انجمن لوتی: عکس سکسی جدید، فیلم سکسی جدید، داستان سکسی
شعر و ادبیات
  
صفحه  صفحه 67 از 129:  « پیشین  1  ...  66  67  68  ...  128  129  پسین »

Yaghma Golruei | یغما گلرویی


مرد

 


عنوان: خنده‌ی‌ تو

نان‌ را بگیر از من‌،
هوا را بگیر امّا
خنده‌اَت‌ را نه‌!

گُل‌ِسُرخ‌ را مگیرُ
سوسنی‌ را که‌ می‌کاری‌!
آبی‌ که‌ از شعف‌ِ تو سَرریز می‌شَوَد
وَ موج‌ِ ناگهان‌ِ نقره‌ را که‌ می‌زایی‌!

از جنگی‌ دشوار باز می‌آیم‌
با نگاهی‌ خسته‌
که‌ جهان‌ِ راکد را دیده‌ است‌،
لیکن‌ چندان‌ که‌ خنده‌اَت‌ در آسمان‌ می‌ریزد،
دروازه‌های‌ زنده‌گی‌ به‌ رویم‌ گُشوده‌ می‌شَوَند!

خنده‌اَت‌ در تاریک‌ْتَرین‌ لحظه‌ می‌شِکفَد!
اگر دیدی‌ خونَم‌ بَر سنگ‌ْفَرش‌ِ خیابان‌ جاریست‌، بخند!
چرا که‌ خنده‌ی‌ تو شمشیری‌ برهنه‌ است‌
در دستان‌ِ من‌!

خنده‌اَت‌ در پاییز، موج‌ِ کف‌ْآلودِ دریا را زنده‌ می‌کنَد
وَ در بهار خنده‌اَت‌ را می‌خواهم‌
چونان‌ گُلی‌ که‌ همه‌ عُمر چشم‌ در راه‌ِ آن‌ بوده‌اَم‌!
گُل‌ِ آبی‌،
گُل‌ِ سُرخ‌ِ میهنم‌ که‌ می‌خوانَدم‌!

بَر شب‌ بخند،
بَر روز،
بَر ماه‌ُ بَر پَس‌ْکوچه‌های‌ پیچ‌ پیچ‌ِ جزیره‌،
بَر این‌ پسرک‌ِ کم‌ْرو که‌ دوستت‌ می‌دارد،
هنگامی‌ که‌ چشم‌ می‌گُشایم‌،
هنگامی‌ که‌ چشم‌ می‌بَندَم‌،
هنگامی‌ که‌ می‌رَوَم‌،
هنگامی‌ که‌ باز می‌گَردَم‌،
نان‌ را بگیر،
هوا را بگیر،
روشنی‌ُ بهار را بگیر از من‌،
امّا خنده‌اَت‌ را نه‌
تا چشم‌ از جهان‌ فرونَبَندَم‌!
راز دلم را فقط تو میدانی و دلت
گوشه ای از قلبت پنهان دار دوستت دارم هایم را
*ای عشق*
***M***
     
  
مرد

 


عنوان: هجوم‌ِ کاج‌ها

هجوم‌ِ کاج‌ها وُ زمزمه‌ی‌ موج‌هایی‌ که‌ می‌شکنند!
رقص‌ِ آرام‌ِ نورها!
ناقوس‌های‌ طنین‌
وَ طیفی‌ که‌ بر نگاه‌ِ تو می‌اُفتد!
اِی‌ عروس‌!
اِی‌ صدفی‌ که‌ جهان‌ در آن‌ می‌خواند!
رودها در تو جاری‌اَندُ
جانم‌ آرزوی‌ تو را به‌ تعقیب‌ است‌!
می‌بَری‌اَش‌ هرجا که‌ می‌خواهی‌!
مسیرم‌ را با کمان‌ِ خود نشان‌ بگیر تا من‌،
فوج‌ِ تیرهایم‌ را در هذیانم‌ رها کنم‌!
تو را، همه‌ جا، میان‌ِ مِه‌ می‌بینم‌
وَ سکوتت‌ ساعات‌ِ اندوهم‌ را فرو می‌ریزد!
بوسه‌هایم‌ با بازوانی‌ بلور در تو لنگر می‌اندازند!
صدای‌ تو... آه‌! صدای‌ِ رازناک‌ِ تو عشق‌ می‌بخشدُ
در غروب‌ِ ناماندگار می‌پیچد!
از این‌ رو در ساعاتی‌ عمیق‌ دیده‌ام‌ به‌ کشت‌ْزار،
زنگ‌ْآوای‌ سُنبله‌ها را در دهان‌ِ باد!
راز دلم را فقط تو میدانی و دلت
گوشه ای از قلبت پنهان دار دوستت دارم هایم را
*ای عشق*
***M***
     
  
مرد

 


عنوان: بازی‌ می‌کنی‌ هر روز

بازی‌ می‌کنی‌ با روشنایی‌ِ دُنیا!
در گِل‌ُ آب‌ فرود می‌آیی‌! مهمان‌ِ بیدار!
بیش‌ از سرک‌ِ سفیدی‌،
که‌ همه‌ روزه‌ می‌فشارمش‌ سنبله‌وار میان‌ِ دستانم‌!

آن‌ هنگام‌ که‌ دوستت‌ می‌دارم‌، به‌ هیچ‌ کس‌ نمی‌مانی‌!
بگذار تو را بر تاج‌ِ زردِ کاج‌ها بنگارم‌!
چه‌ کسی‌ نام‌ِ تو را با دود می‌نویسد بر ستاره‌گان‌ِ جنوب‌؟

بگذار آنگونه‌اَت‌ به‌ یادآرم‌،
که‌ پیش‌ از بودن‌، بودی‌!

ناگهان‌ باد بر پنجره‌های‌ بسته‌ی‌ من‌ می‌کوبَد!
آسمان‌ توری‌ را ماند،
سرشار از ماهیان‌ِ سایه‌!
تمام‌ِ بادها به‌ این‌جا می‌آیندُ باران‌ جامه‌ می‌کنَد!

پرنده‌گان‌ گریزان‌ می‌گُذرند!
بادُ... باد...
مرا تنها یارای‌ ستیز با توان‌ِ آدمیان‌ است‌!
طوفان‌ برگ‌ها را می‌چرخاندُ
از قایق‌هایی‌ که‌ مهارِ آسمان‌ بودند، ریس‌ می‌کنَد!

تو این‌جایی‌ُ نمی‌گریزی‌! آه‌!
واپسین‌ فریادِ مَرا پاسخی‌ خواهی‌ داد!
در آغوشم‌ بِکش‌ چونان‌ که‌ گُمان‌ بَرَم‌ ترسانی‌!
گر چه‌ سایه‌یی‌ غریب‌ از نگاهت‌ می‌گُذرد!

اینک‌! آری‌! اینک‌ پیچکی‌ به‌ من‌ هدیه‌ می‌دهی‌
وَ سینه‌اَت‌ بوی‌ پیچک‌ گرفته‌ است‌!
هنگامی‌ که‌ بادِ غم‌ْزده‌ به‌ کشتن‌ِ پروانه‌گان‌ دست‌ می‌گُشاید،
دوستت‌ می‌دارم‌ُ سَرخوش‌، گوجه‌ی‌ لبان‌ِ تو را گاز می‌زنم‌!

چه‌ رنجی‌ می‌بایدت‌ کشید از عادت‌ کردن‌ به‌ من‌ُ
روح‌ِ یکه‌ وُ یاغی‌اَم‌ وَ به‌ نامَم‌ که‌ می‌رهانَد!

ستاره‌گان‌ِ سحر را دیده‌اَم‌ بارها
که‌ سوزان‌ بر چشمان‌ِ ما بوسه‌ می‌زنند!
وَ سپیده‌ به‌ سان‌ِ بادبزنی‌ سقفی‌،
بر سرِ ما گشوده‌ می‌شَوَد!

کلمات‌ِ نوازش‌ْگَرَم‌ بَر تو می‌بارند!
صدف‌ِ آبی‌ِ تنت‌ را دوست‌ می‌داشتم‌!
تو مالک‌ِ دنیایی‌!
گُل‌های‌ شاد را از کوه‌ْپایه‌ها برایت‌ بَرمی‌ چینم‌!
سنبل‌ِ آبی‌ُ
شکوفه‌ی‌ فندق‌ُ
سبدی‌ از گُل‌های‌ وحشی‌ِ بوسه‌اَم‌!
می‌خواهم‌ با تو آن‌ کنم‌،
که‌ بهار
با گیلاس‌ بُن‌ توانَد کرد!
راز دلم را فقط تو میدانی و دلت
گوشه ای از قلبت پنهان دار دوستت دارم هایم را
*ای عشق*
***M***
     
  
مرد

 


عنوان: امشب‌ می‌توانَم‌...

امشب‌ می‌توانَم‌ غم‌ْناک‌تَرین‌ ترانه‌ها را بنویسم‌!
مثلاً بگویم‌: شب‌ هَراسان‌ است‌
وَ ستاره‌گان‌ِ آبی‌ در دوردست‌ می‌لَرزَند!

بادِ شبانه‌ در آسمان‌ می‌گرددُ می‌خواند!

امشب‌ می‌توانَم‌ غم‌ْناک‌تَرین‌ ترانه‌ها را بنویسم‌!
دوستش‌ می‌داشتم‌ُ او نیز هَر از گاهی‌ دوستم‌ می‌داشت‌!
به‌ شب‌هایی‌ از این‌ دست‌ در کنارم‌ بود
وَ من‌ در زیرِ سقف‌ِ بی‌مرزِ آسمان‌ می‌بوسیدمش‌!

دوستش‌ می‌داشتم‌ُ هَر از گاهی‌ نیز او دوستم‌ می‌داشت‌!
مگر می‌شَوَد چشمان‌ِ دُرُشت‌ِ آبی‌ِ او را دوست‌ نداشت‌!
با این‌ خیال‌ که‌ او دیگر نیست‌،
با حِس‌ِ از دست‌ دادنش‌، می‌توانَم‌ غم‌ْناک‌تَرین‌ ترانه‌ها را بنویسم‌!

شنیدن‌ِ شب‌ که‌ بی‌او بزرگ‌ می‌شَوَد
وَ شعری‌ که‌ بَر من‌ می‌چِکد،
چون‌ شبنمی‌ که‌ بَر سبزینه‌یی‌!
عشقم‌ را یارای‌ نگه‌داشتن‌ِ او نبود!
شب‌ هراسان‌ است‌ُ او این‌جا نیست‌!

تنها همین‌!
کسی‌ در دوردست‌ِ دور می‌خوانَد!
دِلَم‌ به‌ نبودنش‌ رضا نمی‌دهد!

نگاهم‌ در تعقیب‌ِ اوست‌،
قلبم‌ از پِی‌اَش‌ اُفتان‌ است‌ُ او این‌جا نیست‌!
شب‌ درختان‌ را سفید می‌کند!
ما در زمانی‌ دیگر سَرگَردانیم‌!

بی‌شک‌ از این‌ پَس‌ دوستش‌ نخواهم‌ داشت‌،
امّا از خویش‌ می‌پُرسم‌:
چگونه‌ دوستش‌ داشتی‌؟
باد صدای‌ مَرا به‌ گوشش‌ خواهد رساند!
از آن‌ِ دیگری‌ست‌!
از آن‌ِ دیگری‌ خواهد بود، چون‌ بوسه‌های‌ من‌!
صدایش‌، اندام‌ِ درخشانش‌ وَ چشمان‌ِ بی‌بَدَلَش‌!
از این‌ پَس‌ دوستش‌ نخواهم‌ داشت‌...
امّا شاید دوستش‌ داشته‌ باشم‌!
عشق‌ کوتاه‌ است‌ُ
فراموشی‌ بُلند!
در شب‌هایی‌ از این‌ دست‌ کنارم‌ بود!
دِلَم‌ به‌ نبودنش‌ رضا نمی‌دهد!
هَر چند این‌ آخرین‌ عذابی‌ از جانب‌ِ اوست‌
که‌ بی‌پاسخ‌ می‌ماند
وَ این‌ آخرین‌ شعری‌ست‌
که‌ برای‌ او می‌نویسم‌!
راز دلم را فقط تو میدانی و دلت
گوشه ای از قلبت پنهان دار دوستت دارم هایم را
*ای عشق*
***M***
     
  
مرد

 


عنوان: یه‌ شعر واسه‌ خونه‌م‌

خونه‌! خُداحافظ‌!
نمی‌تونم‌ بگم‌ کی‌ برمی‌گردیم‌!
فردا، پَس‌ فردا، دیر یا دیرتَر!

داریم‌ دوباره‌ می‌ریم‌ سفر،
ولی‌ این‌ دفه‌، قبل‌ِ رفتن‌ می‌خوایم‌ بدونی‌ خیلی‌ دوسِت‌ داریم‌!
دوس‌ داریم‌ قلب‌ِ سنگیت‌ُ که‌ با آتیش‌ِ آشپزخونه‌ هوامون‌ُ داشت‌!
دوس‌ داریم‌ سقفت‌ُ که‌ قطره‌های‌ بارون‌ روش‌ می‌چِکیدن‌ُ
اون‌ یه‌ آهنگ‌ِ خوش‌ْگِل‌ از صداشون‌ می‌ساخت‌!

حالا دیگه‌ پنجره‌ها رُ می‌بندیم‌ُ
یه‌ شب‌ِ ظالم‌ُ تو خونه‌ جا می‌ذاریم‌!
می‌دونیم‌ تو تاریکی‌اَم‌ زنده‌گیت‌ُ ادامه‌ می‌دی‌ ولی‌،
زمون‌ می‌گذره‌ وُ رطوبت‌ کم‌ کمک‌ پیرت‌ می‌کنه‌!
گاهی‌ یه‌ موش‌ کاغذا رُ می‌جوه‌ وُ خِش‌ خِش‌ راه‌ می‌ندازه‌،
گاهی‌ اَم‌ یه‌ حشره‌ی‌ کور به‌ دیوارت‌ می‌خوره‌ وُ کلّه‌پا می‌شه‌!
شاید وقتی‌ تنهایی‌ُ بارون‌ میاد
صدایی‌ از ناودونات‌ بُلن‌ شه‌،
دُرُس‌ مث‌ِ صدای‌ یه‌ آدم‌ که‌ داره‌ گریه‌ می‌کنه‌!
تنها تاریکی‌ رازِ تو رُ می‌دونه‌ وُ
بادُ قرص‌ِ ماه‌ که‌ بالای‌ سَرِت‌ گُل‌ کرده‌!

حالا دیگه‌ خُداحافظتون‌!
آی‌! پنجره‌ها!
آی‌ درا وُ
آی‌ آتیشی‌ که‌ آب‌ُ بَرامون‌ جوش‌ می‌آوُردی‌!
خُداحافظ‌! آشپزخونه‌!

خُداحافظ‌ تا دوباره‌ برگردیم‌ُ
قلب‌ِ کهنه‌ی‌ ساعتی‌ که‌ به‌ دیوار آویزونه‌
بازم‌ شروع‌ کنه‌ به‌ تپیدن‌ُ
عقربه‌های‌ یخ‌ زدش‌ راه‌ بیفتن‌!

خُداحافظ‌.
راز دلم را فقط تو میدانی و دلت
گوشه ای از قلبت پنهان دار دوستت دارم هایم را
*ای عشق*
***M***
     
  
مرد

 
دفتر چهارم: اوکتاویوپاز







عنوان: سخن شاعر

می‌نویسیم‌ چون‌ چاره‌یی‌ جُز نوشتن‌ نداریم‌ ،
چون‌ نامیرا نیستیم‌!
اگر از خُدایان‌ بودیم‌، نمی‌نوشتیم‌!
یکی‌ از راه‌های‌ مقابله‌ یا آشتی‌ُ سازش‌ با فناپذیری‌مان‌،
نوشتن‌ است‌!
«اکتاویوپاز»
راز دلم را فقط تو میدانی و دلت
گوشه ای از قلبت پنهان دار دوستت دارم هایم را
*ای عشق*
***M***
     
  
مرد

 


عنوان: عشق‌، شاید...

عشق‌، شاید فراگیری‌ِ گام‌ زَدَن‌ در جهان‌ باشد.
فراگیری‌ِ سکوت‌،
مانندِ بلوط‌ُ زیزفون‌ِ افسانه‌...
فراگیری‌ِ دیدن‌.

نگاهت‌ بذر می‌اَفشانَد.
من‌ درختی‌ را می‌نشانم‌،
حرف‌ می‌زنم‌
چرا که‌ تو
برگ‌هایش‌ را تکان‌ می‌دهی‌.




عنوان: حُفره‌

با عذاب‌ِ فراوان‌،
با یک‌ بندِانگُشت‌ پیش‌ْرَوی‌ در سال‌،
سنگ‌ِ خارایی‌ را نقب‌ می‌زَنَم‌
به‌ سالیان‌ُ به‌ سالیان‌...

دندان‌هایم‌ را فرسوده‌اَم‌ُ
ناخُن‌هایم‌ را شکسته‌اَم‌ تا به‌ دیگر سو رِسَم‌،
به‌ نورُ هوای‌ تازه‌ وُ آزادی‌.

اکنون‌ که‌ سَرانگُشتانم‌ به‌ خون‌ نشسته‌اَندُ
دهانم‌ را یارای‌ نگاه‌ داشتن‌ِ دندان‌ها نیست‌،
هَلاک‌ِ عطش‌، در حُفره‌یی‌ پُر غبار دست‌ از تلاش‌ می‌کشَم‌ُ
در خویش‌ می‌نِگَرَم‌:
من‌ نیمه‌ی‌ دوّم‌ِ عمرم‌ را در شکستن‌ِ خاراها وُ
عبور از دیوارها وُ
فرو شکستن‌ِ درها وُ
پَس‌ زَدَن‌ِ موانعی‌ گُذرانده‌اَم‌
که‌ در نیمه‌ی‌ اوّل‌ِ عُمر به‌ دستان‌ِ خود
میان‌ِ خویشتن‌ُ روشنایی‌ نهادمشان‌!
راز دلم را فقط تو میدانی و دلت
گوشه ای از قلبت پنهان دار دوستت دارم هایم را
*ای عشق*
***M***
     
  
مرد

 


عنوان: جنبش‌

تو کابوسی‌ از کهربایی‌ُ من‌ جاده‌یی‌ از خون‌!
تو برف‌ِ نخستی‌ُ من‌ اجاق‌ِ سپیده‌ی‌ فروزنده‌اَم‌!
تو بُرج‌ِ شبانه‌یی‌ُ کاکل‌ِ سوزان‌ِ ذرّتم‌ من‌!
تو بالا آمدن‌ِ روزی‌ُ من‌ نخستین‌ بانگ‌ِ خروس‌!
تو سَبَدی‌ پُرتقالی‌ُ من‌ دشنه‌ی‌ خورشید!
تو قربان‌ْگاه‌ِ سنگی‌ُ دستان‌ِ یکی‌ کافرم‌ من‌!
تو سرزمینی‌ به‌ خواب‌ رفته‌یی‌ُ من‌ نی‌لَبَکی‌ سبز!
تو عبورِ بادی‌ُ من‌ آتش‌ِ پنهانم‌!
تو دهان‌ِ آبی‌ُ من‌ دهان‌ِ خزه‌!
تو جنگل‌ِ اَبری‌ُ من‌ تَبَری‌ که‌ می‌اندازد!
تو شهرِ مُجرمی‌ُ من‌ باران‌ِ رحمتم‌!
تو کوهی‌ زَردی‌ُ من‌ بازوان‌ِ سُرخ‌ِ گُل‌ْسنگم‌!
تو مَدِ آفتابی‌ُ جاده‌یی‌ از خونم‌ من‌!




عنوان: شباهت‌ها

در تنم‌ به‌ جُست‌ُ جوی‌ کوهساری‌ تو
وَ آفتابی‌ که‌ به‌ جنگل‌هایش‌ پنهان‌ است‌
در تنت‌ به‌ جست‌ُجوی‌ یکی‌ قایقم‌ من‌
که‌ پریشان‌ شُده‌ به‌ نیمه‌شبی‌...
راز دلم را فقط تو میدانی و دلت
گوشه ای از قلبت پنهان دار دوستت دارم هایم را
*ای عشق*
***M***
     
  ویرایش شده توسط: ALI2012   
مرد

 


عنوان: رجعت‌

در اُستوای‌ راه‌ ایستادم‌
به‌ زمان‌ پُشت‌ کردم‌ وَ به‌ جای‌ ادامه‌ی‌ آینده‌
ـ که‌ در آن‌ کسی‌ چشم‌ در راه‌ِ من‌ نبود ـ
بازگشتم‌ُ بَر جادّه‌ی‌ گذشته‌ گام‌ زَدَم‌.

باریکه‌ راهی‌ را که‌ همه‌
انتظارِ نشانه‌ یا کلیدُ آیه‌یی‌ از آن‌ دارند،
پُشت‌ کردم‌ و در این‌جا اُمید،
نومیدانه‌ اُمیدوار است‌
تا دروازه‌های‌ عَتیق‌ گشوده‌ شوند و کسی‌ بگوید:
دیگر دروازه‌ وُ قرنی‌ در کار نیست‌...

از خیابان‌ها وُ میادین‌ گُذشتم‌،
از تندیس‌های‌ خاکستری‌ در سَرمای‌ سپیده‌
و در میان‌ِ اجسام‌ِ مُرده‌، تنها باد زنده‌ بود.

آن‌سوی‌ شهر، دشت‌ُ آن‌ سوی‌ دشت‌
شب‌ در میانه‌ی‌ صحرا:
دِل‌ِ من‌ شب‌ بود، صحرا بود.

سنگی‌ از آفتاب‌ بودم‌،
سنگی‌ُ آینه‌یی‌ و دریایی‌ در دل‌ِ صحرا وُ خرابه‌ها...

آسمان‌ِ سیاهی‌ بَرفرازِ دریا
سنگ‌ِ عظیم‌ِ حروف‌ِ فرسوده‌
چیزی‌ ستاره‌گان‌ را عریان‌ نمی‌کرد.
به‌ انتها رسیدم‌.
دریچه‌ها فروریختندُ فرشته‌ بی‌سلاح‌ خُسبیده‌.
درون‌ِ باغ‌:
برگ‌ها به‌ هم‌ پیچیده‌،
سنگ‌ها چندان‌ نفس‌ می‌کشند که‌ گویی‌ زنده‌اَند،
ماگنولیاها نیمه‌ بیدارندُ
نوری‌ عریان‌ بر خال‌ْکوبی‌ِ اندام‌ِ درختان‌ می‌ریزد.
آب‌، علف‌ْزارِ سُرخ‌ْسبز را با چهار بازو در آغوش‌ می‌کشَد
و در میانه‌، زن‌ُ درخت‌ُ پَرِ مُرغان‌ِ آتش‌...

برهنه‌گی‌ِ من‌ عادی‌ می‌نمود:
من‌ آب‌ بودم‌،
هوا بودم‌،
یله‌ بر چمن‌ها،
زیرِ پرتوِ سبزِ درخت‌،
پَری‌ سپید میراث‌ِ باد بود.

می‌خواستم‌ ببوسمش‌ امّا نغمه‌ی‌ آب‌ با عطشم‌ تصادم‌ کردُ
زلالی‌اَش‌ مَرا به‌ خویش‌ دعوت‌ کرد
تمثال‌ِ مرتعشی‌ را در آب‌ دیدم‌:
عطشی‌ ویران‌،
دهانی‌ در هم‌ْشکسته‌،
اِی‌ آتش‌ِ مغرورِ خزنده‌،
اِی‌ پیرِ طمّاع‌! عُریانی‌اَم‌ را از من‌ بگیر،
به‌ آرامی‌ رفتم‌.
فرشته‌ خندید.
باد برخاست‌ُ خاشاکش‌ چشمانم‌ را گرفت‌.
سخنان‌ِ من‌ به‌ باد می‌مانست‌ُ
به‌ خاشاک‌:
این‌ ما نیستیم‌ که‌ زنده‌گی‌ می‌کنیم‌،
زمان‌ ما را زنده‌گی‌ می‌کند.
راز دلم را فقط تو میدانی و دلت
گوشه ای از قلبت پنهان دار دوستت دارم هایم را
*ای عشق*
***M***
     
  
مرد

 


عنوان: تداوم‌

1
آسمان‌ سیاه‌ُ زمین‌ زَرد
بانگ‌ِ خروس‌ شب‌ را می‌شکافدُ
آب‌ از خواب‌ می‌پَرَدُ
می‌پُرسد:
چه‌ ساعتی‌ست‌؟
باد از تو سُراغ‌ می‌گیردُ
اسبی‌ سپید می‌گُذَرَد!
2
مانندِ جنگلی‌ میان‌ِ بسترِ برگ‌هایش‌
در بسترِ باران‌ِ خویش‌ می‌خوابی‌،
در بسترِ بادِ خویش‌ می‌خوانی‌
و در بسترِ ستاره‌گانت‌ بوسه‌ می‌دهی‌!
3
تُندْعطرِ بی‌اَمان‌
تن‌ِ چندین‌ دست‌
بر ساقه‌یی‌ ناپدید
چون‌ سپیده‌یی‌ یکه‌...
4
حرفی‌ بزن‌!
گوش‌ کن‌ُ
پاسخ‌ بگو!
تنها جنگل‌
سخنان‌ِ تُندر را درمی‌یابد!
5
به‌ چشمانت‌ داخل‌ می‌شوم‌!
می‌رسی‌ کنارِ لَبانم‌!
در خون‌ِ من‌ می‌خوابی‌ُ
در پیشانی‌اَت‌ بیدار می‌شَوَم‌!
6
به‌ زبان‌ِ سنگ‌ با تو سخن‌ می‌گویم‌!
مَرا به‌ واحه‌یی‌ سبز پاسخ‌ بده‌!
به‌ زبان‌ِ برف‌ با تو سخن‌ می‌گویم‌!
به‌ بال‌ْکوبی‌ِ زنبورکان‌ پاسخم‌ بده‌!
به‌ زبان‌ِ آب‌ با تو سخن‌ می‌گویم‌!
به‌ زورق‌ِ صاعقه‌یی‌ پاسخم‌ بده‌!
به‌ زبان‌ِ خون‌ با تو سخن‌ می‌گویم‌!
به‌ بارویی‌ از پرنده‌گان‌ پاسخم‌ بده‌!
راز دلم را فقط تو میدانی و دلت
گوشه ای از قلبت پنهان دار دوستت دارم هایم را
*ای عشق*
***M***
     
  
صفحه  صفحه 67 از 129:  « پیشین  1  ...  66  67  68  ...  128  129  پسین » 
شعر و ادبیات

Yaghma Golruei | یغما گلرویی

رنگ ها List Insert YouTube video   

 ?

برای دسترسی به این قسمت میبایست عضو انجمن شوید. درصورتیکه هم اکنون عضو انجمن هستید با استفاده از نام کاربری و کلمه عبور وارد انجمن شوید. در صورتیکه عضو نیستید با استفاده از این قسمت عضو شوید.

 

 
DMCA/Report Abuse (گزارش)  |  News  |  Rules  |  How To  |  FAQ  |  Moderator List  |  Sexy Pictures Archive  |  Adult Forums  |  Advertise on Looti
↑ بالا
Copyright © 2009-2024 Looti.net. Looti Forums is not responsible for the content of external sites

RTA