ارسالها: 8724
#631
Posted: 8 Jul 2012 09:13
عنوان: آهنگِ عاشقونه...
میتونم شبِ هارلمُ
مثِ یه شال دورِ شونههات بپیچمُ
از نئونِ مغازهها بَرات یه تاج بسازم!
میتونم از صدای نَکرهی اتوبوسای خیابونِ لِنوکسُ
بوقِ تاکسیایی که از گُذر میگذرن
واسهت یه آهنگِ عاشقونه بسازم!
میتونم صدای قلبِ هارلمُ
ـ که مثِ ریتمِ رومبا میمونه! ـ
رو یه صفحه بَرات ضبط کنمُ
تا خودِ صُب،
با چرخیدنِ اون باهات برقصم...
آره! میتونم!
شیرینْدخترِ قهوهْرنگِ کوچههای هارلم!
راز دلم را فقط تو میدانی و دلت
گوشه ای از قلبت پنهان دار دوستت دارم هایم را
*ای عشق*
***M***
ارسالها: 8724
#632
Posted: 8 Jul 2012 09:14
عنوان:رابی بِراون
رابی یه خوشگلکِ تودِلبرو بود،
با پوستی که مثِ طلای آفتاب بَرق میزَد!
امّا شهرِ مِیویل، جایی واسه رنگِ زردِ پوستِ اون نداشت!
هیزمی نبود که آتیشِ شادیُ
تو جونش روشن نیگه داره!
یه روز همچی که داش نقرهها رُ
تو اِیوونِ خونهی خانمِ لاتم برق مینداخ،
دو تا سوال از خودش پُرسید:
یه دخترِ زرد،
با پولی که تو آشپزخونهی یه زنِ سفید درمیاره
چیکار میتونه بکنه؟
یعنی جایی واسه خوشْگذرونی تو این شهر نیس؟
...حالا خیابونای پایینِ رودخونه
رابی خوشْگله رُ خوب میشناسن!
حالا تو نَشمهْخونههای اونجا،
یه دخترِ زرد هَس که پِیِ جوابِ سوالاشه!
جماعتِ دُرُسْکارِ اهلِ کلیسا دیگه اسمی اَزَش نمییارَن،
ولی مَردای سفید
ـ که مُشتریِ دائمِ اون خونههان! ـ
بیشتر از وقتی تو آشپزخونههاشون جون میکند
مایه بِهِش میدَن!
راز دلم را فقط تو میدانی و دلت
گوشه ای از قلبت پنهان دار دوستت دارم هایم را
*ای عشق*
***M***
ارسالها: 8724
#633
Posted: 8 Jul 2012 09:14
عنوان: من هنَو میونِ زندههام!
ترسیده، کتکْخورده!
با یه مُش آرزوی باد بُرده!
برف قندیلم کردُ
آفتاب پُختم!
پنداری همه میخوان از خنده بیفتم!
نه بِگم زندهم،
نه دِل ببندم!
امّا بیخیال،
من هَنو میونِ زندههام!
عنوان: عدالت
عدالت یه فرشتهی کوره!
نَشمهیی که ما سیاهسوختهها خوب میشناسیمش!
چِشْبَندش دوتا زخمِ چِرکیُ پنهون میکنه!
زَخمایی که شاید یه روز،
دو تا چشم جاشون بوده!
راز دلم را فقط تو میدانی و دلت
گوشه ای از قلبت پنهان دار دوستت دارم هایم را
*ای عشق*
***M***
ارسالها: 8724
#634
Posted: 8 Jul 2012 09:16
عنوان: تشیع جنازهی شبونه تو هارلم
تشیع جنازهی شبونه تو هارلم...
ـ اون دوتا ماشینِ کاردُرُستُ از کجا آوُردن؟
بیمهچی هیچّی نَسُلفید،
چون بیمهش یه روز قبل تموم شُده بود!
ولی یه تابوت آوُردن تا جنازه رُ توش دراز کنن!
تشیع جنازهی شبونه تو هارلم...
ـ کی اون حلقه گُلُ فرستاده بود؟
گُلا رُ رُفقای اون پسرِ پاپتی فرستاده بودن!
خودشونم وقتی چوب خطشون پُر بشه
محتاجِ دستههای گُل میشن!
تشیع جنازهی شبونه تو هارلم...
ـ دعای آخرُ کی واسهش خوند؟
کیشیشِ پیر خوندُ پنج چوق تیغشون زَد!
دوست دخترِ پسره، میباس حسابی پیاده شه!
تشیع جنازهی شبونه تو هارلم...
وقتی درِ تابوتُ گُذاشتنُ همه چی تموم شُد،
وقتی اُرگزنِ کلیسا آخرین آهنگشُ زَد،
وقتی دعای آخَرَم خوندنُ
شیش نفر تابوتُ از خیابونِ لِنوکس بیرون بُردن،
وقتی اون مُردهکشِ سیاهِ دراز گازیدُ رفت،
چراغِ خیابونی که پاتوقِ اون پسر بود،
مثِ یه قطره اشک بَرق میَزد!
اون پسرِ آسُ پاس خیلی عزیز بود! خیلی!
واسه جماعتی که گُل بَراش آوُردن!
واسه دخترکی که مُزدِ کیشیشُ داد!
اشکای اونا مَراسمِ سوتُ کورِ پسرکُ چراغون کرد!
تشیع جنازهی شبونه تو هارلم...
راز دلم را فقط تو میدانی و دلت
گوشه ای از قلبت پنهان دار دوستت دارم هایم را
*ای عشق*
***M***
ارسالها: 8724
#635
Posted: 8 Jul 2012 09:16
عنوان: آزاد
تو بایس آزادِ آزاد بمیری!
لُختُ بیخیال،
زیرِ یه درختِ مانگو!
تو بایس آزادِ آزاد بمیری!
عنوان: رفیق
من خاطرِ رفیقمُ میخواستم،
امّا اون قالَم گُذاشت...
دیگه حرفی ندارم!
این شعر به همون نرمی که شروع شُد،
تموم میشه!
من خاطرِ رفیقمُ میخواستم!
راز دلم را فقط تو میدانی و دلت
گوشه ای از قلبت پنهان دار دوستت دارم هایم را
*ای عشق*
***M***
ارسالها: 8724
#636
Posted: 8 Jul 2012 09:18
عنوان: گنجینه
از مسیح تا گاندی به چشم میآید!
فرانسیسِ قدّیس نیز ضامنِ این حقیقت است!
نیکی چندان عظیم است،
که قدرتِ شاهان را پَسِپُشت مینهد!
طوقِ منوّرِ مهر،
زیباتر از تاجهای طلاست
وَ شبنمِ فروتنِ عشق،
از الماسهای گرانْبها درخشانتر است!
عنوان: سالِ نو
تمومِ سالا تا امروز
مثِ برگای خُشک،
از درختِ کجُ کوله وُ درازِ ابدیت اُفتادن!
حالا بِم بگو،
مهمّه که یه برگِ دیگه هَم میاُفته؟
راز دلم را فقط تو میدانی و دلت
گوشه ای از قلبت پنهان دار دوستت دارم هایم را
*ای عشق*
***M***
ارسالها: 8724
#637
Posted: 8 Jul 2012 09:18
عنوان: منم تو جشنِ پیروزی هستم؟
جنگِ جهانیِ دوّم.
همْولایتیا!
این نومه رُ به اون اُمید مینویسم
که بعدِ تموم شُدنِ جنگ، روزگارِ بهتری داشته باشیم!
من یه یانکیِ سیاهم که تانک میرونه!
بگین ببینم: منم تو جشنِ پیروزی هستم؟
اونیفورمِ ایالاتِ متحّده تَنمه!
کلّی دُشمنُ کلافه کردم!
آلمانیا وُ ژاپونیا رُ تا برمه وُ راین عقب بُردم!
همه جا باختُ تو دومنِ فاشیستا گُذاشتم!
من یه یانکیِ سیاهم
که واسه دفاع از سرزمینم، اَزَش زَدَم بیرون!
نیروی دریایی،
نیروی زمینی،
نیروی هوایی... همه جا هستم!
مهمّات میارم،
میجنگم،
حمّالی میکنم!
مثِ شُما مُدام با مرگ شاخ به شاخ میشم!
من اُفتادنِ رفیقمُ دیدمُ جون دادنشُ!
بِهش قول دادم کاری کنم این مملکت جایی باشه که
پسرش بتونه توش یه مَردِ دُرُس حسابی بشه وُ
خبری از سیاهْکشی توش نباشه!
حالا چیزی که میخوام بدونم اینه:
وقتی جنگُ بُردیم،
بازم بایس از دستِ سفیدای سیاهْکش فرار کنم؟
وقتی تمومِ آدمایی که منتظرِ آزادی بودن،
ایتالیاییا وُ چینیا وُ دانمارکیا به آزادیشون رسیدن،
بازم من میباس به خاطرِ سیاه بودنم لَگَدمال بِشَم؟
تو کشورم هیچوقت آیینِ سیاهْکشی تعطیل نمیشه؟
بازم تو جنوب منُ لینچ میکنن؟
بگین اون چیزی که جنگ بِمون گفتُ یاد گرفتین یا نه؟
وقتی اونیفورممُ کندم،
بازم میتونم زنده بمونم،
یا باهام کاری میکنین که آلمانا با جهودا کردن؟
من کمک کردم دُنیا باقی بمونه،
ولی هنوز یه بَردهی سیاهم!
بُردنِ جنگ فکرای پیزوریِ شُما رُ عوض میکنه؟
نمیتونین بگین پابهپاتون تو جبهه با فاشیستا نجنگیدم!
وقتی جنگ تموم بشه ما رُ به اسمِ سربازُ رفیق میشناسین،
یا مثِ یه گلّه حیوون باهامون تا میکنین؟
پای دموکراسی وامیستین؟
تمومِ چیزی که میخوام بدونم اینه:
وقتی تُفنگامونُ زمین گُذاشتیم،
تا بُردنِ جنگُ جشن بگیریم،
منم تو اون جشن هستم؟
فقط میخوام اینُ بدونم...
ارادتْمندِ شُما!
جی . جو
راز دلم را فقط تو میدانی و دلت
گوشه ای از قلبت پنهان دار دوستت دارم هایم را
*ای عشق*
***M***
ارسالها: 8724
#638
Posted: 8 Jul 2012 09:19
عنوان: صلح
مُردهها اونجا نبودن،
نه برندهها وُ نه بازندهها!
وقتی رَد میشُدیم از کنارِ قبرستونی
که زندهگی ساخته!
تو کورمالِ اونجا
نمیشُد فهمید،
آخرش کی بُرده وُ
کی باخته!
عنوان: خصوصی
خُدا رو یه پاکت نوشت خصوصیُ
واسه من پُستش کرد!
منم رو یه پاکت نوشتم خصوصیُ
جوابُ تو اون،
بَراش فرستادم!
راز دلم را فقط تو میدانی و دلت
گوشه ای از قلبت پنهان دار دوستت دارم هایم را
*ای عشق*
***M***
ارسالها: 8724
#639
Posted: 8 Jul 2012 09:20
عنوان: هلن کلِر
اون تو تاریکی نورُ شیکار کرد!
نوری که ما تمومِ عمرمون ندیدیمش!
پاشُ رو شونههای روحش گُذاشت،
تا دستش به دومنِ عشق برسه!
اون کاری کرد که دنیا،
به قدرتِ انسان ایمون بیاره!
عنوان: دُشمن
دِلم میخواد یه روزی با هم شاخ به شاخ شیم!
وقتی دوتایی داریم،
سرازیریِ جهنّمُ گَز میکنیم!
وقتی که جنازهم داره کم کم باد میکنه!
راز دلم را فقط تو میدانی و دلت
گوشه ای از قلبت پنهان دار دوستت دارم هایم را
*ای عشق*
***M***
ارسالها: 8724
#640
Posted: 8 Jul 2012 09:22
عنوان: بلوزِ پسرِ گِدا
وقی تو خونهی خودم بودم،
رنگِ آفتاب طلاییتَر بود!
ولی تو شُمال واسه یخ نزدن،
حتّا آتیش بیاثر بود!
من پسرِ خیلی خوبی بودمُ
دورِ خلافا رُ خط کشیدم،
ولی تو جادّهی سیاهِ دُنیا،
به یه جونپناه نرسیدم!
خاطرخواهِ یه دخترک شُدم،
به گمونم که مهربونه!
امّا هم پولامُ اَزَم گرفتُ
هم عقلمُ! کیه که ندونه؟
کاش روی خِشت نیفتاده بودم!
خسته! تو خروسْخونِ بیخروس!
آرزوم اینه: آی! فرشتهی مَرگ!
زودتَر بیا وُ لبامُ ببوس!
راز دلم را فقط تو میدانی و دلت
گوشه ای از قلبت پنهان دار دوستت دارم هایم را
*ای عشق*
***M***