ارسالها: 8724
#241
Posted: 28 Jan 2012 07:22
عنوان: زخم یادگارِ جنگ
دیدنِ تمامِ دنیا تو یه عکسِ یادگاری
اونجا که برای گریه ، یه ترانه کم میاری
اونجا که نبضِ سرودن ، نبضِ خاطراتِ دورِ
تو نموندی تا ببینی ، لحظههام چه سوتُ کورِ
داداشی ! توی نگاهت اون همه ستاره داشتی
ولی ما رُ تکُ تنها تو سیاهی جا گذاشتی
تو طنینِ هر ترانه تو کنارمی همیشه
اما جای خالیِ تو با ترانه پُر نمیشه
دل رُ زدی به شعلهها تو هُرمِ خاکسترُ دود
جنگِ بزرگِ قصهمون کبریتِ بیخطر نبود
سوختیُ از سوختنِ تو گنبدِ فیروزه شکست
سفرهی هفسینِ بهار از خونهمون بارشُ بست
زخمی کدوم خزونی ؟ ای گُلِ گلوله خورده !
که توی شبِ نگاهت ، این همه ستاره مُرده
زخمی کدوم خزونی ؟ ای مسافرِ جنوبی !
برای من تا همیشه تو طلوع هر غروبی
هنوزم ساحلِ کارون ، پُرِ پوکهی فشنگه
تو جنوب رو تنِ نخلا ، زخم یادگارِ جنگه
تو میون دودُ ترکش فکرِ یه دریچه بودی
غزلِ آخرِ عشقُ اونورِ ابرا سرودی
دل رُ زدی به شعلهها تو هُرمِ خاکسترُ دود
جنگِ بزرگِ قصهمون کبریتِ بیخطر نبود
سوختیُ از سوختنِ تو گنبدِ فیروزه شکست
سفرهی هفسینِ بهار از خونهمون بارشُ بست
راز دلم را فقط تو میدانی و دلت
گوشه ای از قلبت پنهان دار دوستت دارم هایم را
*ای عشق*
***M***
ارسالها: 8724
#242
Posted: 28 Jan 2012 07:23
عنوان: عطششکن
لاجرعهی عطش شکن ! روانه شو در تنِ من !
ریشهی من فدای تو ! تیشه بزن ! تیشه بزن !
عطش عطش دویدهام ، بی تو به من رسیدهام !
بر تن سایههای شب ، خط و نشان کشیدهام !
خستهام از حجمِ قفس ، خستهام از حبسِ نفس !
حنجرهی سبزِ مرا ، عطرِ ترانهی تو بَس !
قاصدکِ قلّه نشین ! سیبِ ترانه را بچین !
عاشقِ پَر شکسته را ، رها کن از خاک زمین !
طلوع هر غروبِ من ! بغضِ همیشه خوبِ من !
قفلِ قفس را بگشا ! کلیدِ نقرهکوبِ من !
حادثههای دَم به دَم ، از عطشم نکرده کم !
شعر من وُ نیازِ تو ، جوهرِ سرخِ این قلم !
معجزه کن ! ساحرهسوز ! خوبِ همیشه وُ هنوز !
سکهی صد ستاره را ، به جامهی غزل بدوز !
در تنِ من شعله بزن ! دل دلِ پاکِ ما شدن،
از آخرین بیتِ صدا ، بِرِس به ابتدای من !
وحشتِ سایههای بَد ، راهِ تو را نکرده سَد،
قدم قدم روانه شو ! تویی بَلَدترین بَلَد !
طلوع هر غروبِ من ! بغضِ همیشه خوبِ من !
قفلِ قفس را بگشا ! کلیدِ نقره کوبِ من
راز دلم را فقط تو میدانی و دلت
گوشه ای از قلبت پنهان دار دوستت دارم هایم را
*ای عشق*
***M***
ارسالها: 8724
#243
Posted: 28 Jan 2012 07:24
عنوان: سطری از همین ترانه
شبِ لالِ بی ستاره ، پلکِ لحظهها رُ بسته
روی تیرِ برقِ کوچه ، دوباره جغدِ نشسته
یه کتاب رو کفِ کوچه هِی ورق میخوره از باد
میپیچه تو خونههامون صدای سرخِ یه فریاد
رَدِّ قطرههای خونِ روی خاکِ کوچه ، انگار ،
یه نفر با خون نوشته: «آدما ! خدا نگهدار ! »
یا شاید یه شعرِ نابه ، یه سرودِ عاشقانهس
یه معما ، یه پیامه ، سطری از همین ترانهس
هر چی هست برای اون مرد آخرین جمله همینه
جوهرش خونِ رگاشه ، کاغذش خاکِ زمینه
شهر شب پنجرههاشُ بسته ، کوچه از هر دو طرف بنبسته
یکی پای تیرِ برق افتاد ، خنجری تو سینشه تا دسته
فردا مردم با یه پارچه صورتش رُ میپوشونن
همه با چشمای بسته فاتحه براش میخونن
دیگه هیچکس نمیبینه که چشای مُرده خیسن
گربههای گُشنه تا صبح ، اون نوشته رُ میلیسن
دیگه هیچکس نمیگرده دنبالِ رَدُ نشونهش
سپورِ پیرِ خیابون کتابُ میبَره خونهش
دوباره یه روزِ تازه روی غلطکش میفته
از ستاره قصه گفتن واسه شب یه حرفِ مُفته
شبِ کهنه برمیگرده ، هر سوالی بی جوابه
هر کی چشماشُ ببنده ، جایزهش یه قرصِ خوابه
شهرِ شب پنجرههاشُ بسته کوچه از هر دو طرف بنبسته
یکی پای تیرِ برق افتاده ، خنجری تو سینشه تا دسته
راز دلم را فقط تو میدانی و دلت
گوشه ای از قلبت پنهان دار دوستت دارم هایم را
*ای عشق*
***M***
ارسالها: 8724
#244
Posted: 28 Jan 2012 08:58
عنوان: بیا بازی رُ ببازیم
با تواَم بیبیِ برفی ! تو سماعِ هر ترانه !
تو یه مرهمِ عزیزی واسه زخمِ تازیانه
با تواَم بیبیِ برفی ! توی بیداریُ رؤیا
هم تهِ جادة دیروز ، هم نوکِ قلهی فردا
با تواَم بیبیِ برفی ! من کنارتم همیشه !
مثه ساحل پیشِ دریا ، واسه ساقه مثه ریشه !
بی بیِ برفیِ من ! آب نشو !
با طلسمِ سایهها خواب نشو !
من یه عکسم توی قابِ گریهها
تو دیگه زندونیِ قاب نشو !
تازه شو ! بیبیِ برفی ! چترِ آفتابیتُ واکن !
خاطرههای قشنگُ از تو قصهمون سَوا کن !
تازه شو ! بیبیِ برفی ! ای غزلواژه عاشق !
یه سرودِ تازه سرکن از سکوتِ این دقایق
بیا با بغض قدیمی ، واژههای نو بسازیم
وقتی این سکوت بَرَندهس ، بیا بازی رُ ببازیم
بیبیِ برفیِ من ! آب نشو !
با طلسمِ سایهها خواب نشو !
من یه عکسم توی قابِ گریهها
تو دیگه زندونیِ قاب نشو !
راز دلم را فقط تو میدانی و دلت
گوشه ای از قلبت پنهان دار دوستت دارم هایم را
*ای عشق*
***M***
ارسالها: 8724
#245
Posted: 28 Jan 2012 08:59
عنوان: بانو
هنوزم پشتِ این صدا ، زیرِ بارونِ گریهها ،
یکی چشمانتظارِ توست ! ای بانو !
اون که از نسلِ قصههاس ، مردِ تنهای این شباس ،
بیتو اما کنارِ توست ! ای بانو !
بانو ! بانو ! گُلِ آشفته گیسو !
بانو ! بانو ! وارثِ چشمِ آهو !
بانو ! بانو ! عطرِ نجیبِ شببو !
بانو ! بانو ! صدای خندههات کو ؟
برای من تولّدِ دوباره باش !
زخمِ سیاهِ روزگارُ چاره باش !
بیتو کلیدِ نقره پیدا نمیشه !
پِلکِ تَرِ پنجرهمون وا نمیشه !
اگه تو فانوستُ روشن نکنی ،
این شبِ کهنه رنگِ فردا نمیشه !
نگاهتُ ستاره کن تو شبِ من !
ترانه رُ زمزمه کن با لبِ من !
یه بغضِ تن شکسته،
راهِ صدامُ بسته،
گریه که درمون نمیشه ، گریه که درمون نمیشه !
بدون توی خاطرههام کنارمی تا همیشه !
زخمِ سیاهِ روزگارُ چاره کن !
دستای خالیمُ پُر از ستاره کن !
راز دلم را فقط تو میدانی و دلت
گوشه ای از قلبت پنهان دار دوستت دارم هایم را
*ای عشق*
***M***
ارسالها: 8724
#246
Posted: 28 Jan 2012 09:00
عنوان: آوازِ دزد
من از جنوبِ شهر میام ، از بغلِ دروازه غار
از تهِ شوشُ پارکِ شهر ، از دلِ کوچههای تار
من از جنوب شهر میام ، از تو محلههای دور
از خونههای حلبی ، از کوچههای سوتُ کور
بچه که بودم پدرم ، چاقو تو دستِ من گذاشت
نذاشت برم به مدرسه ، حرفِ حسابُ دوس نداشت
منم شدم یه کوچه گرد ، آفتابه دزدِ آسُ پاس
با صد هزار تا آرزو ، میونِ کوچهها پَلاس
آی روزگارِ خطخطی ! من رُ بزن ! نگو بَسه !
بزن تا آخرین نفس ! کتک خورِ من مَلَسه !
سارق خونههای شهر ، جیب بُرِ کوچهها منم
ده تا ساعت مچی دارم ، توی آستینای پیرهنم
دزدِ همه قالپاقای ماشینای بالای شهر
از نفس افتاده توی کوچهی سربالای شهر
هر جا یه چیزی گم بشه همیشه تقصیرِ منه
دشمنی قدیمِ سنگ با شیشه تقصیرِ منه
همیشه حبسیِ سکوت ، همیشه خسته وُ اسیر
هر جا میرم پُشتِ سرم داد میزنن: «دزدُ بگیر ! »
آی روزگارِ خطخطی ! من رُ بزن ! نگو بَسه !
بزن تا آخرین نفس ! کتک خورِ من مَلَسه !
راز دلم را فقط تو میدانی و دلت
گوشه ای از قلبت پنهان دار دوستت دارم هایم را
*ای عشق*
***M***
ارسالها: 8724
#247
Posted: 28 Jan 2012 09:02
عنوان: چهارشنبه کجاست؟
نُهِ صبحِ هر چهارشنبهی من: بی تو از خلوتِ کوچه رَد شدن
دل سپردن به سکوتِ لحظهها ، شعرِ نابِ تازهیی بَلَد شدن
نُهِ صبحِ هر چهارشنبهی من: پا به پا کردن بغضُ انتظار
وحشتِ عبورِ سبزِ سایهها ، گلِسرخُ دلُ دستِ بیقرار
نُهِ صبحِ هر چهارشنبهی من: طپشِ خاطرههای رنگ به رنگ
جهشِ رخشِ من از تنگهی مرگ ، قصهی شاپرکُ پیلهی تنگ
نُه صبحِ هر چهارشنبهی من: وقتِ بیقراریِ ترانهها
ساعتِ امنِ ظهورِ آرزو ، فرصتِ زلالِ عاشقانهها
عسلَک ! پَس اون چهارشنبه کجاست ؟
مثِ اون روز واسه من روزی نبود
بعد از اون صدتا چهارشنبه گذشت ،
هیچکدوم آشِ دهنسوزی نبود
نُهِ صبحِ هر چهارشنبهی من: گلِ سرخ پَرپَرِ پیادهرو
همیشه شکستنِ شیشهی دل ، همیشه نیومده ، رفتنِ تو...
راز دلم را فقط تو میدانی و دلت
گوشه ای از قلبت پنهان دار دوستت دارم هایم را
*ای عشق*
***M***
ارسالها: 8724
#248
Posted: 28 Jan 2012 09:06
عنوان: نمیگم شبیه من باش !
قید فردا رُ باید زد ، جاده انتها نداره
قصهی لیلیُ مجنون این روزها بها نداره
قید فردا رُ باید زد ، هر نفس یه اتفاقه
تنها افسانهی آتیش ، توی سینهی اجاقه
قید فردا رُ باید زد ، حرفِ تازهیی نمونده
دیگه خیلی وقته حافظ غزل آخرُ خونده
جمعه شد هَف روزِ هفته
حافظ از حافظه رفته
قید فردا رُ زدم من ، بیتو فردا خیلی دوره
بیتو این ترانه لالِ ، بیتو چشمِ واژه کوره
قید فردا رُ زدم من ، بی تو گم میشم تو امروز
بی تو فردا رُ نمیخوام ، ای غزلوارهی شبْسوز
با توام ! ترانه بانو ! نمیگم شبیهِ من باش !
لااقل تو این سیاهی ، یه کم اسطورهشکن باش !
جمعه شد هَف روزِ هفته
حافظ از حافظه رفته
راز دلم را فقط تو میدانی و دلت
گوشه ای از قلبت پنهان دار دوستت دارم هایم را
*ای عشق*
***M***
ارسالها: 8724
#249
Posted: 28 Jan 2012 09:09
عنوان: مشق نانوشته
این روزا تو شهرِ قصه هر کسی ترانهبافه
این روزا حتا کلاغم عاشقِ قلّهی قافه
هر صدای بیصدایی این روزا عربده سازه
آخه گفتن توی این شهر جادهی حنجره بازه
بیا تاساعت خوابذ با شب اندازه نگیریم
وقتِ بیداریِ آواز پُشتِ پلکمون نمیریم
بیا همبازیِ من شو ! نگو قَد کشیده سایهت
چِش میذاریم رو درختُ میشماریم تا بینهایت
میریم اونجایی که دلها برای ترانه تنگه
بهترین بازیِ دنیا ، بازیِ اَلاکلنگه
اونجا که برقِ رفاقت تو نگاهِ آسمونه
تنها دلواپسیِ ما مشقِ نانوشتمونه
نگو ماهیِ ترانه این روزا شامِ نهنگه
نگو چوبِ اون درخته حالا قنداقِ تفنگه
بیا این ترانهها رُ با صدای هم بخونیم
اولِ قصه نخوابیم ، تا ته قصه بمونیم
بیا چشم بذار که با هم رَد بشیم از پُلِ خورشید
تا همه بفهمن عشقُ از دلا نمیشه دزدید
آی پاسبون سوت سوتکی ! بازم منُ جریمه کن !
ترانههای تازهمُ به جرمِ من ضمیمه کن !
آی پاسبون سوت سوتکی ! برگِ جریمههات کمه !
تو این شبِ ناشنوا ، خلافِ من دَم به دَمه !
راز دلم را فقط تو میدانی و دلت
گوشه ای از قلبت پنهان دار دوستت دارم هایم را
*ای عشق*
***M***
ارسالها: 8724
#250
Posted: 1 Feb 2012 13:59
عنوان: قصهی شهرِ فرنگی
گفتم از شهرِ فرنگی دو سه خطی بنویس
بگو اونجا مثِ شهرِ قصهها هَس یا که نیس
بعدِ چَن هفته تو یک نامه فرستادیُ من
تا تهِ قصه رُ خوندم از همون کاغذِ خیس
قصهی شهرِ فرنگی یه دروغ بود ، مگه نه ؟
اونورا بازارِ نامردی شلوغ بود ، مگه نه ؟
چلچراغی که ازش قصه میگفتن همه جا
یه چراغِ نیمه جونِ بیفروغ بود ، مگه نه ؟
ای سفرکردهی عاشق ! نفسِ آوازم !
من ترانههامُ با نامِ تو میآغازم
اگه تو شهر فرنگِ قصه تنها موندی
من از اینجا با صدام واسهت یه پُل میسازم
پابذار رو پُل آواز ، بیا تا دل دلِ من
قُرُقِ غربتُ بشکن ! ای دلیلِ ما شدن !
چک چکِ بارونِ اشکام روی شیروونیِ شعر
میگه: ای آینهدار ! زنگِ ترانه رُ بزن
نگو مرغِ عشق تو سرما عاشقِ قفس نبود
نگو تو سینه واسه یه واژه هم نفس نبود
با همین ترانه برگرد ! نگو تو شهرِ فرنگ ،
واسه برگشتنُ موندن یه ترانه بَس نبود
ای سفر کردهی عاشق ! نفسِ آوازم !
من ترانههامُ با نامِ تو میآغازم
اگه تو شهرِ فرنگِ قصه تنها موندی
من از اینجا با صدام واسهت یه پُل میسازم
راز دلم را فقط تو میدانی و دلت
گوشه ای از قلبت پنهان دار دوستت دارم هایم را
*ای عشق*
***M***