ارسالها: 6216
#511
Posted: 24 Mar 2012 08:00
عنوان: شهرِ من!
از سَرِ میدونِ ونک ، تا انتهای پامنار،
از آخر نیاوران ، تا پای رِیلای قطار،
شهرِ پریشونِ منه ، که داره فریاد میزنه ،
توی نگاهِ خستهی ، این آدمای بیشمار !
این آدما که لِه شُدن ، زیرِ فشارِ زندهگی !
حتّا تو قرنِ بیستُ یک ، اینوَرا رسمِ بردهگی !
آی تو که هِی بد میاری ! بگو تو چنتهت چی داری ؟
بگو به جُز من غمتُ میخوای تو شهر به کی بگی ؟
فوّاره تو پارکِ شهر ، هنوز زمینگیر نشُده !
نیزهزنِ میدونِ حُر ، بعدِ یه عمر پیر نشُده !
حراجیِ کبوترِ ، میدونِ مولوی هنوز !
پهلوونِ معرکهگیر ، حریفِ زنجیر نشُده !
حریصِ عطرِ مادرم ! حریصِ خوابِ پشهبند !
حریصِ عریونیِ ماه ، رو پُشتِبومای بُلند !
حریصِ دادِ پنبهزن ، تو کوچههای کاگِلی !
حریصِ قصّههای دور: شاپریِ گیسو کمند !
کوچهی ملّی هنوزم ، صدای پامُ کم داره !
آبانبارِ بدونِ آب ، چشماتُ یادم میاره !
من اومدم تو این هوا ، نفس رُ تجربه کنم !
با من بیا تا تَهِ خط ! بگو: آره ! بگو: آره !
فوّاره تو پارکِ شهر ، هنوز زمینگیر نشُده !
نیزهزنِ میدونِ حُر ، بعدِ یه عمر پیر نشُده !
حراجیِ کبوترِ ، میدونِ مولوی هنوز !
پهلوونِ معرکهگیر ، حریفِ زنجیر نشُده !
" تـــو " تکـرار نـمی شوی این
مــــنمـ ....
که وابســـته تر مـی شــوم....
ارسالها: 6216
#512
Posted: 24 Mar 2012 08:01
عنوان: شبِ خیس
با نوازشِ نگاهت شبُ از یاد میبرم !
با تو از هجومِ این حادثهها بیخبرم !
با تو سبزم مثه باغچه ، با تو مجنون مثه بید !
با تو شاعر مثه نیما ، پُرِ شعرای سپید !
با تو داغم مثه خورشید ، با تو جاری مثه رود !
مثلِ یه نقشِ مقدس روی دارِ تارُ پود !
وقتی هستی ، همه نیستن ، شاپری ! بیبیِ بارون !
بگو موندنیترینی ! منُ از سفر نترسون !
توی چشمای تو میشه طعمِ بودن رُ چشید !
میشه روی گریهها خطِ فراموشی کشید !
چشمای تو شبِ خیسِ ، دوتا یاقوتِ سیاه !
مثلِ زیباییِ برکه ، وقتِ شستشوی ماه !
مثلِ انعکاسِ فانوس توی آینهی زلال !
اولین سطرِ ترانه ، کشفِ یه شعرِ محال !
وقتی هستی ، همه نیستن ، شاپری ! بیبیِ بارون !
بگو موندنیترینی ! منُ از سفر نترسون !
" تـــو " تکـرار نـمی شوی این
مــــنمـ ....
که وابســـته تر مـی شــوم....
ارسالها: 6216
#513
Posted: 24 Mar 2012 08:05
عنوان: بپّا خوابت نَبَره!
روزای هفته مثِ تیغهی هَفتا خنجره !
کی میتونه که از این خنجرا جون دربِبَره ؟
ماهیِ سیاهی که قصّهی دریا رُ میگُفت،
خیلی وقته که رو آبِ حوضمون شناوَره !
توی شبای شهرمون عابری سوت نمیزنه !
کسی بیدار نمیمونه پُشتِ قابِ پنجره !
دِلِ صافُ ساده این روزا خریدار نداره !
هَر کی نارو بزنه ، یه عاشقِ قلندره !
اینجا حرفِ آخرُ همیشه چاقو میزنه !
نازِ چشمِ آهو رُ اینجا کسی نمیخره !
اینجا صحرازادهها قیمِ جنگلا شُدن !
روی دوشِ گزمهها جای مُسلسل تَبَره !
سایهی سیاهِ داس اُفتاده روی سَرِ یاس،
همهی مزرعه زیرِ چکمهی دِروگَره !
ما همه به همصدایی با بهار متّهمیم !
یکی جُرمش زیاده ، اون یکی جُرمش کمتره !
کج کلاه به همه چیزِ دنیا مشکوکه ! میگه:
نقشهی یه توطئهس رو نقشِ بالِ شبپره !
لیلی از ترسِ فَلَک رختِ سیاه تَن میکنه،
مجنون از ترسِ آژان تو کوچهها دربهدره !
روی هَر ترانهیی که تَن به تاریکی نَده،
دو تا خطِ بیحیا وُ قرمزِ یه ضَبدَره !
توی این زمونه باد برای پرچم میوَزه !
هَر جای نقشه که باشی بَردهگی مقدّره !
میدونم خسته شُدی ! امّا بذار بازم بگم !
غصهی ما قصه نیس ! آی ! بپا خوابت نَبَره !
داد نزن که دلشکاری از سکوتِ آسمون !
گلوتُ پاره نکن ! اوسّای ما گوشاش کرِ !
" تـــو " تکـرار نـمی شوی این
مــــنمـ ....
که وابســـته تر مـی شــوم....
ارسالها: 6216
#514
Posted: 24 Mar 2012 08:06
عنوان: مُدل
رنگای اصلی ، قَلَمو ، تو وُ سهپایه وُ یه بوم !
من بهترین مُدل میشم ، وقتی تو باشی روبهروم !
موقعِ نقّاشی بگو هیچکسی اینجا نباشه !
چی میکشه اون مُدلی ، که عاشقِ یه نقّاشه ؟
وقتی که از اونورِ بوم چشماتُ میدوزی به من !
تازه میفهمم که چه حسِ خوبیه عاشق شُدن !
این دِلِ عاشقم بیار تو نقّاشیت ، نقّاش خانوم !
منُ دوباره زنده کن رو صفحهی سفیدِ بوم !
تو دنیای نقّاشیات ، شبم یه روزِ روشنه !
رنگینکمونِ کهنه رُ دستای تو رنگ میزنه !
یه جنگلُ نقّاشی کن ، تا تو درختا گُم بشیم !
بیا با هم سفر کنیم ، جُدا از این مَردُم بشیم !
از مَردمی که دنیاشون ، دنیای خاکستریه !
آرزوهاشون کوچیکه ، رؤیاهاشون سَرسَریه !
بَرام یه آسمون بِکش ، تا بادبادک هوا کنیم !
ما میتونیم زندهگی رُ نصیبِ آدما کنیم !
دنیا رُ رنگ به رنگ بِکش ، خستهاَم از رنگِ سیاه !
منُ تا نقّاشیت بِبَر ، منُ بدزد با یه نگاه !
تو دنیای نقّاشیات ، شبم یه روزِ روشنه !
رنگینکمونِ کهنه رُ دستای تو رنگ میزنه !
" تـــو " تکـرار نـمی شوی این
مــــنمـ ....
که وابســـته تر مـی شــوم....
ارسالها: 6216
#515
Posted: 24 Mar 2012 08:07
عنوان: زیرِ سبیلِ میرغضب
زیرِ سبیلِ میرغضب خواب میبینم که هستم !
خواب میبینم با قلمُ گریه جناق شکستم !
زیرِ سبیلِ میرغضب خوابِ قشنگ میبینم !
خالِ پَرِ شاپرکُ پوستِ پلنگ میبینم !
بیا با هم خواب ببینیم که شب همیشگی نیست !
آفتِ جنگلکشِ ما آفتِ ریشهگی نیست !
بیا با هم خواب بینیم ، که میرغضب تو خوابه !
یه عالمه هفتهی خوب ، اونورِ این عذابه !
زیرِ سبیلِ میرغضب باید ترانه سَر داد !
باید به سیمرغِ غزل دوباره بالُ پَر داد !
زیرِ سبیلِ میرغضب باید سکوتُ پَس زَد !
باید تو این هوای بَد ، بازم نفس نفس زَد !
بیا با هم خواب ببینیم که شب همیشگی نیست !
آفتِ جنگلکشِ ما آفتِ ریشهگی نیست !
بیا با هم خواب بینیم ، که میرغضب تو خوابه !
یه عالمه هفتهی خوب ، اونورِ این عذابه !
" تـــو " تکـرار نـمی شوی این
مــــنمـ ....
که وابســـته تر مـی شــوم....
ارسالها: 6216
#516
Posted: 24 Mar 2012 08:07
عنوان: اتوبوس
نمیخوام بُر بخورم تو آدمایی که صُبا ،
خودشونُ میرسونن به صفِ دورُ دراز !
خسته و رؤیا ندیده ، گیجُ منگُ نیمه خواب ،
دگمههاشون نیمه بسته ، پلکِ چشما نیمه باز !
واسه اونا زنگِ ساعت یه عذابِ ممتدِ ،
بدترین لحظه براشون لحظهی بیداریه !
روزاشون مثلِ همه ، هفتههاشون شبیه هم ،
هم سلام ، هم خداحافظ ، واسهشون تکراریه !
اتوبوس سَر میرسه ، خالیُ بیمسافرِ ،
میگذره از دَمِ ایستگاه ، بینگاهُ پُر شتاب !
آدما با چشمای مات اونُ تعقیب میکنن ،
دیگه نه فرصتِ پُرسشِ ، نه مهلتِ جواب !
اتوبوس خالیِ خالی ، میگذره با بیخیالی !
آی مسافر ! آی مسافر ! داد بزن ! مگه تو لالی ؟
من نمیخوام بُر بخورم تو آدمای بینفس !
من نمیخوام جون بکنم ، اینورِ میلهی قفس !
من نمیخوام مُهره باشم ، تو شهرِ شطرنجیِ بَد !
من نمیخوام راهی بشم ، پِیِ چپونِ نابَلَد !
اتوبوس خالیِ خالی ، میگذره با بیخیالی !
آی مسافر ! آی مسافر ! داد بزن ! مگه تو لالی ؟
" تـــو " تکـرار نـمی شوی این
مــــنمـ ....
که وابســـته تر مـی شــوم....
ارسالها: 6216
#517
Posted: 26 Mar 2012 06:42
عنوان: سَرسَرای چشمِ تو!
باورم نیست ، این تویی که پا میذاری توی خونهم !
یه کبوترِ سفیدی ، که میشینی روی شونهم !
چارقدِ شیشهای سَر کن ! یه نوازنده خبر کن !
همه گوش به زنگن اما ، من برای تو میخونم !
این نگاهُ ، این صدا رُ ، این نفس رُ از تو دارم !
شب به شب ، شعرُ ترانه واسه تو هدیه میارم !
با طنینِ هر ترانه ، میشکنم فاصلهها رُ !
دستایِ سردمُ دریاب ! طاقتِ دوری ندارم !
دیوارا آینهکاریه ، تو سَرسَرای چشمِ تو !
جونمُ پیشکش میکنم ، تنها برای چشمِ تو !
یه نفس بخون ! عزیزم ! تا ترانه خوش صداشه !
مُشتِ بستهی سکوتم ، با اشارهی تو واشه !
درُ رو دنیا میبندیم ! به شبِ قصه میخندیم !
نمیذاریم دلِ هیچکس ، محرمِ خلوتِ ماشه !
زیرِ سقفِ پاکِ دستات ، میشه زندگی رُ فهمید !
میشه برقِ زندگی رُ توی چشمِ عاشقت دید !
میشه زیرِ سایهی تو ، قَد کشیدُ خوش نفس شد !
میشه زخمِ روزگارُ به نوازشِ تو بخشید !
دیوارا آینهکاریه ، تو سَرسَرای چشمِ تو !
جونمُ پیشکش میکنم ، تنها برای چشمِ تو !
" تـــو " تکـرار نـمی شوی این
مــــنمـ ....
که وابســـته تر مـی شــوم....
ارسالها: 6216
#518
Posted: 26 Mar 2012 06:43
عنوان: شبِ بارونیِ تهرون
شبِ بارونیِ تهرون ، شبِ نمناکِ ترانهس !
شبِ رگبارِ عزیزِ خاطراتِ عاشقانهس !
پرسهی منُ تو با هم ، تو محلّههای شِمرون !
نقرهریزِ خندهی تو ، زیرِ قطرههای بارون !
کوچههای تنگِ تجریش ، پرسههای خیسِ دَربَند !
رو لبِ تو زنده میشُد ، خطِ جادوییِ لبخند !
میدویدیم زیرِ بارون ، زندهگی تو مُشتِ ما بود !
هَر نگاهِ تو شروعِ یکی از ترانهها بود !
چترِ من ، روسریِ تو ! چترِ تو ، بارونیِ من !
پرسههامون دیدنی بود ، اِی همیشهگیتَرین زَن !
بیتو کوچههای تهرون ، لایقِ پرسه زَدَن نیست !
غیر از این سایهی خسته ، کسی همپَرسهی من نیست !
دوتایی دَم میگرفتیم ، شعرِ آهنگای دورُ
صدای ما تازه میکرد ، کوچههای سوتُ کورُ
وقتی دلگیریُ تنها... بوی موهات زیرِ بارون...
میونِ این همه کوچه... ساحلِ غمِ فریدون...
اِی سوارِ اسبِ ابلق... یه شبِ مهتابِ فرهاد...
واسه تو قدِ یه بَرگم... یا فروغی ، شعرِ شیاد...
حالا اون محلّهها رُ پَرسه میزنم دوباره !
بیتو تهرون چه غریبهس ، تو دِلم بارون میباره !
چترِ من ، روسریِ تو ! چترِ تو ، بارونیِ من !
پرسههامون دیدنی بود ، اِی همیشهگیتَرین زَن !
بیتو کوچههای تهرون ، لایقِ پرسه زَدَن نیست !
غیر از این سایهی خستهم ، کسی همپَرسهی من نیست !
" تـــو " تکـرار نـمی شوی این
مــــنمـ ....
که وابســـته تر مـی شــوم....
ارسالها: 6216
#519
Posted: 26 Mar 2012 06:44
عنوان: زندهگی
نه سلامُ نه علیک ، زندهگی فقط خداحافظی بود !
خُداحافظی با رؤیا ، با دلُ با این دقایق حسود !
خُداحافظی با خواهش ، با اُمیدُ آرزو وُ خاطره !
خُداحافظی با تو ! زُلالِ چشم تیلهیی ! نازِ باکره !
مُهلتی نبود واسه شمُردنِ برگِ درختای زمین !
من فقط پاییزُ دیدم ، با زوالِ زشتِ گُلها رُ ! همین !
فرصتی نبود واسه ، ثبتِ بیهراسِ روزای قشنگ !
بیخیال قدم زدم ، امّا تا زانو تو پوکهی فشنگ !
زندهگی چیزِ بَدی نیست امّا من بَد بودم !
توی امتحانِ بودن ، همیشه رَد بودم !
نه سلامُ نه علیک ، زندهگی فقط خداحافظی بود !
خُداحافظی با بوسه ، تن دادن به سایههای تنْکبود !
من نفهمیدیم چه تیزه ، پنجهی دستای گُربهی ملوس !
سَر نمیزنه سپیده ، با صدای جیغِ هَر جوجه خروس !
فکرِ اون گُربه بودم ، که همه بچّههاشُ میبلعید !
اون که لبخندِ منُ ، از توی عکسای کهنهم دُزدید !
رو یه تختِ پُرِ میخ ، هِی از این پهلو به اون پهلو شُدم !
زندهگی فقط همین بود ، سوختنُ رنجُ عذابِ دَم به دَم !
زندهگی چیزِ بَدی نیست امّا من بَد بودم !
توی امتحانِ بودن ، همیشه رَد بودم !
" تـــو " تکـرار نـمی شوی این
مــــنمـ ....
که وابســـته تر مـی شــوم....
ارسالها: 6216
#520
Posted: 26 Mar 2012 06:44
عنوان: طرح...
نیم دقیقه مونده به گلوله بود ، که یه آهو لبِ رودخونه رسید !
سَر بُلند کردُ واسه یه ثانیه ، پیرهنِ نرمِ نسیمُ بو کشید !
از تو بیشهی کنارِ رودخونه ، صدای خُشکِ گَلَدنگَدَن شنید !
خواس فرار کنه که یکهو ، بیهوا ، خودشُ تو آینهی رودخونه دید !
نیم دقیقه مونده به گلوله بود ، امّا اون عاشقِ عکسش شُده بود !
مثِ یه مجسّمه وایستاده بود ، بیهراسُ بیخیال کنارِ رود !
میدونس که زاغشُ چوب میزنه ، دوتا چشمِ بَددِلِ زشتِ حسود !
صدای تفنگ بُلن شُدُ نشست ، رو تنِ آهو یه زنبقِ کبود !
نیم دقیقه مونده به گلوله بود ، مهلتِ مُرورِ چشماش توی آب !
هیچ زمانی خودشُ ندیده بود ، نه تو بیداریُ نه حتّا تو خواب !
باید این فرصتُ از دست نمیداد ، همیشه دویده بود پِیِ سَراب !
دنبالِ خودش میگشت تمومِ عمر ، حالا اون رسیده بودش به جواب !
نیم دقیقه فرصتش گُذشته بود ، آهو مُرده بود کنارِ رودخونه !
آبِ رودخونه به قرمزی میزَد ، آخرِ قصّه رُ کی نمیدونه ؟
آخرش به آرزوش رسیدُ رفت ، آهوی عاشقِ نازِ دیوونه !
حالا من دنبالِ من میگردمُ کسی که قصّهی من رُ بخونه !
" تـــو " تکـرار نـمی شوی این
مــــنمـ ....
که وابســـته تر مـی شــوم....