724
#159
Posted: 20 Jan 2012 09:59
عنوان: ناکوک
تا هزارتا آدمِ فَلَکْزده خاکسترْنشین نَشَن ،
یه دونه از این بُرجای بیپدر قَد نمیکشن !
این جمله رُ خیلییا گفتن !
خیلییا میگَن !
خیلییا که خونهشون
طبقهی آخرِ همین برجای دِیلاقِ !
تازه فهمیدم که آوازهخون نه آواز
بَدترین فیلمِ تاریخِ سینماس !
یادت باشه بعد از این
قبلِ گوش دادن به هر حرفی
ببینی این کیه که داره حرف میزنه !
کفّههای ترازوی پیزوریِ این روزگار ،
ناکوکتَر از ترازوی بقّالِ محلّهی ماس !
جونِ تو !
راز دلم را فقط تو میدانی و دلت
گوشه ای از قلبت پنهان دار دوستت دارم هایم را
*ای عشق*
***M***
ارسالها: 8724
#160
Posted: 20 Jan 2012 10:01
عنوان: نمکیییییِ !
هَلاکتَم !
بیسَرُپاتَر از تمومِ خاطرخواهای دورُ وَرِت !
یه غُربتیِ آسمونْجُل
که غروبِ هَر پنجشنبه زنگِ درِ خونهتونُ میزنه وُ
نونْ خُشکای کپَک زدهتونُ
با بلورای قشنگِ نمک عوض میکنه !
خونهی شما بالای کاشانکُ
خونهی ما پایینِ قرچک !
اِسما نزدیکُ رَسما دور !
این دِلِ وامونده هَم
به همون یه نگاهِ حلالِ هَر هفته خوشِ وُ
به قصههای باحالِ ننهجون
که آخرشون هفت شبانه روز عروسی بود !
عروسیِ پسرِ گدا
با دخترِ شاپریون !
راز دلم را فقط تو میدانی و دلت
گوشه ای از قلبت پنهان دار دوستت دارم هایم را
*ای عشق*
***M***