ارسالها: 8724
#721
Posted: 9 Jul 2012 06:33
عنوان: دستهگُل
برای تو وُ برای من!
از من دورُ به تو نزدیک!
با تو وُ بر من!
هَر طپشِ قلبم گُلیست،
که با خونِ تو رفعِ تشنهگی میکند!
هر طپش ازآنِ توست!
هر طپش ازآنِ من است!
همیشهی همیشه!
زندهگی گُلْفروش استُ مرگ باغبان!
نه گُلْفروش غمگین استُ نه باغبان بدجنس!
دسته گُل سرخ استُ خون لبریزِ حیات!
گلْفروش میخندد،
باغبان منتظر استُ میگوید: شُما فرصت دارید!
هَر طپشِ قلبِ ما گُلیست،
که با خون رفعِ تشنهگی میکند!
با خونِ تو وُ خونِ من!
همیشهی همیشه!
راز دلم را فقط تو میدانی و دلت
گوشه ای از قلبت پنهان دار دوستت دارم هایم را
*ای عشق*
***M***
ارسالها: 8724
#722
Posted: 9 Jul 2012 06:34
عنوان: ترانهی آوریل
منُ الاغُ پادشاه فردا میمیریم!
الاغ از گُرسنهگی، پادشاه از غمُ من از عشق!
با انگشتری گچین بر سنگِ روزگار نامِ ما را مینویسند
وَ باد از میانِ سپیدارها صدامان میزند!
من... الاغ... پادشاه...
دستمالِ سیاهُ خورشید!
نامهامان چه زود ناپدید شُدهاَند!
خُنکای جوبارهی چراگاه،
شنهای جادهی شنی،
گُلی از بوتهی گُلِ سُرخُ مسیرِ عبورِ دانشآموزان...
منُ الاغُ پادشاه فردا میمیریم!
الاغ از گُرسنهگی، پادشاه از غمُ من از عشق!
زندهگی یک گیلاس است،
مرگ هستهی گیلاسُ
عشق درختِ آن!
راز دلم را فقط تو میدانی و دلت
گوشه ای از قلبت پنهان دار دوستت دارم هایم را
*ای عشق*
***M***
ارسالها: 8724
#723
Posted: 9 Jul 2012 06:34
عنوان: کودن
با سَر اشاره میکند: نه
در دل امّا آری دارد!
نه برای معلّمُ
آری برای هر چه دوست میدارد!
خمیده مانده وُ
سوالاتُ مسئلهها را میپاید!
یکْباره ریسه میرودُ
پاک میکند از برگهاش
اعدادُ واژهها وُ جملهها وُ مسئلهها را...
وَ در غوغای تهدیدِ معلّمُ
هلهلهی همکلاسیها،
با تمامِ گچهای رنگی
چهرهی خوشْبختی را
بر عبوسیِ تختهسیاه نقّاشی میکند!
راز دلم را فقط تو میدانی و دلت
گوشه ای از قلبت پنهان دار دوستت دارم هایم را
*ای عشق*
***M***
ارسالها: 8724
#724
Posted: 9 Jul 2012 06:35
عنوان: سگ
بذارین سگِ بیاد تو خونه!
گورِ بابای هَر کی سگُ دوس نداره!
سگی که خودشُ گِلْمالی کرده تو خونه راه بدین!
گورِ بابای هَر کی گِلُ دوس نداره!
اونا هیچّی از سگُ گِل سَرشون نمیشه!
بذارین سگِ بیاد تو وُ خودشُ بتکونه!
میشه سگُ شُست،
میشه گِلُ شُست،
آبَم میشه شُست
امّا اونا که سگا رُ راه نمیدنُ نه!
سگِ گِلی تمیزه!
گِلاَم تمیزه!
آبَم گاهی تمیزه ولی اونا...
اونا که سگُ تو خونه راه نمیدَن تمیز نیستن!
راز دلم را فقط تو میدانی و دلت
گوشه ای از قلبت پنهان دار دوستت دارم هایم را
*ای عشق*
***M***
ارسالها: 8724
#725
Posted: 9 Jul 2012 06:35
عنوان: روزِ اوّل
ملافههای سفید در گنجه وُ
ملافههای سرخ در تختِخواب،
کودکی در بطنِ مادر،
مادری در رنج،
پدری در دهلیز،
دهلیزی در خانه،
خانهیی در شهر،
شهری در شب،
مرگی در فریاد
وَ کودکی در آستانهی زندهگی!
عنوان: آوازِ باران
باران! باران! باران!
بر گُربهها میبارَد!
بَر سگها،
بَر دخترانُ پسران،
بَر قدیسهها وُ فواحش!
سگهای تیزهوشُ گُربههای حنایی!
باران! باران! باران!
سبز! سبز! سبز!
قورباغهی سبزُ سبزِ قورباغهیی!
باران، بارانِ ناپالمُ سَرنیزهاست!
بارنِ خونُ مَرگ!
همچنان ایستاده، ایستاده تمامِ وقت!
باران! باران! باران...
وَ بعد رؤیای عشقُ مسافتُ طلوعِ گاه گاهِ آفتاب!
راز دلم را فقط تو میدانی و دلت
گوشه ای از قلبت پنهان دار دوستت دارم هایم را
*ای عشق*
***M***
ارسالها: 8724
#726
Posted: 9 Jul 2012 06:41
عنوان: از عجایبِ آزادی
پای سپیدِ روباه،
جا مانده میانِ دندانِ دام!
خونِ او بر برف،
ردّپایش نیز...
با سه پا دور میشود در غروب
وَ میانِ دندانهایش
خرگوش هنوز نفس میکشد!
عنوان: ترانهی کوتاه
پرندهیی در سَرَم آواز میخواند!
تکرار میکند که دوستم میدارد،
که دوستم میداری...
از پَرَنده وُ صدای مُداومش خستهاَم!
فردا این پرنده را میکشم!
راز دلم را فقط تو میدانی و دلت
گوشه ای از قلبت پنهان دار دوستت دارم هایم را
*ای عشق*
***M***
ارسالها: 8724
#727
Posted: 9 Jul 2012 06:42
عنوان: سفرها
منم مثِ نقّاشا مُدلِ خودمُ دارم!
یه روز که دیروز بود!
تو پاگردِ اتوبوس
داشتم زنایی که ایستْگاهِ آمستردام پیاده میشُدنُ
دید میزدم!
یهو از پنجره،
چشمم اُفتاد به یه زَن که وقتِ سوار شُدن ندیده بودمش!
تنها نِشسته بودُ بِم لبْخند میزَد!
دِلم واسهش رفت!
ولی یادم اومد که اون زنِ خودمه وُ
یه نفسِ راحت کشیدم!
عنوان: باغ
هزاران سال برای گفتنِ آن لحظه کافی نیست!
ثانیههای کوچکِ آخر
هنگامی که تو مرا به آغوش میکشی،
هنگامی که من تو را به آغوش میکشم،
در سپیدهی یک روزِ زمستانِ پاریس،
روی کرهی زمین،
که فقط یک سیاره است!
راز دلم را فقط تو میدانی و دلت
گوشه ای از قلبت پنهان دار دوستت دارم هایم را
*ای عشق*
***M***
ارسالها: 8724
#728
Posted: 9 Jul 2012 06:43
عنوان: گُل
انارها در دیس فلزُ یک گُل در گُلْدانِ بلور!
گُلی قدیمیُ شاداب!
چون جوی دوسَر مجنونُ مانندِ گندمُ برنج نکته سنج!
حقیقی مثلِ رؤیا!
زیبا مانندِ عشقُ سُرخ مثلِ همیشه!
انارها در دیسِ فلزُ گُلی در گُلْدانِ بلور!
گُلی آزادُ چشمْرُبا!
به ضرورتِ نانُ شراب!
ضامنِ اشکُ لبْخند!
امیدوارُ یاغی!
انارها دیسِ فلزُ یک گُل در گُلْدانِ بلور!
گُلی که رویینه میکند!
گُلی سرکشُ مقاوم در برابرِ گزنه!
گُلِ حقایقِ آزادُ کارگر!
گُلِ هَر کس که کسی باشد!
گُلی منوّر که روشن میکند هَر جا را که جایی باشد!
روشنیبخشِ حیاتُ خنده وُ پریشانیُ فقر!
انارها در دیسِ فلزّی فرو میغلتند
وَ گُل در گُلْدانِ بلور توسطِ باغبانش محافظت میشود!
راز دلم را فقط تو میدانی و دلت
گوشه ای از قلبت پنهان دار دوستت دارم هایم را
*ای عشق*
***M***
ارسالها: 8724
#729
Posted: 9 Jul 2012 06:44
عنوان: ماسهها
بازیگوشُ شگفتانگیز،
بادُ جزرُ مَد!
دریا عقب نشسته است!
باد استُ جزرُ مَد
وَ تو
ـ مانندِ جلبکی که با باد تکان میخورد ـ
نیمْخفته در ماسههای بسترت جابهجا میشوی...
بازیگوشُ شگفتانگیز،
بادُ جزرُ مَد!
دریا عقب نشسته است!
ولی در چشمانِ نیمْبستهات
دو موجِ شیطانُ شگفتانگیز باقی ماندهاند،
تا مرا دوباره غرق کنند!
راز دلم را فقط تو میدانی و دلت
گوشه ای از قلبت پنهان دار دوستت دارم هایم را
*ای عشق*
***M***
ارسالها: 8724
#730
Posted: 9 Jul 2012 06:52
عنوان: آلکانته
پرتقالی روی میز،
پیراهنِ تو بر قالی
وَ تو در تختِ من!
از حالا دو هدیه...
طراوتِ شبُ
گرمای زندهگی!
عنوان: فصلِ قشنگ
جوونُ کلّهشق!
یکه وُ آسُ پاس!
یه دخترِشونزده ساله،
مثِ مجسّمه وایستاده سرِ میدونِ کنکورد!
تو ظهرِ پونزدهمِ اوت!
راز دلم را فقط تو میدانی و دلت
گوشه ای از قلبت پنهان دار دوستت دارم هایم را
*ای عشق*
***M***