ارسالها: 8724
#371
Posted: 7 Mar 2012 08:28
عنوان: درختِ معجزه
من مثه یه تَکدرختم ، تَهِ یک کوچهی باریک !
تو یه گنجشکِ قشنگی ! گاهی دوری ، گاهی نزدیک !
گاهی وقتا مهربونی ، میشینی رو شونهی من !
گاهی نیستی که ببینی ، بغضِ بیبهونهی من !
وقتی هستی از تو سبزم ! یه بهارِ بیزوالم !
باتو یک بغل ترانه ، بیتو لالم ! بیتو لالم !
گنجشکِ بازیگوشِ من !
بشین رو شاخهی دلم !
باتو درختِ معجزه ،
بیتو طلسمِ باطلم !
وقتی لای برگا نیستی ، بوی پاییزُ میگیرم !
بیتو زردِ زردِ زردم ! بیصدای تو میمیرم !
اما وقتی که میخونی ، من میشم پُر از جوانه !
یه ترانهسازِ عاشق ، با هزارُ یک ترانه !
تویی حرفِ اولینُ آخرین شعرِ نگفته !
برگِ آخرِ وجودم ، با پریدنت میافته !
گنجشکِ بازیگوشِ من !
بشین رو شاخهی دلم !
باتو درختِ معجزه ،
بیتو طلسمِ باطلم !
راز دلم را فقط تو میدانی و دلت
گوشه ای از قلبت پنهان دار دوستت دارم هایم را
*ای عشق*
***M***
ارسالها: 8724
#372
Posted: 7 Mar 2012 08:30
عنوان:مردِ قصهها
مردِ غزلخونِ شبزدهام ، حنجرهم اسیره !
حرف از قدیمای قصه نزن ، دیگه خیلی دیره !
همیشگیِ من ! ستارهی روشن !
تو این کوچه امشب تو با من بمون !
صدای قدیمی ! همیشه صمیمی !
تو این کوچه امشب تو با من بخون !
پهلوونِ قصههای موندگار !
توی این کوچه منُ تنها نذار !
بیا تا مثل قدیم ، با ترانهها بریم !
تو سکوت کوچهها دوباره دَم بگیریم !
بیا که دلم برات تنگه هنوز !
تشنهی صدای آهنگه هنوز !
ای همیشه موندنی !
ای همیشه خوندنی !
مردِ مردِ قصهها !
ای صدای بیصدا !
دلت از بغض کدوم غصه شکست ؟
که شبِ کوچهنشین چشماتُ بست !
تو همیشه سرفرازی !
غمِ این ترانهسازی !
همیشه از تو میخونه این صدا !
تو سکوت کوچه باغِ قصهها !
قصهی مرد بزرگی که سَرِش ،
خَم نشد پیشِ هجومِ غصهها !
راز دلم را فقط تو میدانی و دلت
گوشه ای از قلبت پنهان دار دوستت دارم هایم را
*ای عشق*
***M***
ارسالها: 8724
#373
Posted: 7 Mar 2012 08:35
عنوان: برجِ عقرب
طلوعُ افسانه کنین ! شب دیگه بینهایته !
گنبدِ قصه سُربیِ ، نماز ، نمازِ وحشته !
آی آدمای بیخیال ! نبضِ ترانه بیصداس !
تنها چراغِ کوچهها ، سوسوی سیگارِ شماس !
چلهی مُردنِ منه ! وقتِ نفس شمردنه !
سکوتُ وارونه کنین ، تا بغضِ کهنه بشکنه !
عُمریه قصهنویسِ قصهی ما گیجه !
دیوِ شب بَرَندهسُ رستممون اِفلیجه !
پَریِ افسانه شکن ! قصهمونُ ورق بزن !
بیا تا اوجِ موجِ من ! برس به مفهومِ شدن !
از این درای نیمهباز ، یه راهِ آفتابی بساز !
تو بُرجِ عقرب هنوزم ، زندونیِ صدای ساز !
از این سکونِ بیستون ، ما رُ به دریا برسون !
نفس بگیر از این غروب ! همپای زخمهها بخون :
عُمریه قصهنویسِ قصهی ما گیجه !
دیوِ شب بَرَندهسُ رستممون اِفلیجه !
راز دلم را فقط تو میدانی و دلت
گوشه ای از قلبت پنهان دار دوستت دارم هایم را
*ای عشق*
***M***
ارسالها: 8724
#374
Posted: 7 Mar 2012 08:36
عنوان: مثلِ لالاییِ کردی
مادربزرگ گیساش به رنگِ برفه !
تو هر نگاهِ اون هزارتا حَرفه !
مادربزرگ دِلِش شبیهِ دریاس !
توی چشاش صدتا ستاره پیداس !
مادربزرگ قصهی تازه داره !
میگه شب آفتابی میشه دوباره !
تو با قصههای نابت ،
من تا ترانه بُردی !
تو صدات یه زخمِ کهنهس ،
مثه لالاییِ کردی !
مادربزرگ ! حاکمُ کلهپاکن !
قهرمانِ قصههاتُ صداکن !
آخرِ قصههای تو قشنگه !
رو شونهی پهلووناش تفنگه !
بیبیِ موندگارِ قصهی من !
قصه بگو از آسمونِ روشن !
تو با قصههای نابت ،
من تا ترانه بُردی !
تو صدات یه زخمِ کهنهس ،
مثه لالاییِ کردی !
راز دلم را فقط تو میدانی و دلت
گوشه ای از قلبت پنهان دار دوستت دارم هایم را
*ای عشق*
***M***
ارسالها: 8724
#375
Posted: 7 Mar 2012 08:36
عنوان: منتظرِ عبورِ تو !
منو بیصدا نبین ، صدتا ترانه با منه !
تو دلِ هر نفسم صدتا غزل جون میکنه !
میخوام از عطرِ تنِ تو نفسی تازه کنم !
به سکوتِ شب بگو موقعِ خودشکستنه !
پلکای سنگیِ من وامیشه رو به نورِ تو !
بازم آفتاب میگیرم تو سایهی حضورِ تو !
توی چاردیوارِ گریه تو رُ فریاد میزنم !
پُشتِ این پنجرهام منتظرِ عبورِ تو !
حرفای روشنِ تو حرفِ حساب بود ، شاپرک !
چشمای عاشقِ من اون روزا خواب بود ، شاپرک !
آخرین فصلِ نفس ، فصلِ غروبِ بوسهها ،
فصلِ همدستیِ شاخه وُ طناب بود ، شاپرک !
اگه فکر کنی رسیدی ، تا اَبَد نمیرسی !
اگه خوب نباشی به معنیِ بَد نمیرسی !
میشی مُرداب اگه این برکه رُ دریا نکنی !
اگه رودخونه نشی به حرفِ سَد نمیرسی !
رو به آیینه دعا کن تا برُمبه آسمون !
کاری کن اَبری نشه حالُ هوای قصهمون !
منُ با خودت ببر آخرِ این فاصلهها ،
اونجا که خسته میشه کبوترِ نامهرسون !
حرفای روشنِ تو حرفِ حساب بود ، شاپرک !
چشمای عاشقِ من اون روزا خواب بود ، شاپرک !
آخرین فصلِ نفس ، فصلِ غروبِ بوسهها ،
فصلِ همدستیِ شاخه وُ طناب بود ، شاپرک !
راز دلم را فقط تو میدانی و دلت
گوشه ای از قلبت پنهان دار دوستت دارم هایم را
*ای عشق*
***M***
ارسالها: 8724
#376
Posted: 7 Mar 2012 08:37
عنوان: آش همونِ ، کاسه همون !
سیصد حریفِ سه نشد ! آش همونِ کاسه همون !
زندونا مدرسه نشد ! آش همونِ کاسه همون !
بغضِ زمستون نشکست ! آش همونِ کاسه همون !
بهار به اینجا پُل نبست ! آش همونِ کاسه همون !
شب به ستاره نرسید ! آش همونِ کاسه همون !
سیاهی پا پَس نکشید ! آش همونِ کاسه همون !
باغچهی خونههای ما ،
دوباره مسلخِ گُله !
باز تو مشامِ واژهها ،
بوی کبابِ بُلبُله !
دوباره قَد کشیدن ، تو شهرِ قصه سخته !
سایهی تیشه بازم ، رو شونهی درخته !
آهای ! آهای ! درختا ! تیشهها ریشه دارن !
یه جای این جنایت ، دَخلِ همُ میارن !
شب به ستاره نرسید ! آش همونِ کاسه همون !
سیاهی پا پَس نکشید ! آش همونِ کاسه همون !
باغچهی خونههای ما ،
دوباره مسلخِ گُله !
باز تو مشامِ واژهها ،
بوی کبابِ بُلبُله !
راز دلم را فقط تو میدانی و دلت
گوشه ای از قلبت پنهان دار دوستت دارم هایم را
*ای عشق*
***M***
ارسالها: 8724
#377
Posted: 7 Mar 2012 08:39
عنوان: دوچرخه سهتفنگی
دفترِ سفیدِ کاهی ! جعبهی مدادِ رنگی !
فصلِ نابِ قَدکشیدن ، توی اون خونه کلنگی !
پشهبندِ پُر ستاره ، خوابا رؤیای دوباره ،
ظهرِ تابستونِ تهران ، یه دوچرخه سهتفنگی !
من امیرِ قصه بودم ، تو پریزادِ ترانه !
اسبِ ما همون دوچرخه ، بوسههامون محرمانه !
ترکِ زینِ اون دوچرخه ، تو نشسته بودی ، اون روز !
تَک چراغِ کوچهمونُ ، تو شکسته بودی ، اون روز !
نفست پُشتِ سَرَم بود ! دستای تو روی شونهم !
موهاتُ با سنجاقای نقره بسته بودی ، اون روز !
من امیرِ قصه بودم ، تو پریزادِ ترانه !
اسبِ ما همون دوچرخه ، بوسههامون محرمانه !
بگو اون اسبِ قشنگُ به کدوم گریه فروختیم ؟
تو حریقِ زشتِ تقویم ، از کدوم زبانه سوختیم ؟
اشتباهِ ما کجا بود ؟ ما کدوم چاهُ ندیدیم ؟
به کدوم کرباسِ کهنه ، پولَکای رنگی دوختیم ؟
من امیرِ قصه بودم ، تو پریزادِ ترانه !
اسبِ ما همون دوچرخه ، بوسههامون محرمانه !
راز دلم را فقط تو میدانی و دلت
گوشه ای از قلبت پنهان دار دوستت دارم هایم را
*ای عشق*
***M***
ارسالها: 8724
#378
Posted: 7 Mar 2012 08:41
عنوان: ترانه عاشقانه نیست !
کی میگه مُرده نفس نمیکشه ؟
کی میگه نبضِ جَسَد نمیزنه ؟
چشماتُ یه دَم به این آینه بدوز ،
ببین این مُرده چقدر شکلِ منه !
من که با هر نفسم دَه تا دریچه وا میشد ،
با صدای زمزمهم قُلّهها جابهجا میشد ،
حالا خیلی وقته مُردم زیرِ ماسکِ زندگی !
آخ ! اگه دوباره چشمام از قفس رها میشد !
من مثه زلزلهام ، شبیه توفانِ طبس !
دَمِ عیسا رُ نمیخوام ، تو غروبِ این قفس !
نفسِ منه که قبرستونُ زنده میکنه !
من خودم یهپّا مسیحم اما بیتو ، بینفس !
میدونم ، خوب میدونم ترانه عاشقانه نیست !
رنگِ واژههای من به رنگِ این زمانه نیست !
وقتی بینِ مُردهها زندگی رُ صدا کنی ،
دیگه هیشکی گوش به زنگِ طپشِ ترانه نیست !
تنها با تو میشه از رو سرِ تقویما پَرید !
تنها با تو میشه از عمقِ گلایه قَد کشید !
بیتو این حافظهی گریه شُمارُ نمیخوام !
بیا ! از تو میشه شعرِ نابِ زندگی شنید !
من مثه زلزلهام ، شبیه توفانِ طبس !
دَمِ عیسا رُ نمیخوام ، تو غروبِ این قفس !
نفسِ منه که قبرستونُ زنده میکنه !
من خودم یهپّا مسیحم اما بیتو ، بینفس !
راز دلم را فقط تو میدانی و دلت
گوشه ای از قلبت پنهان دار دوستت دارم هایم را
*ای عشق*
***M***
ارسالها: 8724
#379
Posted: 7 Mar 2012 08:42
عنوان: صفرخان
مادربزرگ ، یادش به خیر ! تو باغچهمون برنو میکاشت !
هیچکدوم از بچههاشُ ، همپای کوها دوس نداشت !
از روزی که پدربزرگ ، یاغی شدُ زدش به کوه ،
مادربزرگ خندههاشُ ، اونور آینه جا گذاشت !
صفرخان ! بِرنو رُ بردار ! هنوز شب گردنهبَنده !
هنوز قدّارهی سایه ، مسیرِ نورُ میبنده !
صفرخان ! بِرنو رُ بردار ! فقط تو مردِ بیداری !
تویی که از خَمُ پیچِ تنِ کوها خبر داری !
صفرخان ! بِرنو رُ بردار ! سوارِ اسبِ اَبلَق شو !
جدا از حیلهی قومِ خبرچینِ دهن لَق شو !
پیچِ سیاهِ گردنه ، منتظرِ مرگِ منه !
اما طنینِ این صدا ، طلسمِ راهُ میشکنه !
تو این چشای بیفروغ ، نشونی از جرقّه نیس !
غلامِ سایهها شدن ، قومِ اماننامهنویس !
صفرخان ! بختکِ زنجیر ، هنوز رو گُردههامونه !
دوباره بِرنو رُ بردار ، تا گُرگا رُ بتارونه !
نذار این گردنهبندم ، مثه رستم مقدس شه !
نذار که لونهی سیمرغ ، نصیبِ نسلِ کرکس شه !
جلودارِ رهایی شو ! تو این کوها تویی سردار !
شبو از قصه بیرون کن ! صفرخان بِرنو رُ بردار !
پیچِ سیاهِ گردنه ، منتظرِ مرگِ منه !
اما طنینِ این صدا ، طلسمِ راهُ میشکنه !
تو این چشای بیفروغ ، نشونی از جرقّه نیس !
غلامِ سایهها شدن ، قومِ اماننامهنویس !
راز دلم را فقط تو میدانی و دلت
گوشه ای از قلبت پنهان دار دوستت دارم هایم را
*ای عشق*
***M***
ارسالها: 8724
#380
Posted: 7 Mar 2012 08:43
عنوان: کوچههای یوسفآباد
عشقِ اول ، وعدهی پنهونیِ اونورِ شمشاد !
اولینباری که چشمام توی چشمای تو افتاد !
کوچههای بیچراغُ شبای همیشه روشن !
تا سحر پرسهزدن تو کوچههای یوسفآباد !
درهگُرگی ، سینما ، پارکِ شفق ، ایستگاهِ اول ،
اسمِ کوچههاش داره یادم میاد !
میدونِ کلانتری ، سرِ دوراهی ، پیچِ آخر ،
دلِ من باز اون خیابونُ میخواد !
اون خیابون ، اون خیابون همهی دارُندارِ این صداس !
این ترانهخون هنوزم عاشقِ پرسهزدن تو کوچههاس !
دیگه هیچی نمیخوام جز یه گلو برای فریاد !
یه ترانه که بَرام پُل بزنه تا یوسفآباد !
دیگه هیچی نمیخوام به جز صدای خیسِ بارون !
تا بازم با خاطراتم راه بِرَم تو اون خیابون !
درهگُرگی ، سینما ، پارکِ شفق ، ایستگاهِ اول ،
اسمِ کوچههاش داره یادم میاد !
میدونِ کلانتری ، سرِ دوراهی ، پیچِ آخر ،
دلِ من باز اون خیابونُ میخواد !
اون خیابون ، اون خیابون همهی دارُندارِ این صداس !
این ترانهخون هنوزم عاشقِ پرسهزدن تو کوچههاس !
راز دلم را فقط تو میدانی و دلت
گوشه ای از قلبت پنهان دار دوستت دارم هایم را
*ای عشق*
***M***