ارسالها: 8724
#281
Posted: 1 Feb 2012 14:29
عنوان: مشقِ آفتابی
آی ! آقای عاشقِ جنگ ! گُل نمیترسه از تفنگ !
بدون که شیشهی صدا ، نمیشکنه به حرفِ سنگ
گنبدِ سرزمین من ، چراغِ جادو نمیخواد
دشتِ همیشه سبزِ ما هراسِ آهو نمیخواد
شیرِ بزرگِ آسیا جا نمیگیره تو قفس
اون به قفس تن نمیده تا اوجِ آخرین نفس
خط زدنِ ستارهها کارِ تو بود دیوِ سیاه
تو خطِ ظلمت کشیدی رو چهرهی قشنگِ ماه
غصهی مرگِ کفتَرا تو دَفتَرا گم نمیشه
حادثهی سرخِ سکوت ، تو قلبمه تا همیشه
شهرِ قشنگِ آرزو سِحرِ طلسمِ تو نشد
قلبِ نجیبِ نسلِ من عاشقِ اسمِ تو نشد
نسلِ ستارهپوشِ من این شبُ رسوا میکنه
دستای ما دریچهی ترانه رُ وا میکنه
دوباره آشتی میکنن تمومِ دستای جدا
شیشهی بی دوومِ شب میشکنه از سنگِ صدا
اگه راس میگی صدا رُ خط بزن
طپشِ حنجرهها رُ خط بزن
راحته خط زدنِ مشقای شب
مشقِ آفتابیِ ما رُ خط بزن
یه روزی مشتِ تو پیشِ چشمِ دنیا وامیشه
دستم از نوشتنِ مشقای شب رها میشه
مشق آفتابیِ ما تخته سیاهُ میشکنه
آسمون پُر از صدای بالِ کفترا میشه
راز دلم را فقط تو میدانی و دلت
گوشه ای از قلبت پنهان دار دوستت دارم هایم را
*ای عشق*
***M***
ارسالها: 8724
#282
Posted: 1 Feb 2012 14:29
عنوان: فرصت
اگه فرصت داده بودی ، با تو رَد میشدم از درد
چشمای خیسِ ترانه ، گریه رُ دوره نمیکرد
اگه فرصت داده بودی ، میرسیدم به رسیدن
با تو عشق دیگهیی داشت ، طعمِ آوازُ چشیدن
اگه فرصت داده بودی ، سیبِ قصه مالِ ما بود
مونده بودم اگه قلبت با ترانه پا به پا بود
هنوزم عاشقتم نشون به اون نشون که شب
از نگاهِ من مثِ یه روزِ تازه روشنه
هنوزم عاشقتم نشون به اون نشون که عشق
مثل خورشید رو نوکِ قلهی آوازِ منه
اگه فرصت داده بودی ، نحسیِ سیزده به دَر بود
با تو شمعِ بودنِ من ، یه سَر از ستاره سَر بود
اگه فرصت داده بودی ، این حصارُ میشکستم
بینِ موندنُ نموندن ، با ترانه پُل میبستم
اگه فرصت داده بودی ، مینوشتم خندهها رُ
پُر میکردم با ترانه ، جای خالیِ صدا رُ
هنوزم عاشقتم نشون به اون نشون که شب
از نگاهِ من مثِ یه روزِ تازه روشنه
هنوزم عاشقتم نشون به اون نشون که عشق
مثل خورشید رو نوکِ قلهی آوازِ منه
راز دلم را فقط تو میدانی و دلت
گوشه ای از قلبت پنهان دار دوستت دارم هایم را
*ای عشق*
***M***
ارسالها: 8724
#283
Posted: 1 Feb 2012 14:30
عنوان: قصهی سگ با گربه
گربه خانوم ! سلام علیک ! قصه نویسِ تو منم
منم که با ترانههام این سگا رُ پَس میزنم
گربه خانوم ! سلام علیک ! پشتُ پناه من تویی
تو سفرِ همیشهگی مقصدِ راهِ من تویی
گربه خانوم ! گریه نکن ! من تا سحر کنارتم
عُمریه تو خزونِ سرد منتظرِ بهارتم
آی سگِ هارِ گربه کش ! تو کوچهها زوزه نکش !
دنبالِ بوی گربهمون روی زمین پوزه نکش !
گربه خانوم ! خسته نشو ! بپر رو دیوارِ بلند
از روی دیوارِ بلند به زوزههای سگ بخند
گربه خانم ! گریه نکن ! شب به ستاره راضیه
تو این سکوتِ کاغذی وقتِ ترانهبازیه
گربه خانوم ! گریه نکن ! چراغ کوچه روشنه
پنجرهی شهرِ سکوت عاشقِ آوازِ منه
گریه نکن ! گریه نکن ! ترانههام فدای تو !
گربه خانوم ! خونِ رگام فدای گریههای تو !
آی سگِ هارِ گربه کش ! تو کوچهها زوزه نکش !
دنبالِ بوی گربهمون روی زمین پوزه نکش !
گربه خانوم ! خسته نشو ! بپر رو دیوارِ بلند
از روی دیوارِ بلند به زوزههای سگ بخند
راز دلم را فقط تو میدانی و دلت
گوشه ای از قلبت پنهان دار دوستت دارم هایم را
*ای عشق*
***M***
ارسالها: 8724
#284
Posted: 1 Feb 2012 14:30
عنوان: رقص
برقص ای منِ غریب ! در این ضیافتِ فریب
گُلِ ترانه را ببین ، شکفته بر تنِ صلیب
برقص ای تمامِ من ! به دارِ انتحارِ تن
از انقراضِ این صدا به آینه پُلی بزن
برقص بر سریرِ خون ، بر این جراحتِ جنون
حقیقتِ ستاره را بگو به سایهی ذبون
شب دراز استُ قلندرها به خواب
خستهام از این سؤال بیجواب
پَس چرا دستی نمیآید برون
تا زِ روی ماه برگیرد نقاب
برقص در شبِ غزل ، در این سیاهی دَغَل
تو ای همیشه شعلهبار ، تو ای چراغ بیبَدَل
برقص با طنینِ تن در ارتفاع ما شدن
عصارهی ترانهیی تو در هجومِ من به من
برقص وارثِ هوس ، در ازدحامِ این قفس
سماعِ آخرِ مرا برقص تا تهِ نفس
شب دراز استُ قلندرها به خواب
خستهام از این سوالِ بیجواب
پَس چرا دستی نمیآید برون
تا زِ روی ماه برگیرد نقاب
راز دلم را فقط تو میدانی و دلت
گوشه ای از قلبت پنهان دار دوستت دارم هایم را
*ای عشق*
***M***
ارسالها: 8724
#285
Posted: 1 Feb 2012 14:31
عنوان: شبانه
گلوی مرغِ حق بسته ، شب از تکرارِ شب خسته
به روی چهرهی مهتاب ، غباری تیره بنشسته
طلوع کن نغمهی تنبور ! از عمقِ این سکوتِ کور
طلوع کن دخترِ خورشید ! طلوع کن ! ای سراپا نور
از این یلدای بیفردا ، طلوع کن تا غروبِ ما
طلوع کن ناجیِ فانوس ، طلوع کن فاتحِ دریا
طلوع کن تا در آیینه طلوعی تازه باشم من
طلوع کن تا در این پایان شروعی تازه باشم من
سکوت از کوچهها جاری ، شبِ تاریکُ تکراری
نه آوازی نه همرازی ، نه عیاری ، نه بیداری
نه همدردی ، نه شبگردی ، نه یاری ، نه هم آوردی
نه نوری در شبستانی ، نه فریادِ اَبَرمردی
طلوع کن ! دیدهی بیدار ، رهامان کن از این تکرار
طلوع کن ! این سیاهی را به گورِ لحظهها بسپار
طلوع کن تا در آیینه طلوعی تازه باشم من
طلوع کن تا در این پایان شروعی تازه باشم من
راز دلم را فقط تو میدانی و دلت
گوشه ای از قلبت پنهان دار دوستت دارم هایم را
*ای عشق*
***M***
ارسالها: 8724
#286
Posted: 1 Feb 2012 14:32
عنوان: اسپانیا! اسپانیا!
قصهمون قصهی دریاس ، قصهی سیمُ سرانگشت
قصهی گریهی گیتار ، قصهی تبلورِ مُشت
قصهی عقابُ کرکس ، قصهی نهنگُ ماهی
قصهی شاعرِ مهتاب ، توی سلولِ سیاهی
فدریکو ! جُرمِ تو تنها شعرِ گزمهی سویلِ
واسه شب همین ترانه یه جنایتِ طویلِ
کسی اینجا دوس نداره که به آینه چِش بدوزه
اینجا شعله شرارت ، یکهتازه ، واژه سوزه
برای یه شعر تازه دیگه فرصتی نمونده
خیلی وقته که سیاهی حکمِ اعدامتُ خونده
وقتی یه شهابِ قرمز توی آسمون درخشید
توی قفلِ درِ سلول کلیدِ حادثه چرخید
آخرین فصلِ غزل بود ، فصلِ گُر گرفتن از نور
لحظهی مُردنِ دریا ، پرزدن تا قلهی دور
فدریکو ! تو شبِ جنگل بگو چَن قدم دویدی ؟
چرا لبخند زدی وقتی چهرهی ماهُ ندیدی ؟
تو میدونستی که اون شب ماه تو آسمون نمیشه
بی تو ماه از اون حوالی رَد نمیشه تا همیشه
رو به تاریکی دویدی لولهی تفنگا غرید
قوسِ فوارهی خونت رو تنِ درختا پاشید
اسپانیا ! اسپانیا ! نفس رُ بیصدا بکش !
روی تمومِ کوچههات یه اطلسِ سیا بکش !
راز دلم را فقط تو میدانی و دلت
گوشه ای از قلبت پنهان دار دوستت دارم هایم را
*ای عشق*
***M***
ارسالها: 8724
#287
Posted: 1 Feb 2012 14:33
عنوان: تداومِ سرودن
وقتی اسمِ یه نفر یادآورِ یه سرزمینه
همیشه سایه به سایهش صد تا دشنه در کمینه
وقتی شاعر تو کتابش از ستارهها بخونه
شبِ بَد دل از حسودی غزلاشُ میسوزونه
اونا که خطِ ترانه واسهشون خطُ نشونه
سینهی ترانهسازا غلافِ خنجرشونه
اندلس با چشمِ بسته گم شده تو درهی خواب
فدریکو گارسیا مُرده تو شبِ بدونِ مهتاب
فدریکو گارسیا لورکا ! شعلهی همیشه بیدار !
پیچکِ حادثه پیچید به تنِ سیمای گیتار
فدریکو ! فدریکو گارسیا لورکا !
فدریکو ! فدریکو گارسیا لورکا !
بگو از کی یادگرفتی این قرائت نجیبُ ؟
از کجای شاخه چیدی میوهی ممنوعِ سیبُ ؟
بگو کی از شبِ جاده چشمکِ چراغُ دزدید ؟
معنیِ خسوفِ ماهُ چرا هیچکسی نفهمید ؟
چی تو گوشِ ابرا گفتی که شب از ستاره پُر شد ؟
از کدام مرثیه خوندی که چشام دوباره پیر شد ؟
پیشکشِ کدوم نفس بود این تداومِ سرودن ؟
مُردن اما تا همیشه تو ترانه زنده بودن
فدریکو گارسیا لورکا ! اسمِ تو یه چلچراغه
هر یه برگِ سبزِ زیتون با تو قدِ صدتا باغه
فدریکو ! فدریکو گارسیا لورکا !
فدریکو ! فدریکو ! گارسیا لورکا !
راز دلم را فقط تو میدانی و دلت
گوشه ای از قلبت پنهان دار دوستت دارم هایم را
*ای عشق*
***M***
ارسالها: 8724
#288
Posted: 1 Feb 2012 14:33
عنوان: آواز
یه گورِ تازه پُر شده پای درختِ زیتونه
یکی داره از زیرِ خاک دوباره آواز میخونه:
ماهِ بلندِ آسمون ! به من بگو خونهت کجاست ؟
قصرِ قشنگِ مَرمَرت کدومورِ ستاره هاست ؟
ماهِ بلندِ آسمون ! کجا میری وقتِ سحر ؟
دستای سردمُ بگیر ! منُ به آسمون ببر !
ماه بلندِ آسمون ! فردا کی گازت میزنه ؟
که از هلالِ نازکت قلبِ پلنگا میشکنه ؟
شبا از دوری تو پلنگا نعره میزنن
با صدای نعرهشون شیشهی شب رُ میشکنن
اما این کار توئه پلنگا تقصیر ندارن
دلشون پیشِ تو بَندِ عاشقن مثلِ منن
فدریکو ! چشماتُ نبند ! جنگلُ منتظر نذار
ماهِ قشنگِ قصه رُ از دلِ چاه بیرون بیار
کوچههای اسپانیا صدای پامُ کم دارن
بچهها بیشعرای من تو کوچه پا نمیذارن
یخ زده روی پنجِ عصر عقربهی ساعتِ من
ای منِ من معجزه کن ! جامهی ابریتُ بِکن
ماه بلندِ آسمون ! جون بگیر از صدای من !
خنجرکِ هلالتُ به قلبِ تاریکی بزن !
شبا از دوری تو پُل به ترانه میزنم
مُردم اما هنوزم زندهترین صدا منم
وقتی باد از وسط برگای زیتون بِوَزه
من با زنگِ زنجره سکوتِ شب رُ میشکنم
راز دلم را فقط تو میدانی و دلت
گوشه ای از قلبت پنهان دار دوستت دارم هایم را
*ای عشق*
***M***
ارسالها: 8724
#289
Posted: 1 Feb 2012 14:34
عنوان: بیا این شعرُ تموم کن
بی بهانه گریه کردن پا به پای سیمِ گیتار
گم شدن تو دشتِ رؤیا ، چشمِ بازُ دل بیدار
پُشتِ پا زدن به تقویم ، نو شدن تو نورِ مهتاب
ساختن هزار تا خورشید از یه دونه کرم شبتاب
فتحِ قلههای آواز ، با یه سطرِ یه ترانه
خندیدن به وسعتِ عشق ، یه عروجِ عاشقانه
رَد شدن از تنِ دیوار ، مثل نور از تنِ شیشه
تویی اون خطِ طلایی ، از گذشته تا همیشه
گارسیا لورکا ! کجایی ؟ بیا این شعرُ تموم کن
بیا دروازهی خوابُ با یه واژه مُهرُ موم کن
با تو شب یه روزِ تازهس ! مشتعلترین ستاره !
بعدِ تو الههی عشق شعرِ تازه کم نداره
مترادفِ طلوعی برای خورشیدِ پنهون
مثل یه سماعِ سُرخی تو شبِ عروسیِ خون
واسه آوازِ رهایی تو مثِ نفس میمونی
شعرای سبزتُ حتا با لبِ بسته میخونی
آخرین تیرِ تفنگی برای سربازِ خسته
که هزار تا توپِ سنگی همهی راهاشُ بسته
واسه بچههای بیدار قهرمانِ قصههایی
افتخارِ یه دیاری ، پرچمِ اسپانیایی
گارسیا لورکا ! کجایی ؟ بیا این شعرُ تموم کن
بیا دروازهی خوابُ با یه واژه مُهرُ موم کن
با تو شب یه روزِ تازهس ! مشتعلترین ستاره !
بعدِ تو الههی عشق ، شعرِ تازه کم نداره
راز دلم را فقط تو میدانی و دلت
گوشه ای از قلبت پنهان دار دوستت دارم هایم را
*ای عشق*
***M***
ارسالها: 8724
#290
Posted: 1 Feb 2012 14:35
عنوان: کی خروس میخونه؟
ستاره ! پلکاتُ واکن ! دارم از نفس میفتم !
عُمریِ تو این سیاهی از سپیده قصه گفتم
ستاره ! پلکاتُ واکن ! گم شدم تو این سیاهی
ببین اسمتُ نوشتم ، روی این کاغذِ کاهی
ستاره ! نذار ترانه سرپناهِ گریه باشه
کاری کن که این سیاهی از شبِ قصه جداشه
بی تو سقفم بیستونش ، یه عقاب بیآسمونش
مثل جاده بیمسافر ، مثل آرش بیکمونش
ستاره ! پلکاتُ واکن ! این ترانه چِش براته
به خدا هزار تا خورشید توی سوسوی چشاته
ستاره ! عمریِ چشمام واسه تو به آسمونه
ای همیشگیترین نور ! بگو کی خروس میخونه ؟
ستاره ! نفس ندارم باقی ترانه با تو !
دردِ تازیانه با من ، بغضِ عاشقانه با تو !
بی تو سقفم بیستونش ، یه عقاب بیآسمونش
مثل جاده بیمسافر ، مثل آرش بیکمونش
راز دلم را فقط تو میدانی و دلت
گوشه ای از قلبت پنهان دار دوستت دارم هایم را
*ای عشق*
***M***