ارسالها: 8724
#351
Posted: 17 Feb 2012 10:33
عنوان: نبضِ دُهلکوبِ سکوت...
ترانهخونِ شبزده ! جای صدات کی لب زده ؟
کی از طلوعِ حنجرهت ، یه پُل به عمقِ شب زده ؟
ترانهخونِ شب زده ! قُلقُلِ حنجرهت کجاس ؟
فاصله فریاد میزنه :پَس پُلِ حنجرهت کجاس ؟
نبضِ دُهُلکوبِ سکوت ، صداتُ دزدیده ، عزیز !
جعبهی جادوی سیاه ، تو رُ پسندیده ، عزیز !
صداتُ نفروشی یه وقت به این دروغِ شیشهای !
اون همیشه سَروَرِ وُ ، تو بندهی همیشهای !
آی ! دروغگو ! آی ! دروغگو !
جعبهی سیاهِ جادو !
هنوزم سایهی چاقو ،
مونده رو گردنِ آهو !
سازای نامریی شده ! صداهای دروغکی !
واژههای همیشگی ! ترانههای آبکی !
گریههای بدون بغض ! عربدههای بیدلیل !
زجّهزنای حرفهیی ! نُتهای ناقصِ علیل !
غزل چه دربهدر شده تو این ضیافتِ کثیف !
سایه رَجَزخون شده باز ، تو این جدالِ بیحریف !
صدای من بُلنترِ از میلههای این قفس !
جای هزارتا حنجره ، داد میزنم ! نفس ! نفس !
آی ! دروغگو ! آی ! دروغگو !
جعبهی سیاهِ جادو !
هنوزم سایهی چاقو ،
مونده رو گردنِ آهو !
راز دلم را فقط تو میدانی و دلت
گوشه ای از قلبت پنهان دار دوستت دارم هایم را
*ای عشق*
***M***
ارسالها: 8724
#352
Posted: 17 Feb 2012 10:34
عنوان: تلفنِ راهِ دور
یه نفر رو خطِ ماس ! انگاری لالِ ، نازنین !
مثلِ یه کرکسِ گُشنه که نشسته به کمین !
بیا « دوسِت دارم » ا رُ بذاریم برای بعد ،
تا دیگه اَدا نشه مُرادِ این چلهنشین !
اینجا دوسِت دارمُ دوس ندارن تو قصهها !
آخه بعضی از طلسما میشکنه با این صدا !
دیگه گوشی رُ بذار ! صداتُ میشنوم هنوز !
من هنوزم با تواَم از اینوَرِ فاصلهها !
تلفن برای ما تنها یه یادآوریه !
تا که یادمون نره زمستونِ آخریه !
منُ تو به سیمُ گوشی که نیازی نداریم !
هیچ علاقهای به این رودهدرازی نداریم !
گُرگِ گُرگم به هوا هر جا میریم دنبالِ ماس !
اون نمیدونه که ما میلی به بازی نداریم !
وقتی تقویمِ تو نو شد دوباره کنارِتَم !
دیگه تا جملهی آخرِ ترانه یارِتَم !
دوباره « دوسِت دارم » رُ با تو فریاد میزنم !
تا رسیدنِ بهار بازم به انتظارِتَم !
تلفن برای ما تنها یه یادآوریه !
تا که یادمون نره زمستونِ آخریه !
راز دلم را فقط تو میدانی و دلت
گوشه ای از قلبت پنهان دار دوستت دارم هایم را
*ای عشق*
***M***
ارسالها: 8724
#353
Posted: 17 Feb 2012 10:39
عنوان: قولای تو !
من دیگه بر نمیگردم ، اشکاتُ هَدَر نکن !
توی این لحظهی آخر ، دلُ دَر به دَر نکن !
من باید بِرَم ولی ، تو باید اینجا بمونی !
وقتِ دلتنگی بازم ترانههامُ بخونی !
قَدِ یه چش به هم زدن ، قولای تو دَووم نداشت !
دستِ تو حتا یه نهال ، تو گُلدونِ دلم نکاشت !
من مثه آیینه شدم ، تا تو رُ تکرار بکنم !
اما چشای ماتِ تو یه آینه رو به روم نذاشت !
منِ ساده فکر میکردم که همیشه بامنی !
فکر میکردم که میای سایهها رُ پَس میزنی !
اما تو به آینه وُ ترانه پُشتِپا زَدی !
اونوَرِ حادثهها ، تازه سراغم اومدی !
قَدِ یه چش به هم زدن ، قولای تو دَووم نداشت !
دستِ تو حتا یه نهال ، تو گُلدونِ دلم نکاشت !
من مثه آیینه شدم ، تا تو رُ تکرار بکنم !
اما چشای ماتِ تو یه آینه رو به روم نذاشت !
راز دلم را فقط تو میدانی و دلت
گوشه ای از قلبت پنهان دار دوستت دارم هایم را
*ای عشق*
***M***
ارسالها: 8724
#354
Posted: 17 Feb 2012 10:47
عنوان: ساعتِ تحویلِ شب
آتیش به جونم زدن این دریچههای نیمهباز !
خستهام از ضجّهی این زنجرهی رودهدراز !
تا کی حضورِ نقطهچین ؟ تا کی جوونمرگیِ ساز ؟
آی ! بوتیمارِ دَر به دَر ! خونهتُ رو دریا نساز !
حلبآباد هنوزم آباده !
هنوزم هستیِ ما برباده !
بطریِ جادو شکست اولِ شب ،
دیوِ قصهها بازم آزاده !
دوباره رو سینهی سَرو ، زخمِ بَدِ خطُ نشون !
دوباره قحطیِ نفس ، دوباره روزنامهکشون !
آبتنیِ کبوترا ، تو حوضِ سرخِ خونِشون !
مَردِ سپیده یک نفر ، دیوِ سیاه قشون ، قشون !
حلبآباد هنوزم آباده !
هنوزم هستیِ ما برباده !
بطریِ جادو شکست اولِ شب ،
دیوِ قصهها بازم آزاده !
ساعتِ تحویلِ شبه ! وقتِ چراغونیِ روز !
فتیلههای شعلهوَر ، جرقههای سایهسوز !
وقتِ طلوعِ روشنی ، ازتَهِ قصه تا هنوز !
برای بانوی غزل ، یه جامهی تازه بدوز !
حلبآباد هنوزم آباده !
هنوزم هستیِ ما برباده !
بطریِ جادو شکست اولِ شب ،
دیوِ قصهها بازم آزاده !
راز دلم را فقط تو میدانی و دلت
گوشه ای از قلبت پنهان دار دوستت دارم هایم را
*ای عشق*
***M***
ارسالها: 8724
#355
Posted: 17 Feb 2012 10:47
عنوان: هشتمین رنگ
تو دورنگی ! هم زمینی ، هم به رنگِ آسمونی !
هشتمین رنگِ قشنگِ جادهی رنگینکمونی !
منُ بیصدا میخواستی ، اما من از تو میخوندم !
پُشتِپا زدی به حسّم ، تا بیفتم ، اما موندم !
تو دورنگی ! تو دورنگی ، اما من با تو یه رنگم !
تو یه خوابِ ناتمومی ، من پُر از خوابِ قشنگم !
شبِ تاریکِ چشات ،
یه ستاره نداره !
پیشِ زیباییِ تو ،
ترانه هم کم میاره !
تا سَرِ کوهِ ستاره ، واسه دیدنت دویدم !
صد دفه زانو شکستم ، اما پا پَس نکشیدم !
گفتی گوش به زنگ میمونی ، تا بازم برات بخونم !
اما رفتیُ نموندی ، تا تَکُ تنها بمونم !
تو دورنگی ! تو دورنگی ، اما من با تو یه رنگم !
تو یه خوابِ ناتمومی ، من پُر از خوابِ قشنگم !
شبِ تاریکِ چشات ،
یه ستاره نداره !
پیشِ زیباییِ تو ،
ترانه هم کم میاره !
راز دلم را فقط تو میدانی و دلت
گوشه ای از قلبت پنهان دار دوستت دارم هایم را
*ای عشق*
***M***
ارسالها: 6216
#356
Posted: 23 Feb 2012 19:54
عنوان:مرثیه ی مرداد
تبسم نخست این سپیده را
چه کسی دزدیده ؟
آنک !همیشه ای دیگر
بیدار باش دوباره ی دشنه
سنگ سار فانوس آینه
خاک تیره
بامداد واپسین را
آغوش گشوده است
مرداد درد را چگونه تاب آریم ؟
تولد تگرگ و ترانه های ترس
مدار نقطه چین تا نهایت دنیا
تابستان بی خورشید
مرداد سرد را چگونه تاب آوریم ؟
آخر او آبروی جهان بود
تنها چراغ این خانه ی بی چراغ
قاصد سلام و سرود
تا گهواره ی چند هزاره ی دیگر
نوسان بیداری یکی چو او باشد
مرداد سکوت را چگونه تاب آوریم ؟
برای گفتن نه
باید هزار بله گوی بی بته را حریف بود
آموزگار بی ترکه ی ترانه ها
خورشید را پیش چشم این اهالی نابینا گرفتی
مگر که گرمایش
عظمت نور را به ضمیرشان بنشاند
دریغا دریغ که آنان
حرارت حقیقت را
شراره ی خوفناک دوزخی دور پنداشته بودند
مرداد حماقت را چگونه تا آریم ؟
رسام خط سرنوشت نسلی بودی
زاده شدم
بیشه از آوار ناگاه ملخ می نالید
پدران می گفتند
در پس پشت پسته های نرسیدن باغی ست
کآذین شاخ درختانش
میوه های سرخ جاودانگی ست
و آنجا سروری نیست
کآدمی را
به چیدن میوه های باغ کیفر دهد
من از تمامی آن غم چاله ها گذشتم
نه به آز بلعیدن میوه های باغ سودای جاودانگی
که جاودانگی
به هنگامی که هر ثانیه چون دشنه ای بی مرهم فرود می آید
حماقتی ست دردآلود
تمامی راه را درنوشتم
به دیدن چهره ی خود در آینه ی چشمه ی باغ
چهره ای که سایه ای عظیم را بر گرده ندارد
و آندم که از مخاوت راه در می غلتیدم
دست های بزرگ تو
سرپناه من شد
مرداد بی پناه را چگونه تاب آریم ؟
زوال دریچه ها را بنگر
بنگر که بی تو
چگونه به مسلخ صخره می کشانندمان با دو موج
شاعران تملق را بنگر
ستارگان یکایک شهاب می شوند
و اینان هنوز سوگوار خون سیاوش اند
مدح خال هندویش می کنند سر به سرودی نو
یا لب فرو می بندند
تا مبادا از ما بهتران
به دمب قباشان خورد
و یا به زبانی چرب
چو سعدی
ساز پند بازرگان کودک می کنند
مرداد لال را چگونه تا آریم ؟
ساده نیست شبزیان را
بر بام های عربده دیدن
به خاطر نیک دارم
که چه شب ها
گریان و مظلومانه وار
به در کوفتی قرصی نان طلب می کردند
و پدران ما چه با سخاوت
نان سفره را به قاتلان فرزندان خویش می دادند
و مادرانمان از غصه می گریستند
که چه مفلوک زادگانی به دنیا هست
پدربزرگ شاهنامه می خواند
مدح رستمی که پسرش را
پاره ی تنش را
ناجوانمردانه کشته بود
و تو آن روزها
از بیداد پنجه زار خزان
بر گلوی شقایق ها
می گریستی
مرداد بغض را چگونه تاب آریم ؟
گریستن را گاهی توان آن نیست
تا ترجمه ی اندوه آدمی باشد
هزار دریا را به بدرقه ات گریستند
این خلق ناسپاس
که آینه ی خاموشی ایشان بودی
تنها سروی که بار گران برف را
سر خم نکرد
در زمهریر دیر سال این گستره
اما جذامیان آینه را دوست نمی دارند
چرا که شوکران حقیقت خویش را
در آن می نوشند
هیچ دستی سپر بلای ت نبود
در میانه ی آن همه سنگ انداز
مرداد بیداد را چگونه تاب آریم ؟
قناری مغموم حنجره ات
نرده های ناگزیر را
باور نداشت
این خلق در سوگ خویش می گریستند
آری
که سرگذشت ایشان
همه در سکوتی بلند
از سر گذشته بود
مگر به دقایقی زودگذر
که چوپان دروغگوی تازه ای را
به بع بعی دیگر
سپاس گفته بودند
مرداد بی فریاد را چگونه تاب آریم ؟
ما
شرمساران ابدی تاریخیم
تو اما
صدایی همیشه ای
در دامنه ی زبان بریدگان
کودکان هزار تقویم نیامده
حسرت به خواب هایی می برند
که تو در بیداری می دیدی
طلیعه ی همیشه ی بامدادی
کلامت به رنگ سپیده دمان است
و عاشقان
در سایه ی عظیم تو آفتاب می گیرند
با من بگو
مرداد بی بامداد را چگونه تاب آریم ؟
" تـــو " تکـرار نـمی شوی این
مــــنمـ ....
که وابســـته تر مـی شــوم....
ارسالها: 8724
#357
Posted: 27 Feb 2012 14:16
عنوان: مهتابی
نبضِ نفس ، نبضِ صدا ، نبضِ ترانه دستمه !
اما بدونِ بودنت ، هر نفسم شکستمه !
تو از کدوم طایفهیی که دریا خونبهای توست ؟
رو جادههای پیشِ روم ، همیشه جای پای توست !
نیستی ولی مثلِ چراغ ، راهُ نشونمیدی به من !
برس به دادِ واژهها ! فاصلهها رُ خطبزن !
تو یه جونپناهِ سبزی ،
توی این روزای زرد !
تنِ تو مهتابیِ ،
میشه تو شب پیدات کرد !
خودت بگو ! خودت بگو ، بعدِ کدوم نفس میای ؟
کجای قصه با کلید سراغِ این قفس میای ؟
چلچلهی کدوم بهار ، پُشتِ خزونُ میشکنه ؟
شاپرکُ شمعِ کدوم خاطره آتیش میزنه ؟
عزیزِ بیصدای من ! جوابِ این صدا چیه ؟
بندِ دهنبندِ سکوت ، تو دستِ پنهونِ کیه ؟
تو یه جونپناهِ سبزی ،
توی این روزای زرد !
تنِ تو مهتابیِ ،
میشه تو شب پیدات کرد
راز دلم را فقط تو میدانی و دلت
گوشه ای از قلبت پنهان دار دوستت دارم هایم را
*ای عشق*
***M***
ارسالها: 8724
#358
Posted: 27 Feb 2012 14:17
عنوان: منُ تو
بختِ ما بَختکیه ، تو شب اسیریم منُ تو !
نمیترسیم از قفس ، همدلِ شیریم منُ تو !
یه مداد رنگی بیار تا شبُ خطخطی کنیم !
مرگُ باور نداریم ، خیلی دلیریم منُ تو !
منُ تو یا توُ من فرقی نداره ، دخترک !
شعلهی ما دَخلِ این شبُ میاره ، دخترک !
عُمریه که پای این چوبهی داریم منُ تو !
همه خوابنُ هنوز خیلی بیداریم منُ تو !
بگو هیشکی چشماشُ نبنده به گردنهها ،
هرکدوممون جای صدتا سواریم منُ تو !
منُ تو یا توُ من فرقی نداره ، دخترک !
شعلهی ما دَخلِ این شبُ میاره ، دخترک !
منُ تو هر چی باشیم از این غزلدزدا سَریم !
بَدیم اما هنوزم از این سیاهی بهتریم !
بینِ این چهل کلاغ ، که سَقسیاهن همشون ،
تنها ما کبوترِ نامهبَرِ خوش خبریم !
منُ تو یا توُ من فرقی نداره ، دخترک !
شعلهی ما دَخلِ این شبُ میاره ، دخترک
راز دلم را فقط تو میدانی و دلت
گوشه ای از قلبت پنهان دار دوستت دارم هایم را
*ای عشق*
***M***
ارسالها: 8724
#359
Posted: 27 Feb 2012 14:21
عنوان: دریا رُ دریاب !
رودخونه ! دریا رُ دریاب !
بیتو تصویرِ کویره !
راه بیفت برو سراغش !
فردا دیره ! فردا دیره !
اگه دریا رُ نبینی ،
برهوت به جاش میشینه !
دریا عُمریِ که میخواد ،
خطِ آبیتُ ببینه !
رودخونه ! رودخونه ! کجایی ؟
کی میایی ؟ کی میایی ؟
دریا تو تَنش اسیره ،
تو رهایی ! تو رهایی !
من همون دریای خستهم ،
که داره میشه یه مرداب !
بیتو خشکِ خشکِ خشکم !
رودخونه ! گریهمُ دریاب !
بیا تا دستای آبیم ،
دستای تو رُ بگیره !
بیا تا موجِ ترانه ،
از دوباره جونبگیره !
رودخونه ! رودخونه ! کجایی ؟
کی میایی ؟ کی میایی ؟
دریا تو تَنش اسیره ،
تو رهایی ! تو رهایی !
راز دلم را فقط تو میدانی و دلت
گوشه ای از قلبت پنهان دار دوستت دارم هایم را
*ای عشق*
***M***
ارسالها: 8724
#360
Posted: 27 Feb 2012 14:22
عنوان: گریهکن !
گریهکن دلت سبک شه !
اگه دل مونده تو سینه !
سرتُ بذار رو شونهم ،
تنها پیشکشم همینه !
بذار این شونهی نمناک ،
تکیهگاهِ گریه باشه !
بذار این خسته بیفته ،
تا شاید دوباره پاشه !
گریهکن دلت سبک شه ، من فدای گریههاتم !
تو رُ تنها نمیذارم ، تا همیشه پابهپاتم !
زیرِ بارونِ نگاهت ،
غسلِ تعمیدِ ترانهس !
میری اما برمیگردی ،
این سفر چه عاشقانهس !
برو ! من اینجا میمونم ،
چش براهتم همیشه !
میدونم که برمیگردی ،
قصهمون تموم نمیشه !
گریهکن دلت سبک شه ، من فدای گریههاتم !
تو رُ تنها نمیذارم ، تا همیشه پابهپاتم !
راز دلم را فقط تو میدانی و دلت
گوشه ای از قلبت پنهان دار دوستت دارم هایم را
*ای عشق*
***M***