ارسالها: 8724
#771
Posted: 11 Jul 2012 17:20
عنوان: فرق نمیکنه
چه گُنده باشی مثِ غول،
چه قدِ بادومزمینی،
وقتی چراغ خاموش میشه،
همه رُ مثِ هم میبینی!
چه آسُ پاس مثِ گِدا،
چه مایهدار شبیهِ شاه،
وقتی چراغ خاموش میشه،
میاَرزی یه پولِ سیاه!
چه قرمزُ چه گندمی،
چه زرد، چه سبزه، چه سفید،
وقتی چراغ خاموش میشه،
همه رُ مثِ هم میشه دید!
همه چی رو به راه میشه،
اگه به حرفم گوش کنه!
اگه خُدا بُلن شه وُ
چراغا رُ خاموش کنه!
راز دلم را فقط تو میدانی و دلت
گوشه ای از قلبت پنهان دار دوستت دارم هایم را
*ای عشق*
***M***
ارسالها: 8724
#772
Posted: 11 Jul 2012 17:22
عنوان: حرفای پا وُ زبونُ...
پام بِهِم گفت: «ـ بزن بریم برقصیم!»
زبونم گفت: «ـ یه لقمه بزنیم!»
مُخم گفت: «ـ بیا یه کتابِ خوب بخونیم!»
چِشَم گفت: «ـ نمیخوای چُرت بزنی؟»
زانوم گفت: «ـ یه کم قدم زدن بَد نیست!»
کمرم گفت: «ـ بریم اسبسواری!»
کونم گفت: «ـ خُب! من همینجا میشینم
تا شُما تصمیمتونُ بگیرین!»
عنوان: منُ با عینکدودیم خاک کنین!
تو یکی از آلونکای خیابونِ سالیوان
یه پاپتی داش نفسای آخرُ میکشید!
همچی پُشتِ عینک دودیش گُم شُده بود،
که نمیتونستی بفهمی داره گریه میکنه یا میخنده!
وِلگردای عَمَلی
دورِ بساطِ مُردنش جَم شُده بودن!
داشت جون میدادُ حرفای آخرش این بود:
«ـ دمپاییامُ بفرستین واسه ننهم،
عرقگیرمُ مثِ یه پرچم همینجا آویزون کنین،
گیتارمُ تو میدونِ واشنگتن بسوزونین
چون هیچوقت یاد نگرفتم چهجوری صداشُ درآرم،
پرندههامُ بدین هَر کی دوسشون داره،
چَپَرَمُ بدین به هَر کی لازمش داشتُ بگین
کرایهشُ واسه همیشه دادم،
شعرامُ بدین به کسی که بخوندشون،
بَرام همین پایین یه چاله بکنین،
وقتِ مُردنم یه آهنگِ غمناک بخونینُ برین تو حال...
پولام مالِ شُما،
دَواهام مالِ شُما،
دواهام مالِ شُما،
ولی منُ با عینکدودیم خاک کنین!
منُ با عینکدودیم خاک کنین! رُفقا!
گیتارمُ تو میدونِ واشنگتن آتیش بزنین،
ولی منُ با عینکدودیم خاک کنین!»
ما دمپاییاشُ انداختیم دور،
عرقگیرشُ انداختیم دور،
گیتارشُ تو مِیخونه فروختیم به یه بابایی
که بَلَد بود باهاش آهنگ بزنه،
پولاشُ تُخس کردیم،
دَواهاشُ کش رفتیم،
شعراشُ پاره کردیم،
باب نواراشُ برداشت،
اِد کتاباشُ،
منم عینکدودیِ دربُ داغونِ اون گِدا گُشنه رُ!
«ـ منُ با عینکدودیم خاک کنین! رُفقا!
گیتارمُ تو میدونِ واشنگتن آتیش بزنین،
ولی منُ با عینکدودیم خاک کنین!»
راز دلم را فقط تو میدانی و دلت
گوشه ای از قلبت پنهان دار دوستت دارم هایم را
*ای عشق*
***M***
ارسالها: 8724
#773
Posted: 11 Jul 2012 17:24
عنوان: صدا
همیشه یه صداییُ میشنوی،
که آروم آروم بِهِت میگه:
«ـ این کار دُرُسته وُ اون کار دُرُست نیس!»
نه معلّم،
نه بابا ننه،
نه کیشیش،
نه رفیقُ نه هیچ آدم باکلّهی دیگهیی،
نمیتونه بِهِت بگه چه کاری دُرُسته وُ چه کاری غَلَط!
فقط به اون صدا،
فقط به اون صدا گوش بده!
عنوان: گولّه برفی
واسه خودم یه گولّه برفی ساختم!
یه گولّه برفیِ حسابی!
گُفتم لوسُ نُنُر بارش میارمُ
پیشِ خودم میخوابونمش!
یه لباس واسهش دوختمُ
یه بالش گُذاشتم زیرش!
ولی اون دیشب زد به چاک...
تازه قبلِ رفتن جاشُ خیس کرده بود!
راز دلم را فقط تو میدانی و دلت
گوشه ای از قلبت پنهان دار دوستت دارم هایم را
*ای عشق*
***M***
ارسالها: 8724
#774
Posted: 11 Jul 2012 17:38
عنوان: شببهخیر!
شببهخیر گُلِ کوچولوی خونهگی!
لیوانِ آبتُ گذاشتم بالا سَرت!
میخوای چراغُ روشن بذارم؟
فردا ناشتاییمون مفصّله!
من تخمِ مُرغُ همبرگر،
تو خورشیدُ نیتروژن!
شببهخیر گُلِ کوچولوی خونهگی!
تو گُلدونِ سُفالت لَم بده وُ بپّا قارچِ ریشه نگیری!
هوای زنبورا رُ داشته باش!
شِنُفتم مَرَضُ منتقل میکنن!
شببهخیر گُلِ کوچولوی خونهگی،
که لبِ هرّهی پنجره رفتی تو چُرت!
پردهها رُ میکشم تا یه وقت نَچای!
فردا با هم از کارایی که کردیم حرف میزنیم!
دوسِت دارم گُلِ کوچولوی خونهگی!
دوسِت دارم!
راز دلم را فقط تو میدانی و دلت
گوشه ای از قلبت پنهان دار دوستت دارم هایم را
*ای عشق*
***M***
ارسالها: 8724
#775
Posted: 11 Jul 2012 17:39
عنوان: یکی از شونزدهتا
از درسِ تاریخ بَدَم میاد،
از علوم دِلِ خوشی ندارم،
موسیقیاَم یهجورایی سخته،
با انگلیسی میونه ندارم چون حوصلهمُ سَر میبَره،
ریاضی دشمنِ خونیمه،
اقتصاد شکنجهم میکنه،
ورزش جون میخوادُ مالِ هیکلداراس،
روخونی حالمُ میگیره،
جغرافی مزخرفه،
از جامعهشناسی متنفّرم،
شیمی گیجَم میکنه،
زیستشناسیُ خُدا نصیب نکنه،
ستارهشناسی نگران کنندهس،
تو گیاهشناسی همهش باید گُلا رُ بو کنی که من اصلاً خوش ندارم،
یه درسِ دیگهاَم هَس که خیلی بَرام سخته،
اونم هُنره!
ولی بیخیالِ تمومِ اینا!
عَوَضش دیکطهم حرف نداره!
راز دلم را فقط تو میدانی و دلت
گوشه ای از قلبت پنهان دار دوستت دارم هایم را
*ای عشق*
***M***
ارسالها: 8724
#776
Posted: 13 Jul 2012 07:41
عنوان: گیتارِ فروشی
این گیتار فروشیه!
مُفت میدمش!
از تماشاش کیف میکنم ولی بایس آبش کنم!
اون میتونه مثِ طوفان نعره بِکشه وُ زار بزنه!
این گیتار فروشیه
ولی آهنگایی که میزنه فروشی نیستن!
شبای سردِ زمستونُ باهام سَر کرده!
تو دعواها هوامُ داشته وُ
دوتایی از تمومِ معرکهها جون به در بُردیم!
اون تمومِ ترانههای غمگینِ هنکُ بَلَده!
فقط آروم نازش کن،
اون وقت هرجا که میخوای میبَرَدت!
میتونه بَرات قصّه بگه،
از زندونا وُ بیغولهها،
از یه ترانهسازِ دیوونه،
از یه عشق که دود شُد رفت هوا!
این گیتار فروشیه!
تمومِ این مملکتُ گشته،
با قطارِ باریُ کامیونُ وانت!
تو سمساری آویزون بوده،
وقتی رو شانس نبودم،
رو شانس نبودیم!
جونِ من باهاش مهربون باش!
زیرِ بارون نذارش!
میپُرسی اسمش چیه؟
خندهداره! هیچ وقت بَراش اسم نذاشتم!
میدونم! ظاهرش کهنهس! هَر چی بَراش بِدی قبوله!
وَردار بِبَرش! این گیتار فروشیه!
اون تا حالا با صداش،
دِلِ چندتا دخترُ بَرام نَرم کرده!
وقتیاَم اونا قالم گُذاشتن
تنها این گیتار باهام موند!
ولی این روزگارِ لعنتی داره قصّهمونُ بَد تموم میکنه! رفیق!
هِی! اگه یه پولِ سیاه تو جیبته وَردار بِبَرش!
این گیتار فروشیه ...
راز دلم را فقط تو میدانی و دلت
گوشه ای از قلبت پنهان دار دوستت دارم هایم را
*ای عشق*
***M***
ارسالها: 8724
#777
Posted: 13 Jul 2012 07:43
عنوان: تعریف
جُرج گفت: «ـ خُدا خِپِلُ کوتولهس!»
نیک گفت: «ـ نه بابا! لاغرُ درازه!»
لن گفت: «ـ یه ریشِ سفید داره! این هوا!»
جان گفت: «ـ نه! صورتش شیش تیغهس!»
ویل گفت: «ـ سیاهه!»
باب گفت: «ـ سفیده!»
روندارز گفت: «ـ دختره!»
من تو دِلم خندیدمُ
عکسیُ که خُدا از خودش انداخته وُ
بَرام فرستاده رُ
به هیچکدوم نشون ندادم!
عنوان: مادر! واسه توآواز میخونم...
من تو جادّههای پُر غُبار آواز میخونم
تو پیادهروهای کثیف،
واسه در آوردنِ اشکِ مَردای بیرحمِ جنگل...
تو راهآهن آواز خوندم،
تو اُتاقایی با کاغذدیواریای آبیُ
واسه کسایی که دوسِشون داشتم...
ولی، مادر! حالا میخوام تنها واسه تو بخونم!
بذار بِهِت بگم
هیچوقت خاطرهی چیزای قشنگی که میگفتیُ
کارای خوبی که میکردی یادم نرفته!
حالا بزرگ شُدمُ این آوازُ واسه تو میخونم!
شاید بگی دوس داری کنارت باشمُ تو زمستون کمکت کنم
ولی خودت خوب میدونیُ
با یه لبْخند اعتراف میکنی
پسرت بَلَد نیس یه جا بند بشه!
هنوز حرفایی واسه گفتن هست...
مادر!
من این آوازُ واسه تو میخونم
راز دلم را فقط تو میدانی و دلت
گوشه ای از قلبت پنهان دار دوستت دارم هایم را
*ای عشق*
***M***
ارسالها: 8724
#778
Posted: 13 Jul 2012 07:43
عنوان: یه هیزم دیگه بذار تو بُخاری!
یه هیزم دیگه بذار تو بُخاری!
نیمرو دُرُس کنُ لوبیا!
برو پنچرییِ ماشینُ بگیر!
جورابامُ بشورُ لباسامُ وصله کن!
اجازه داری پیپمُ پُر کنی!
بگرد ببین دمپاییام کجاس!
قهوه بَرام دَم کن!
یه هیزم دیگه بذار تو بُخاری،
بعد بیا بشین اینجا وُ بَرام بگو
واسه چی میخوای از پیشم بِری؟
دِ مگه بِهِت نگفتم ماشینُ دُرُس بشور؟
بپّا! داری چاق میشی!
مگه نگفتم آخرش یه روز میبَرَمت ماهیْگیری؟
هیچ مَردی قدِ من نمیتونه یه زنُ دوس داشته باشه!
مگه من هوای خواهر کوچیکتُ ندارم؟
مگه هَر شب با ماشین نمیبَرَمش گردش؟
بیا پیشِ پام بشین!
وقتی خوشاخلاقی بیشتر دوست دارم!
خوب نیس زَنا دعوا کنن!
پَس دیگه دَس دَس نکن!
یه هیزم دیگه بذار تو بُخاری!
نیمرو دُرُس کنُ لوبیا!
برو پنچرییِ ماشینُ بگیر!
جورابامُ بشورُ لباسامُ وصله کن!
اجازه داری پیپمُ پُر کنی!
بگرد ببین دمپاییام کجاس!
قهوه بَرام دَم کن!
یه هیزم دیگه بذار تو بُخاری،
بعد بیا بشین اینجا وُ بَرام بگو
واسه چی میخوای از پیشم بِری؟
راز دلم را فقط تو میدانی و دلت
گوشه ای از قلبت پنهان دار دوستت دارم هایم را
*ای عشق*
***M***
ارسالها: 8724
#779
Posted: 13 Jul 2012 07:44
عنوان: کارتِ اعتباری نمیبَرَدت بهشت!
کارتِ اعتباری نمیبردمت بهشت!
حسابِ بانکی بَرات بالِ نُقرهیی نمیخره!
وقتی تو دِلِ جهنّم داری میسوزی،
داینرزکلاب بَرات نوشابهی خُنک باز نمیکنه!
نمیتونی با پارتیبازی آمُرزیده بشی!
کارتِ مسترچارج روحتُ نجات نمیده!
وقتی دروازههای بهشتُ روت ببندن،
نمیتونی با کلیدِ پِلِیبوی بازش کنی!
عنوان: زمان
این روزا زیاد برف نمیاد؟
شیبِ پلّهها بیشتر نَشُده؟
شهرا خیلی عَوَض شُدن!
جوونا بیخیالن!
روزنامهها دَم به دَم آب میرن!
رُفقام آروم حرف میزنن،
اونقدر آروم که نمیشنفم چی میگن!
جُکا مثِ قدیم خندهدار نیستن!
دخترا نصفِ سابقْ خوشگلن!
امروز تو پارک یه مَرد بِهِم گفت:
«ـ پدربزرگ!»
دِلواپسِ شهرت نیستم!
دخترا رُ هنوز تو لباسای سادهی قدیمی میبینم!
عاشقِ نوازشم!
خیلی طول میدم تا از پلّه بالا برم!
دیگه چوبخطم پُر شُده!
ساختمونایی که دُرُست شُدنشونُ دیدمُ
دارت خَراب میکنن!
راز دلم را فقط تو میدانی و دلت
گوشه ای از قلبت پنهان دار دوستت دارم هایم را
*ای عشق*
***M***
ارسالها: 8724
#780
Posted: 13 Jul 2012 07:49
عنوان: زشتترین مردِ شهر
همیشه مَردای خوشتیپ، دخترای خوشگلُ گیر میارن،
مَردای با کلّه وُ زبوندارم بیکار نمیمونن!
امّا من همون یه باریاَم که بختم وا شُد
طَرَف از رو دِلسوزی راضی شُد!
آخه من زشتترین مَردِ تمومِ شهرم!
با ماشینِ گرونم تو میدونا چرخ میزنم،
سیگارامُ با یه صد دُلاری روشن میکنم،
امّا هنوز... میفهمی که؟ میفهمی چی میخوام بگم؟
واسه زشتترین مَردِ شهر اوضاع عَوَض نمیشه!
درِ خونهم یه یادداشت دیدم که روش نوشته بود:
«ـ این بچّهی خوشگل یازده پوند وزنشه!
وَرش دارُ بزرگش کن،
ولی نذار چشمش به صورتت بیاُفته!»
هِی زنا! گوش کنین!
شُماها دِل ندارین! مثِ یه تیکه یخین!
فقط از من یه عالم طلا میخواین!
نمیدونین که چه روحِ خوشگلی دارم؟
میدونم... میدونم که زشتترین آدمِ شهرم! میدونم!
آره! من یه مَردِ زشتم!
ریشمُ تو تاریکی تیغ میزنم!
بچّهها تا چشمشون بِهِم میاُفته یهو گریه میکنن،
ساعتا از کار میاُفتن،
سگا واق واق میکنن،
تا سرُکلّهی من پیدا میشه!
دخترا تو خیابون هو میکشن!
اگه فردا بمیرم هیشکی دِلش برای من تنگ نمیشه!
آخه من زشتترین مَردِ تمومِ شهرم!
آره! من زشتترین مَردِ تمومِ شهرم!
راز دلم را فقط تو میدانی و دلت
گوشه ای از قلبت پنهان دار دوستت دارم هایم را
*ای عشق*
***M***