ارسالها: 8724
#271
Posted: 1 Feb 2012 14:20
عنوان: سُرنگِ خالی
زیر پُل یه مردِ لاغر ، رو زمینِ خیس نشسته
کنارِ یه تَلِ آتیش ، با چشای نیمه بسته
اون کیه ؟ کسی که هرگز زندگی رُ نشناخته
همهی ستارههاشُ به شبای کهنه باخته
اون کیه ؟ یه مرد خسته ، مردِ غمگینِ تکیده
کسی زیرِ پُلِ این شهر گریهی اونُ ندیده
با فروش هر یه بسته تو خودش شکسته صدبار
مثل اون شعرِ قدیمی ، هر دریچهش شده دیوار
نقطه چینِ روی رگهاش ، جانشینِ حرفِ مرگه
نقطههای زندهگی نیست ، جای سوزنِ سُرَنگه
کی میدونه ؟ کی میدونه ؟ رمقی براش نمونده
شعلهی حادثه اونم مثِ مُشتریش سوزونده
خیره شدن به شعلهها چشمای ماتِ نیمه باز
یه مشتری پول نداره ، میگه: «منُ یه بار بساز ! »
انگاری گریه میکنه مردِ سیاهِ آسُ پاس
هق هقشُ نمیشنویم گریهی مُرده بیصداس
مردِ لاغر پیشِ آتیش خوابای کهنه میبینه
سارا دخترِ سه سالهش توی خواب پیشش میشینه
میگه: «بابا تو کجایی ؟ تنها موندیم توی خونه
هی میگم بابا کجا رفت ؟ اما هیشکی نمیدونه
مادرم آرزوهاشُ میریزه رو دارِ قالی
بی تو قالی رنگ نداره ، بابا جون ! جای تو خالی ! »
مردِ لاغر یه کمربند میپیچه به دورِ بازوش
آمپولِ هوا تو دستش ، میشکنه طلسمِ جادوش
نقطه چینِ روی رگهاش ، دیگه هم معنیِ مرگه
خطُ خالِ زندهگی نیست ، جای آخرین سُرنگه
مشتری جیباشُ گشته ، همه بستههاشُ بُرده
مردِ لاغر زیرِ اون پُل ، با سُرَنگِ خالی مُرده...
راز دلم را فقط تو میدانی و دلت
گوشه ای از قلبت پنهان دار دوستت دارم هایم را
*ای عشق*
***M***
ارسالها: 8724
#272
Posted: 1 Feb 2012 14:21
عنوان: آدم به آدم میرسه
مرغکِ پَر شکستهام ، قوّتِ بالِ من تویی
شهرِ به شب نشستهام ، ماهِ هلالِ من تویی
تشنه وُ بیترانهام تو هُرمِ دلسپردگی
چشمهی آبِ روشنُ پاکُ زلالِ من تویی
یه سالِ پیرُ کهنهام با هفتههای بیطپش
لحظهی آسمونیِ تحویلِ سالِ من تویی
میدونم چشمای تو یه روز به دادم میرسه
کوه به کوه نمیرسه ، آدم به آدم میرسه
قصهی سرنوشتِ من زانوهامُ خم میکنه
نقطهی پاکُ روشنِ فنجونِ فالِ من تویی
یه آدمِبرفیِ مغرورِ به یخ نشستهام
ذغالِ چشم ، سطلِ کلاه ، دسکشُ شالِ من تویی
ترانههای تازهمُ برای تو رَج میزنم
اما به تو نمیرسن ، شعرِ محالِ من تویی
میدونم چشمای تو یه روز به دادم میرسه
کوه به کوه نمیرسه ، آدم به آدم میرسه
راز دلم را فقط تو میدانی و دلت
گوشه ای از قلبت پنهان دار دوستت دارم هایم را
*ای عشق*
***M***
ارسالها: 8724
#273
Posted: 1 Feb 2012 14:22
عنوان: مردِ شرقی
این منم ! یه مردِ شرقی ، با یه عالمه ترانه
یه ترانهخونِ خسته ، با نگاهِ عاشقانه
این منم ! یه مردِ شرقی،یه بَرَنده ، یه ستاره
نبضِ سازُ تو ترانه زنده میکنم دوباره
اما تو آینه کیام من ؟ یه ترانهسازِ خسته
که نبودنِ یه یاور ، همه جادههاشُ بسته
گفتی از حادثه بگذر برای به من رسیدن
از همه دنیا گذشتم ، حالا این تو ، حالا این من
معنیِ به تو رسیدن نرسیدن به خودم بود
توی قصهی منُ تو ، حرفِ عاشقانه کم بود
بیتو بازَندهترینم ، ای بَرَندهی همیشه
غصهی نبودنِ تو ، تو ترانه جا نمیشه
با تو من بَرَنده میشم ، توی این ترانهبازی
تو سکوتِ خلوتِ من ، تو مثِ صدای سازی
با تو این عاشقِ شرقی روی قلهی ترانهس
حرفِ آخرم تویی ، تو ! این ترانهها بهانهس
گفتی از حادثه بگذر برای به من رسیدن
از همه دنیا گذشتم ، حالا این تو ، حالا این من
معنیِ به تو رسیدن نرسیدن به خودم بود
توی قصهی منُ تو ، حرفِ عاشقانه کم بود
راز دلم را فقط تو میدانی و دلت
گوشه ای از قلبت پنهان دار دوستت دارم هایم را
*ای عشق*
***M***
ارسالها: 8724
#274
Posted: 1 Feb 2012 14:22
عنوان: سنگ، کاغذ، قیچی
قیچی ! منُ قیچی نکن ! بذار که سنگُ بِبَرَم
من پُرم از ترانهها کاغذِ جنس پیرهنم
قیچی ! منُ قیچی نکن ! برگِ بَرَنده با منه
من اگه بازی نکنم ، سنگه صداتُ میشکنه
سنگِ سیاه ! نعره نزن ! تو گوشِ من رَجَز نخون
تا تهِ شب منتظره شروعِ نوبتت بمون !
حرف حسابِ تو چیه ؟ آسمونت چه رنگیه ؟
خونهی سنگیِ دلت ، یه خونهی کلنگیه !
قیچی اگه اَمون بده ، بَرَنده کاغذِ نه سنگ
سنگ اگه یکهتاز بشه ، بازی میشه میدونِ جنگ
قیچی یه کم اَمون بده ! حرفِ حساب پیشِ منه
سنگ به کسی گوش نمیده ، همیشه نعره میزنه
قیچی یه کم اَمون بده ! تنها برای یک نفس
رفتنِ من باختنِ توست ، سنگ میمونه ، همینُ بَس
زندگی مثلِ بازیِ کاغذُ سنگُ قیچیه
هیشکی خبردار نمیشه برندهی بازی کیه
قیچی اگه اَمون بده ، بَرَنده کاغذِ نه سنگ
سنگ اگه یکهتاز بشه ، بازی میشه میدونِ جنگ
راز دلم را فقط تو میدانی و دلت
گوشه ای از قلبت پنهان دار دوستت دارم هایم را
*ای عشق*
***M***
ارسالها: 8724
#275
Posted: 1 Feb 2012 14:24
عنوان: گریه نکن!
گریه نکن ! عزیزِ من ! حالا که گریه زوریه ،
حالا که تنها چارهمون دل دلِ وُ صبوریه ،
تکیه بده به این صدا ، غصه نخور که فاصله
بین نگاهِ منُ تو هزار تا سالِ نوریه
گریه نکن ! آینه ساز ! خسته نشو از این حضور
از این حضورِ بیصدا ، از این حضورِ سوتُ کور
خسته نشو ! خسته نشو ! نبضِ ستاره رُ بگیر
عطرِ ترانه میگذره ، از تو حصارِ بیعبور
بیا دروازهی نورُ روی سایهها ببندیم
وقتی ممنوعه تبسم ، با لبِ بسته بخندیم
گریه نکن ! عزیزِ من ! گریه فقط یه مرهمه
کنار این بغضِ بزرگ ، اشکای ما خیلی کمه
گریه نکن ! چراغ عشق توی ترانه روشنه
جرقههای سایهکش تو این صدا دَم به دَمه
همطپشِ همیشگی ! لرزشِ دستامُ بگیر
برقِ نگات خط میکشه رو این سیاهیِ حقیر
توی ضیافت صدا تا ته شعرِ من برقص
اطلسِ آوازُ بکش رو سرِ واژههای پیر
بیا دروازهی نورُ روی سایهها ببندیم
وقتی ممنوعه تبسم ، با لب بسته بخندیم
راز دلم را فقط تو میدانی و دلت
گوشه ای از قلبت پنهان دار دوستت دارم هایم را
*ای عشق*
***M***
ارسالها: 8724
#276
Posted: 1 Feb 2012 14:24
عنوان: جیرجیرک
مورچهها شب تا سحر کار میکنن
دونه رُ تو لونه انبار میکنن
جیرجیرکها میخونن تا دمِ صبح
با صداشون شبُ بیدار میکنن
صداشون کفرِ شبُ در میاره
شبِ بَد پنبه تو گوشاش میذاره
اون رفیقِ مورچههای ساکته
صدای جیرجیرکُ دوس نداره
سر تو بدزد ستاره ! آسمون صاعقه باره !
این سکوتُ دَر به دَر کن ! جیرجیرک ! بخون دوباره !
جیرجیرک همیشه آواز میخونه
هیشکی درد وُ غصهشُ نمیدونه
مورچهها اونُ ندیدن تا حالا
همیشه میونِ برگا پنهونه
جیرجیرک ! دنیا رُ بیصدا نذار
با صدات دَخلِ سیاهی رُ بیار
کاری کن مورچهها آواز بخونن
کاری کن شب پا بذاره به فرار
سر تو بدزد ستاره ! آسمون صاعقه باره !
این سکوتُ دَر به دَر کن ! جیرجیرک ! بخون دوباره !
راز دلم را فقط تو میدانی و دلت
گوشه ای از قلبت پنهان دار دوستت دارم هایم را
*ای عشق*
***M***
ارسالها: 8724
#277
Posted: 1 Feb 2012 14:25
عنوان: برپا!
مدرسمون یادم میاد ، دیوارای بلندی داشت
اما منُ حتا یه بار توی خودش نگه نداشت
دلم مثِ یه بادبادک از روی دیوار میپرید
فراشِ پیرِ مدرسه به گَردِ من نمیرسید
فردا ولی ناظممون ، بغضمُ میشکس تو گلو
دستای من میموندنُ ترکهی خیسِ آلبالو
خطای خون مُردهگی رُ رو کفِ دستام میکشید
صدای گریهی منُ گوشای اون نمیشنید
«برپا» بگو ای منِ من ! برجا نشستنت بسه
از روی دیوارا بپر ! مدرسه مثلِ قفسه
حالا بزرگ شدم ولی دیوارا باز دورِ منن
هنوز برای هر فرار ترکه به دستام میزنن
مدرسهی سکوتِ من زنگای تفریح نداره
زلزلهی ترانههام دیواراشُ بَرمیداره
با هر ترانه یه دفه از روی دیوار میپَرَم
با هر پَرِش صد نفرُ اونورِ دیوار میبرم
با اینکه رو دستای من خطِ کبودِ ترکههاس
خوب میدونم که مدرسه فردا پُر از نورُ صداس
«برپا» بگو ای منِ من ! آخرِ جاده روشنه
ترکهی خیسِ آلبالو ، یه جای قصه میشکنه
راز دلم را فقط تو میدانی و دلت
گوشه ای از قلبت پنهان دار دوستت دارم هایم را
*ای عشق*
***M***
ارسالها: 8724
#278
Posted: 1 Feb 2012 14:26
عنوان: آوازِ فراری
دخترک ! منُ قایم کن توی غربتِ نگاهت
دخترک ! از پا میفتم بی حضورِ تکیه گاهت
دخترک ! منُ قایم کن ! پَس پُشتِ این ترانه
میونِ حروفِ سرخِ واژههای عاشقانه
دخترک ! منُ قایم کن پُشتِ پردههای رؤیا
توی این کویرِ مُرده ، دلتُ بزن به دریا
اسمِ شبِ نگاهتُ ، آینه دار ! به من بگو !
بی تو به صُب نمیکشم تنها یه بار به من بگو !
بگو کجای پیرهنت یه جون پناهِ ایمنه
مسیرِ جون پناهتُ وقتِ فرار به من بگو !
دخترک ! زخمیِ تیغم ! پیرهنم به رنگِ خونه
نگا کن ! سایه به سایهم ، برقِ دشنهی جنونه
خون توی رگام نمونده رنگِ رخساره پَریده
مَرهَمِت رُ مرحمت کن واسه این زخمِ دَریده
دخترک ! بمون کنارم ! منُ اینجا جا نذاری !
میونِ این همه دشنه تنمُ تنها نذاری
اسمِ شبِ نگاهتُ ، آینه دار ! به من بگو !
بی تو صُب نمیکشم تنها یه بار به من بگو !
بگو کجای پیرهنت یه جون پناهِ ایمنه
مسیرِ جون پناهتُ وقتِ فرار به من بگو !
راز دلم را فقط تو میدانی و دلت
گوشه ای از قلبت پنهان دار دوستت دارم هایم را
*ای عشق*
***M***
ارسالها: 8724
#279
Posted: 1 Feb 2012 14:27
عنوان: جشنِ گریه
دلِ این عاشقِ خسته باز کبابه گُلِ من
تو رُ داشتن واسه اون مثلِ سرابه گُلِ من
دلِ دیوونهی من مثلِ درخته تو کویر
عشقِ تو ابرِ پُر از بارونُ آبه گلِ من
شعرای من همه از دوریُ غم قصه میگن
حرفِ تو حرفای خوبِ تو کتابه گُلِ من
وقتی از عاشقیُ چشمای تو حرف میزنم
همهی حرفای من یه شعرِ نابه گُلِ من
میخوام امشب توی جشنِ گریه مهمونت کنم
غزلامُ خط به خط قربونِ چشمونت کنم
مثلِ عکسِ خودِ من داد میزنی تو آینههام
نمیتونم دیگه از هیچکسی پنهونت کنم
بی تو این ترانهها اسیرِ هق هقِ منن
مثلِ عکس آسمون که توی قابه گُلِ من
دلِ من کفترِ خستهس روی برجِ انتظار
عشقِ تو اونورِ ابرا یه عقابه گلِ من
بیتو این دنیای بد ارزشِ موندن نداره
بی تو عمرِ من مثِ عمرِ حبابه گلِ من
دیگه باید برمُ چشماتُ تو خواب ببینم
شب که از نیمه گذشت ، موقع خوابه گلِ من
میخوام امشب توی جشنِ گریه مهمونت کنم
غزلامُ خط به خط قربونِ چشمونت کنم
مثلِ عکسِ خودِ من داد میزنی تو آینههام
نمیتونم دیگه از هیچکسی پنهونت کنم
راز دلم را فقط تو میدانی و دلت
گوشه ای از قلبت پنهان دار دوستت دارم هایم را
*ای عشق*
***M***
ارسالها: 8724
#280
Posted: 1 Feb 2012 14:28
عنوان: بیبیِ بارونی
عاشقم کن تا بتونم نبضِ تقویمُ بگیرم
عاشقم کن تا بتونم واسه زندگی بمیرم
عاشقم کن تا ستاره به لباسِ شب بدوزیم
توی شعلههای خورشید ، مثلِ پروانه بسوزیم
عاشقم کن ! عاشقم کن ! عشقه که چارهی کاره
پابذار رو خطِ جاده ، تو چشات صد تا سواره
بیبیِ بارونیِ من !
هق هقِ پنهونیِ من !
عاشقم کن تا ترانه یه نگاهِ تازه باشه
شبُ روزِ شهرِ قصه ، با ترانه جابه جا شه
عاشقم کن تا دوباره بزنیم به سیمِ آواز
دخلِ این شبُ بیاریم ، با صدای هق هقِ ساز
بیبیِ بارونیِ من !
هق هقِ پنهونیِ من !
راز دلم را فقط تو میدانی و دلت
گوشه ای از قلبت پنهان دار دوستت دارم هایم را
*ای عشق*
***M***